کرمان رصد - زومیت / چگونه جوامع کوچک انسانی به امپراتوریهای پیچیده تبدیل شدند؟ علم با تحلیل دادههای تاریخی، پاسخی غیرمنتظره برای این پرسش بزرگ دارد.
پیتر تورچین در کتاب دگرگونی بزرگ هولوسن توضیح میدهد که چگونه جوامع کوچک در طول ده هزار سال گذشته به دولتها و امپراتوریهای پیچیده بدل شدند.
بازار ![]()
تورچین استدلال میکند که عامل اصلی این تحول، جنگ بوده که انسانها را وادار به همکاری گسترده و ایجاد ساختارهای فرااجتماعی کرده است. کشاورزی، فناوریهای نظامی و دین نیز در این روند نقش تقویتکننده داشتهاند، اما محرک اصلی نبودهاند.
تورچین با بهرهگیری از پایگاههای داده تاریخی و روشهای علمی، نشان میدهد تاریخ را میتوان به صورت دادهای بررسی کرد تا الگوهای جهانی آن آشکار شود.
نشریه نیچر در مطلبی به کتاب «دگرگونی بزرگ هولوسن»، دهمین اثر پیتر تورچین و بینشهای او درباره علت ظهور تمدنهای بشری پرداخته است. پیتر تورچین، متولد 1957 در روسیه، دکتری زیستشناسی از دانشگاه دوک دارد و استاد بازنشسته دانشگاه کانتیکت و پژوهشگر مؤسسه انسانشناسی تکاملی ماکس پلانک است. حوزه اصلی مطالعات و انتشارات او ابتدا بومشناسی و دینامیک جمعیت بوده و سپس به تحلیل تاریخ اجتماعی، چرخههای سیاسی، نابرابری و تحول تمدنها گسترش یافته است.
زمانی که هرنان کورتس، فاتح اسپانیایی، در سال 1519 به مکزیک رسید، با پادشاهان، شهرها، جادهها، بازارها، مدارس، ستارهشناسان، دادگاهها و بسیاری نهادهای دیگر روبهرو شد که در اسپانیا، سرزمین مادری او نیز وجود داشت. به بیان دیگر، دو تجربه فرهنگی بهمدت 15 هزار سال در مسیرهای جداگانه شکل گرفته بودند و هنگامی که با یکدیگر تماس پیدا کردند، هر یک نهادهای دیگری را بازشناختند.
شباهتها تنها به تمدنهای قاره آمریکا و اروپا محدود نبود. همانگونه که پیتر تورچین، زیستشناسِ تاریخپژوه، در کتاب دگرگونی بزرگ هولوسن توضیح میدهد، در سدههای شانزدهم و هفدهم میلادی بیش از نیمی از جمعیت جهان در پنج یا شش جامعه بزرگ میزیستند که نظامهای سیاسی آنها از نظر ساختاری شباهت چشمگیری به یکدیگر داشت. او باور دارد که این شباهتها تصادفی نبوده؛ چرا که هرچند هر جامعهای ویژگیهای خاص خود را دارد، عناصر مشترکی در میان آنها دیده میشود که زمینه مقایسه را فراهم میکند.
این دیدگاه که شباهتهای ساختاری میان جوامع بزرگ تاریخی تصادفی نبوده و جوامع با وجود یگانگی، ویژگیهای مشترکی دارند که امکان مقایسهشان را فراهم میکند، برای برخی از پژوهشگران بحثبرانگیز است. آنها معتقدند که تاریخ هر جامعه یگانه و منحصربهفرد است و نمیتوان مقایسهای واقعی بین آنها انجام داد. برخی دیگر میگویند مقایسه به صورت نظری ممکن است، اما تبدیل تاریخ به اعداد یا دستهبندیهای ساده، واقعیت پیچیده و چندلایه گذشته را ساده و اغلب تحریفشده نشان میدهد.
تورچین و گروهش معتقدند که میتوان تاریخ را به شکل دادهها و اعداد تبدیل تا الگوهای پنهان در آن را شناسایی کرد و هرچه دادههای بیشتری جمعآوری شود، این الگوها واضحتر میشوند. پژوهشگران با استفاده از پایگاههای داده بزرگ، ابزارهای محاسباتی پیشرفته و هوش مصنوعی، میتوانند این الگوها را پیدا و حتی پیشبینی کنند که چگونه آنها میتوانند بر شکلگیری جوامع در آینده تأثیر بگذارند.
تورچین در کتاب خود تلاش میکند پاسخی برای آنچه او شاید بزرگترین سؤال در علوم اجتماعی تاریخی مینامد، ارائه دهد: چرا در طول 10 هزار سال گذشته، یعنی همان دورهای که به هولوسن معروف است، گروههای کوچک شکارچی و کشاورز، با رشدی هفتمرحلهای، به جوامعی تبدیل شدند که در زمان کورتس و موکتزومای دوم وجود داشتند.
تورچین میگوید جنگ بهجای اینکه صرفاً ویرانگر باشد، باعث شد انسانها فرااجتماعی شوند و جوامع بزرگ و منسجم بسازند
پاسخ تورچین درمورد علت رشد و پیچیدگی جوامع انسانی جنگ است. این نکته هم ناامیدکننده است و هم کمی عجیب به نظر میرسد، زیرا معمولاً جنگ را عامل تخریب میدانیم، نه پیشرفت. او میگوید جنگ باعث شد انسانها «فرااجتماعی» شوند، یعنی توانستند گروههای بزرگ و پیچیده بسازند که همکاری و نظم داخلی بالایی داشتند. همین رشد و پیچیدگی، گروههای کوچک شکارچی و کشاورز را به دولتها و امپراتوریهایی تبدیل کرد که درست پیش از انقلاب صنعتی وجود داشتند. تحلیل او در همان نقطه (آستانه انقلاب صنعتی) تمام میشود.
تورچین در کتاب سال 2015 خود با عنوان فرااجتماع همین سوال را بررسی کرده بود، اما آن کتاب برای مخاطبانی نوشته شده بود که با ریاضیات آشنایی نداشتند. این بار، تورچین روش کار خود را بهطور واضح نشان میدهد و با دادههای بیشتر و ابزارهای پیشرفتهتر تحلیل میکند.
کتاب دگرگونی بزرگ هولوسن نتیجه بیش از 20 سال تلاش است. در طی این مدت، تورچین و همکارانش پایگاه داده «سشات» را ساختند که مجموعهای از اطلاعات تاریخی و باستانشناسی درباره بیش از 800 جامعه در سراسر جهان است. این پایگاه داده و نمونههای مشابهی که در دهه گذشته ساخته شدهاند، اساس مقایسههای او میان فرهنگهای مختلف و دورههای تاریخی گوناگون است.
مزایای اجتماعی
پیشرفت علمی معمولاً یعنی کنارگذاشتن نظریههای اضافی و رسیدن به نظریه درست که با آزمایش و دادهها تأیید شود. اما درباره دگرگونی هولوسن، نظریههای زیادی ظاهر شدهاند. تورچین میگوید وقت آن رسیده که بسیاری از این نظریهها را کنار بگذاریم و آنها را «به گورستان نظریهها» بفرستیم.
تورچین از این فرض آغاز میکند که دههزار سال برای ایجاد تغییرات قابل توجه از طریق تکامل زیستی زمان کوتاهی است؛ بنابراین مکانیزمهایی که این تحول اجتماعی را به حرکت درآوردند، باید فرهنگی بوده باشند.
میان نظریههایی که بررسی شدهاند، این ایدهها مطرح هستند که کشاورزی، درگیریهای داخلی، جنگ یا درگیری با دیگران و دین، عوامل اصلی پیچیدهتر شدن جوامع بودهاند. برخی از این نظریهها رد میشوند، برخی مفید اما ناکامل تشخیص داده میشوند، و داستانی که در نهایت شکل میگیرد، بهطور خلاصه چنین است:
پیش از هولوسن، تکامل فرهنگی تجمعی، یعنی توانایی انسانها برای بهرهگیری از پیشرفتهای نسلهای پیشین، فناوریهایی را به وجود آورد که به جوامع امکان میداد با محیط خود سازگار شوند و جمعیتشان افزایش یابد. تهدید جنگ بین گروههای در حال گسترش، موجب گرایش به کشاورزی شد؛ زیرا کشاورزی میتوانست جمعیت بیشتری را نسبت به شکار و گردآوری غذا در همان مساحت زمین تأمین کند و همچنین باعث پیشرفتهای بیشتر در فناوری نظامی شد.
اما کشاورزی در همه نوع زیستبومها امکانپذیر نبود و در مناطقی که مناسب کشاورزی نبودند بهویژه دشتها (استپها)، انسانها به دامپروری یا دیگر روشهای تأمین معیشت روی آوردند. رقابت که معمولاً به شکل جنگ ظاهر میشد، در مرزهای استپ شدیدتر بود و همین رقابت، جوامع را به گسترش بیشتر و تمرکز قدرت سوق میداد.
این جوامع به تدریج سلسلهمراتبی و در نهایت اداری و سازمانیافته شدند. محصول جانبی این روند، ظهور دین بود؛ بهویژه نظامهای اعتقادی که عدالت اجتماعی، ارزشهای خانوادگی و حاکمیت قانون را ترویج میکردند؛ زیرا این باورها باعث همبستگی اجتماعی میشد و به پایداری و تقویت جوامع در حال گسترش کمک میکرد.
نظریههای کنار گذاشتهشده
در مسیر بررسی و تحلیل تورچین، بسیاری از نظریهها کنار گذاشته شدهاند و دیگر معتبر شناخته نمیشوند. یکی از این نظریهها، ایده کارل مارکس است که معتقد بود نابرابری و درگیریهای طبقاتی باعث میشود جوامع به سمت پیچیدهتر شدن حرکت کنند. تورچین شواهد کافی پیدا نکرده که نشان دهد تضاد طبقاتی عامل اصلی رشد و پیچیدگی جوامع بوده است، بنابراین این نظریه از فهرست توضیحات قابل قبول او حذف شد.
تورچین میگوید نظریه مارکس در واقع عکس ادعا عمل میکند؛ یعنی با تضعیف همبستگی اجتماعی، جوامع را در برابر تهدیدات خارجی آسیبپذیرتر میکنند. همچنین این نظریه تأثیرگذار نیز کنار گذاشته شد که میگوید موانع اکولوژیکی عامل اصلی تکامل اجتماعی هستند؛ زیرا جمعیتهای درحال گسترش را مجبور میکنند برای بهدستآوردن منابع با یکدیگر درگیر شوند. تورچین شواهد کافی برای حمایت از این دیدگاه نیافته است.
در همین حال، نظریه فیلیپ هافمن، تاریخنگار اقتصادی، درباره این که چرا اروپا حدود سال 1500 جهش کرد و در مقیاس و نفوذ اجتماعی از دیگر مناطق پیشی گرفت، نسبتاً بدون تغییر باقی مانده است.
هافمن رشد سریع اروپا را ناشی از توانایی آن در پذیرش و حفظ تغییرات فناوری سریع بهویژه در زمینه سلاحهای باروتی و کشتیهای دریانوردی به حساب میآورد. تورچین با این دیدگاه موافق است، اما اضافه میکند که این پیشرفتهای فناورانه تحت تأثیر فشار ناشی از مرزهای استپ شکل گرفت و دلیل اصلی پیشرفت این فناوریها فشار و تهدیدی بود که از مرزهای دشتهای پهناور بر جوامع اروپایی وارد میشد؛ یعنی رقابت و تهدید نظامی باعث شد اروپا فناوریهای جدید را سریعتر توسعه دهد.
البته، همه نظریهها آرام و بیسر و صدا به «گورستان گسترده نظریهها» که تورچین برای آنها ساخته، نرفتهاند و برخی جنجال برانگیز شدهاند. در سال 2019، تورچین و گروهش گزارشی منتشر کردند که نشان میداد بیشتر رشد و پیچیدگی جوامع قبل از ظهور دینهایی که بر اخلاق و ارزشها تأکید میکردند، رخ داده است. این دیدگاه با نظر برخی پژوهشگران فرهنگی مانند جوزف هنریش و ادوارد اسلینگرلند در تضاد بود که معتقد بودند دینهای اخلاقمحور عامل اصلی حرکت جوامع به سمت پیچیدگی بودهاند.
تورچین نشان میدهد که دینهای اخلاقمحور بیشتر پس از رشد و پیچیدهتر شدن جوامع شکل گرفتهاند
هنریش و اسلینگرلند پاسخ دادند که این یافته صرفاً ناشی از روشهای مدیریت داده در پایگاه سشات بوده است. گروه تورچین مقاله خود را پس گرفت، دادههای بیشتری اضافه کرد و از روشهای آماری دیگری استفاده کرد. نتیجه همان بود، اما همچنان بحث درباره آن وجود دارد.
تورچین بهعنوان زیستشناسی که پیشگام روش تازه برای بررسی گذشته است، انتظار منازعات و اختلافنظرها را دارد. او بر رویکردی بینرشتهای تأکید دارد، منتقدان خود را به همکاری دعوت میکند و شواهد زیادی ارائه کرده که نشان میدهد آماده است نظریههای خودش را نیز به چالش بکشد.
او در کتاب خود فضای زیادی را به یافتهای که در سال 2020 توسط جایوئون شین، ریاضیدان دانشگاه رایس در هیوستون، تگزاس و همکارانش گزارش شد، اختصاص میدهد. این پژوهش نشان داد که اندازه جامعه و توانایی محاسباتی آن، یعنی روشهایی که اطلاعات را پردازش میکند، از سیستمهای اداری گرفته تا فناوریها، یکدیگر را تقویت میکنند. تورچین قبلاً به این بینش توجه نکرده بود.
تورچین در کتاب خود موضوع را با جزئیات بیشتری بررسی کرده و از معادلات ریاضی هم استفاده کرده است تا روش کارش شفافتر شود. اما همین شفافیت و ریاضیمحور بودن کار، احتمالاً بیشتر تاریخنگاران سنتی را که تاکنون با ایدههای او موافق نبودهاند، دورتر و منتقدتر میکند.
تورچین بر این باور است که بسیاری از تاریخنگاران سنتی هنوز تحت تأثیر تلاشهای غیرعلمی قرن نوزدهم برای یافتن «قوانین تاریخ» هستند. نمونههایی از این تلاشها شامل داروینیسم اجتماعی است که ایده «بقای اصلح» را به جوامع انسانی تعمیم میدهد و نظریههایی که میگویند جوامع باید از مراحل ثابت و از پیش تعیینشده عبور کنند تا تکامل یابند، ایدههایی هستند که مدتها پیش رد شدهاند. به نظر تورچین، این پیشداوریهای تاریخی باعث شدهاند آنها با استفاده از روشهای کمی و علمی جدید، مانند دادهکاوی و مدلسازی، مخالفت کنند.
شرایط مطالعه جوامع و سیستمهای پیچیده از گذشته بسیار متفاوت شده است. امروز پژوهشگران میدانند که سیستمهای پیچیدهای مانند گروههای اجتماعی حیوانات، بازارهای مالی یا جوامع انسانی تحت تأثیر بازخوردهای متقابل قرار دارند و همین امر باعث میشود رفتار آنها غیرخطی و حتی تا حدی آشوبناک باشد؛ یعنی تغییرات کوچک میتوانند پیامدهای بزرگ و غیرقابل پیشبینی ایجاد کنند.
تورچین اشاره میکند که در دنیای امروز، پذیرش محدودیتها و استفاده از روشهای علمی دقیق، نشانه دانشمندی است و عدم پذیرش آن اغلب به خطای شناختی و اشتباه در قضاوت منجر میشود.