سفری با طعم اعتمادسازی؟
مقالات
بزرگنمايي:
کرمان رصد - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
نصرتالله تاجیک| سفر اخیر آقای رییسجمهور به عمان، بیش از هر چیز، پاسخی به سفر پیشین سلطان هیثم به تهران و دعوت رسمی او ارزیابی میشود؛ سفری از پیش تعیین شده که ماهیت آن در چارچوب مناسبات دوجانبه تعریف میشود و نه لزوما مرتبط با مذاکرات ایران و امریکا. البته در جریان دیدارها، طبیعی است که موضوعات متنوعی مطرح شود و احتمالا یکی از آنها نیز مسائل مرتبط با مذاکرات هستهای خواهد بود، اما به نظر نمیرسد این سفر نقشی تعیینکننده در روند مذاکرات ایفا کند. در دیپلماسی میان کشورها، به ویژه میان همسایگان، گاهی مسائل حقوقی سرزمینی، مانند اختلافات مرزی یا فلات قاره، در کنار تحولات سیاسی پیگیری میشود. در این موارد، کارشناسان حقوقی محور اصلی تصمیمگیری هستند و حتی مقامات عالیرتبه نیز امکان دخالت مستقیم در روند حقوقی ندارند، مگر در چارچوبهایی مشخص و تعریفشده که درنهایت باید به تصویب نهادهای قانونگذاری دو کشور نیز برسد. با این حال، روسای کشورها میتوانند خطوط کلی را برای تیمهای کارشناسی ترسیم کنند یا در برخی موارد، پیشنهادهایی برای انعطافپذیری بیشتر براساس منافع و مصالح سیاسی در مذاکرات ارایه دهند. در این سفر خاص، به نظر نمیرسد رییسجمهور ایران بتواند تاثیر قابلتوجهی بر روند مذاکرات هستهای بگذارد، اما مسلما بحثهایی در حاشیه گفتوگوها درباره این موضوع نیز صورت خواهد گرفت، به ویژه که ایران بارها تاکید کرده تمایل دارد مذاکرات به نتیجه برسد و لذا استبعادی ندارد عمانیها نتیجه و خلاصه مذاکره با ایشان در زمینه رایزنی کنونی ایران و امریکا را به عنوان پیام به طرف امریکایی منتقل کنند! یکی از وظایف میانجیگران فراهم کردن زمینه ابراز حسننیت و نزدیک شدن دوطرف بههم است و عمانیها نشان دادهاند در این زمینه و بهرهبرداری از موقعیتها مهارت دارند. با این حال، واقعیت این است که مذاکرات هستهای ایران در مرحلهای پیچیده قرار دارد. حتی اگر مساله غنیسازی به پایان برسد، ایران و امریکا باید وارد فاز جدیدی از گفتوگو درباره چگونگی رفع تحریمها شوند. کدام دسته از تحریمها باید برداشته شود؟ ایران در ازای چه امتیازاتی حاضر به توافق است؟ ایران معتقد است در مقابل امتیازات بزرگ حاضر به اعطای امتیازات بزرگ است! اینها پرسشهایی کلیدی است که به دلیل فضای سردرگم حاکم بر سیاست امریکا هنوز پاسخ روشنی برایشان وجود ندارد. از طرفی تیم مذاکرهکننده امریکایی دچار ناهماهنگی است، اهدافشان شفاف نیست و فشارهای داخلی اسراییل و تندروهای امریکایی بر دولت بر روند تصمیمگیری سایه انداخته است.
بازار ![]()
در این وضعیت، امریکاییها تلقی خاصی از ایران دارند؛ گویی که ایران بخشی از قدرت بازدارندگی خود را از دست داده و این فرصت مناسبی برای گرفتن امتیازات بیشتر از تهران است! در چنین فضایی، حتی اگر مذاکرات در مسیری شفاف قرار بگیرد، لزوما نیازی به مداخله سطح بالای سیاسی وجود نخواهد داشت. بر همین اساس، به نظر میرسد سفر رییسجمهور به عمان، عمدتا در چارچوب تقویت مناسبات دوجانبه تعریف میشود؛ از تبادل نظر درباره مسائل منطقهای مانند بحران غزه، یمن و تحولات خلیجفارس گرفته تا رایزنی درباره همکاریهای اقتصادی و فرهنگی. در این میان، نباید از رویکرد خاص سیاست خارجی عمان در معادلات منطقهای نیز غافل شد. فراموش نکنیم عمان، در میان شش کشور جنوبی خلیجفارس، نزدیکترین روابط را با ایران دارد. این نزدیکی دلایل متعددی دارد؛ از سابقه تاریخی و قرابتهای فرهنگی و مذهبی گرفته تا حمایتهای ایران از حکومت سلطنت عمان در دوران پرتنش جنبش ظفار. این روابط، طی چند دهه اخیر، به شکلی درهم تنیده و تنگاتنگ شکل گرفته است. با این حال، هر دو کشور نتوانستهاند آنطور که باید از ظرفیتهای این روابط استفاده کنند. ایران با حجم بالای سازمانها و نهادهای مختلف گاه دچار پراکندگی در تصمیمگیری میشود و در طرف مقابل، عمانیها نیز برخی ملاحظات و محافظهکاریهای سنتی خود را دارند. اگر این سفر در بستر واقعی روابط دوجانبه تعریف شود و صرفا به مسائل چندجانبه و نمادین گره نخورد، میتواند زمینهساز پروژهها و همکاریهای بزرگی باشد. روابط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی دو کشور ظرفیتهایی دارد که میتوان براساس آن مگاپروژههایی تعریف کرد تا ایران و عمان از منافع متقابل بیشتری بهرهمند شوند. ویژگیهای ژئوپلیتیکی ایران و عمان، یکی از نقاط اتصال طبیعی و تاریخی این دو کشور را شکل میدهد. عمانیها حتی پیش از پیروز انقلاب اسلامی در سال 1357 روابط نزدیکی با ایران داشتند. تنها مسالهای مانند جنبش ظفار عامل این ارتباط نبود؛ بلکه بستر متفاوت و اختلافات فرهنگی و مذهبی میان عمان و سایر کشورهای جنوب خلیجفارس و مخصوصا عربستان نیز نقش دارد. در نتیجه، عمانیها ایران را به عنوان یک پنجره متفاوت به جهان میبینند، چه از منظر سیاسی و استراتژیک و چه از منظر فرهنگی و اجتماعی. به باور من هنوز به دلیل بلند بودن دیوار بیاعتمادی و اهداف غیر شفاف امریکا هیچ برنامهای برای مذاکره سطح بالا میان ایران و امریکا وجود ندارد و اساسا هیچ ارادهای هم در این زمینه دیده نمیشود! از نگاه ایران، به امریکا اعتمادی نیست؛ تهران به اهداف و نیتهای واشنگتن مشکوک است. همانگونه که بارها تاکید کردهام، مشکل اصلی این است که امریکاییها شناخت دقیقی از ایران ندارند، تحلیلشان کلیشهای است و دچار خطای محاسباتی هستند و دو کشور نیازمند طی روشهای علمی اعتمادساز هستند. دلیل عمده این مشکل و خطاهای امریکا نیز فقدان حضور دیپلماتیک امریکاییها در ایران است. ایالاتمتحده سفارتی در تهران ندارد و به همین دلیل منابع اطلاعاتیاش درباره ایران جهتدار، ناقص و گمراهکننده است. معمولا این اطلاعات ازسوی مخالفان نظام یا برخی ایرانیان مخالف حاکمیت، یا از طریق سرویسهای اطلاعاتی کشورهایی چون انگلیس به آنها میرسد؛ اطلاعاتی که عمدتا براساس پیشداوری، اغراض سیاسی یا منافع شخصی منتقل میشود. حتی اندیشکدههای امریکایی نیز از این مسمومیت اطلاعاتی در امان نیستند! اطلاعاتی که درباره ایران به امریکا میرسد، نه تنها در تحلیل وضعیت حکومت تاثیر میگذارد، بلکه حتی در ارزیابی موقعیت ژئوپلیتیکی ایران نیز انحراف ایجاد میکند. این درحالی است که ایران، مستقل از نظام سیاسی، یک کشور با ظرفیتهای ویژه و موقعیتی ژئواستراتژیک منحصر به فرد است. متاسفانه همین اطلاعات مسموم و انحرافی باعث میشود که واشنگتن نتواند تصمیم درستی درباره ایران اتخاذ کند. یکی از دلایل سردرگمی امریکا و تناقضگوییهایش در حوزه سیاست خارجی نیز همین است: تغذیه از منابع اطلاعاتی غیرواقعی و یکسویه. در شرایط فعلی، ایران هیچ برنامهای برای مذاکره سطح بالا ندارد. البته شخصا معتقدم که مذاکره، اگر قرار باشد ثمربخش باشد، باید به صورت مستقیم انجام گیرد. اما این در شرایطی است که فضا نرمال باشد. اکنون، دولت امریکا بهویژه در دوره ترامپ نه وضعیت نرمالی دارد و نه اهداف روشنی. آنها به دنبال جنگ روانی، بازی با افکار عمومی ایران و اعمال فشار از پایین همراه با چانهزنی از بالا هستند. این نگاه، بدبینانه نیست؛ بلکه عین واقعبینی است. باید تلاش کنیم حتی اگر طرف مقابل با نیت بد بازی میکند، ما با بهترین شیوه پاسخ دهیم تا مسیر مذاکرات را به نفع خودمان پیش ببریم، اما باتوجه به شرایط فعلی، حتی وزرای خارجه دو کشور هم قادر نیستند کنار یکدیگر بنشینند؛ چه برسد به گفتوگو میان مقامات ارشد یا روسای دولت. پس نباید در دام بازیهای رسانهای بیفتیم. آنچه برای ما مهم است، تامین منافع ملی با کمترین هزینه است، نه ایجاد تصویر صوری بر صفحات رسانهها! این همان مسیری است که باید به دور از هیجانات زودگذر و محاسبات اشتباه دنبال شود. در رابطه با مراودات اقتصادی و تجاری نیز که یکی از ابعاد مهم سفر آقای پزشکیان به مسقط است باید گفت ما باید با کشورهای همسایه، در هر سطح و ظرفیتی که امکانپذیر است، ارتباط برقرار کنیم.
روابط ایران با شش کشور جنوبی خلیجفارس یکدست و همگون نیست. از همینرو، معتقدم که باید با هر یک از این کشورها، حتی از طریق پروژههای کوچک اقتصادی نه الزاما طرحهای کلان به سمت تامین امنیت مشترک و منطقهای گام برداریم. رویکرد امنیتی ما نباید برگرفته از مدلهای دوران جنگ سرد دهه 1960 میلادی باشد، بلکه باید از مسیر همکاریهای اقتصادی، این اطمینان را به طرف مقابل بدهیم که ثبات و آرامش آن کشور در جهت منافع ایران است و بالعکس. ایران یک قدرت منطقهای بزرگ است؛ چه از نظر ظرفیتهای سختافزاری و چه نرمافزاری، در منطقه و حتی در سطح بینالملل نقشآفرینی میکند. تقریبا تمام ساحل شمال خلیجفارس به استثنای چند منطقه کوچک دراختیار ایران است. در مقابل، کشورهای جنوبی این آبراه بهجز عربستانسعودی که از لحاظ وسعت سرزمینی شرایط متفاوتی دارد، عمدتا سرزمینهای کوچکی دارند و طبیعی است که نوعی آسیبپذیری نسبت به قدرت ایران در ذهن آنها وجود داشته باشد. ما باید این تضمین را بدهیم که قدرت ایران تهدیدزا نیست، بلکه امنیتآفرین است. برگزاری رزمایشهای نمادین یا سخنرانیهای کلیشهای کارساز نیست. ما باید از طریق همکاری اقتصادی، کشورها را به یکدیگر پیوند دهیم و منافع متقابل را تعریف کنیم. در چنین حالتی، ثبات هر کشور به نفع دیگر کشورها تلقی میشود و کسی بهدنبال بیثباتسازی همسایهاش نخواهد بود. در نتیجه، نیاز به دخالت قدرتهای خارجی یا مسابقه تسلیحاتی در منطقه هم کاهش مییابد. به اعتقاد من، این دقیقا همان ماموریتی است که رییسجمهور در این سفر به عمان میتواند دنبال کند. حتی اگر هیچ توافق خاصی امضا نشود، همینکه میان دو مقام عالیرتبه ایران و عمان، یعنی رییسجمهور و سلطان، ارادهای مشترک برای تعریف یکی، دو مگاپروژه شکل بگیرد، ارزشمند و راهبردی است. این پروژهها میتواند در حوزه سرمایهگذاری مشترک، فناوری، صنایع پالایشگاهی و پتروشیمی تعریف شود. ایران نیروی انسانی جوان، تحصیلکرده و متخصص دارد که در دانشگاههای معتبر آموزش دیدهاند و اخیرا نیز عمان استقبال قابلتوجهی از متخصصان ایرانی داشته است. اگر این ظرفیتها ساختاریافته شود، میتواند ارزآوری قابلتوجهی برای ایران بهدنبال داشته باشد. ایجاد سازوکاری مشخص و نهاد متولی روابط اقتصادی ایران و عمان، گامی مهم و حیاتی است. وجود یک نهاد مسوول که روابط اقتصادی را هدایت، مدیریت و عملیاتی کند، همکاریها را ساختارمند میسازد. همچنین اگر توافقی که در این سفر احتمالی حاصل میشود، قابلیت اجرایی شدن داشته باشد و با اراده سیاسی همراه باشد، میتواند تاثیر بسزایی بر توسعه روابط دو کشور بگذارد.
از مهمترین موضوعاتی که میتواند در این سفر کلید بخورد، بحث اتصال سرزمینی ایران و عمان است؛ چه از طریق پل، چه تونل. عمان از دو سمت شمال و شرق به دریا متصل است و از سمت غرب، مرز زمینی با کشورهای عربستان و امارات و از جنوب به یمن راه دارد. این محدودیت جغرافیایی باعث شده است که عمان برای متنوعسازی مسیرهای حمل و نقل و ارتباط با جهان خارج علاقهمند به گزینههای جایگزین باشد. اگر پروژه اتصال سرزمینی میان ایران و عمان در قالب بخشی از کریدور شمال-جنوب یا شرق-غرب، جدی گرفته شود، نه تنها روابط دو کشور را تعمیق میبخشد، بلکه میتواند الگویی موفق برای روابط ایران با دیگر کشورهای شورای همکاری خلیجفارس نیز به شمار آید. انشاءالله!
-
چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۳:۳۷:۵۶
-
۱۱ بازديد
-

-
کرمان رصد
لینک کوتاه:
https://www.kermanrasad.ir/Fa/News/727388/