کرمان رصد - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
فرزاد نعمتی| علنیشدن سیمکارتهای سفید، نقدهای کاربران عادی و عذرخواهیها و توضیحهای متعاقب آن، از نظر برخی تحلیلگران چیزی است شبیه یک زلزله مهیب که میتواند منجر شود به کلی تغییرات بنیادین در روندهای فیلترینگ. من حتی دیدهام برخی استدلال کردهاند که افشای این نامها مقدمهای است ازیکسو بر پایان کار دو جناح سیاسی داخل کشور و تعدادی از شخصیتهای مشهور ولو گمنام که در شبکه «ایکس» کم گردوخاک نمیکردند و سربرآوردن و قدرتیابی آتی فلان گروه اپوزیسیونی که در این رسوایی کمتر ناماش ذکر شده است، ازسویدیگر. این تفسیرها را که میخوانم، خیلی هیجانزده نمیشوم چون درست یا غلط هرچه مرور میکنم، میبینم کم نبودهاند چنین پروندههای مهمی که مدتی جامعه را درگیر خود کرده و بعد از مدتی، روز از نو، روزی از نو.
نمیخواهم بنویسم این افشاگریها بیتاثیر بودهاند. نه. خوشبختانه آگاهی از تبعیضها، دروغها و قانونشکنیها در مواردی نیز جلوی برخی خطاها را گرفته اما نکتهای که گاه دراینمیان بهقیمت رسواسازی آدمها نادیده گرفته شده یا کمتر بدان توجه شده، روندهای معیوبی است که مبتنی بر ایدههای نادرست، در جایجای نظام حکمرانی ما ریشه دوانده و در این دعواها نیز کمتر دیدهشده که معترضان به آنها نگاهی جدی بیاندازند.
یکی از ایدههای مخرب که در این تبعیض نشان آن پررنگ است، همان ایده نخبهگرایانه افلاطونی است که راستیراستی گمان میکند عدهای از آدمها بهتر از بقیه میفهمند، بنابراین باید حکومت در دست کسانی باشد که برترند، بهترند، قویترند و مصالح جمع را بهتر از خودشان میفهمند. این ایده وقتی به حکمرانی میرسد، در پی پاسخ به یک پرسش است: «چهکسی باید حکومت کند؟» جواب این سوال هرچه باشد، چه شما باهوشترین آدمها را برگزینید برای رهبری جامعه، چه دلسوزترینشان را و چه اخلاقمدارترینشان را، تجربه نشان داده که آخر و عاقبت چنین روشهای مدیریت، ختمبهخیر نمیشود؛ زیرا از هرچه بگذریم قدرت، میل به مطلقیت دارد و تألی فاسد آن نیز بر کسی پوشیده نیست.
در مقابل این روش نادرست، البته میتوان به گزینهای بدیل هم فکر کرد و آن اینکه: «چگونه باید اداره کرد؟» اگر برای جامعهای چنین پرسشی بر پرسش «چهکسی باید مدیریت کند؟» اولویت یابد، آنگاه میتوان امیدوار بود که راهی به پیشرفت گشوده شود؛ زیرا جامعه یک فرآیند جمعی است و تا وقتی میان جریانهای مختلف اجتماعی، همافزایی صورت نگیرد یا لااقل مردمان احساس نکنند که در این زیستعمومی مورد احتراماند و به دیدگاههایشان التفات میشود، از هر روزنهای بهره میبرند برای واکنش، اعتراض و چوب لای چرخ گذاشتن. در چنین شرایطی به بهترین تصمیمها هم با دیده تردید و تکذیب نگریسته میشود.
اگر بازگردیم به همین ماجرای سیمکارتهای سفید، میبینیم که ایده پشت آن، همان نخبهگرایی نادرستی است که میگوید، گروهی میتوانند تشخیص بدهند که فلان کالای عمومی برای بخشی از مردم خوب است و برای بخشی دیگر بد. اینکه میبینیم برخی از طرفداران فیلترینگ، از سیمکارت سفید استفاده میکنند، لااقل یک دلیل دارد و یک علت. دلیلاش این است که از نظر آنها، خودشان بیشتر از دیگران میفهمند و علتاش هم این است که باور کنید رانت، خیلی لذیذ است و حسابی میچسبد.
بهقول معروف، همانکه شخصیت حاجی فیلم «عروسی خوبان» میگفت: «حرومخوری خوشمزهاس». راهحل چنین مشکلی اما در چیست؟ بازگشت به اصول عقلانی مدیریت. یکی از همین اصول میگوید، روش درست یعنی قوانین را ساده، همهشمول و اجرایی بنویس. طبق یکی دیگر، قانون هرچه کمتر، بهتر. بااینحساب، اصل گرفتاری همان تبصرهها و قیدهایی است که بعد از قانون کلی، دنبال استثناءکردن میرود و با هزارجور توجیه برای عدهای قلیل، رانت ایجاد میکند تا بهگماناش آنها هم بشوند حامیان سیستم. کمی اگر به دوروبرمان نگاه کنیم، میبینیم همین رانتها و تبعیضها که گاهی نیز خیراندیشانه و خوشبینانه طراحی شدهاند، ساختار ذهنی و عینی ما را فرا گرفته است.
از وام چهار درصدی تا سهمیههای کنکور، از استخدام و گزینش تا سربازی و صدور مجوزها. بنابراین اگر فکر کنیم کل ماجرا همین سیمکارتهای سفید است، آنگاه شاید فراموش کنیم که متاسفانه ابعاد فساد، فراگیرتر از این نمونههاست و تا زمانیکه از اشخاص نگذریم و به ساختارهای درست فکر نکنیم، شاید فقط مدتی سر این جنجالها مشغول شویم و بعد از آن دوباره برسیم به نقطه، سر خط.
بازار ![]()