کرمان رصد - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشر در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
علی ورامینی| این روزها از در و دیوار شبکه نمایشخانگی و بیشازآن، شبکههای اجتماعی، برنامههای گفتوگومحور (تاکشو) میریزد. قدمت این برنامهها همسن رادیو و تلویزیون است، اما فراگیری امروزِ آنها حیرتآور است. مجریان و بازیگرانی که در صداوسیما اسم و رسمی یافته و چهرهشان آشنا شده، حالا بازار خارج از صداوسیما را پررونقتر دیدهاند؛ یا با پلتفرمهای شبکه نمایشخانگی کار میکنند یا بهطور مستقل در شبکههای اجتماعیشان برنامه میسازند.
اگر کسی از اهل فن همت کند و برنامههای گفتوگومحور را احصا کند، احتمالاً به شکلی خواهد رسید که مرکزی دارد و حلقههای بیشماری اطراف آن را گرفته است. در این گراف که بیشباهت به گرداب نیست، چند چهره مشهور در مرکز قرار گرفتهاند و هرچه از مرکز دورتر میشویم، برنامههایی که در حلقههای دورتر ساخته میشوند ازقضا مفیدترند.
برنامه مفید، برنامهای است که در آن خیری باشد یا دانشی یا زیبایی. همه میدانیم اینکه یک بازیگر دستچندم بگوید «ما فلانجا مینشینیم و صدای بوق ماشین من این است»، نه خیری دارد، نه دانشی و نه زیبایی. در یک وضعیت منطقی، اگر کسی که با چنین فردی گفتوگو میکند (بهفرض ضروریبودن چنین گفتوگویی) این حرفها را بشنود، قاعدتاً باید بگوید: «آفرین، ولی خب به ما چه؟» اما چنین توقعی از مجریان این برنامهها داشتن، در این وضعیت خامی است.
وضعیت منطقی دقیقاً ضد آن چیزی است که برنامههای تاکشو صحنهآرایی میکنند تا از آن چیدمان برای لحظاتی به «توجه» آدمها برسند؛ و از توجه کاربران ـ یا بهتر بگوییم فالوئرها، سابسکرایبکنندگان و اعضای کانالهاـ به درآمد. دال مرکزی این برنامهها، آن نقطه کانونی که همهچیز در خدمت آن است، جلبتوجه کاربران است و بس. فرمول روی کاغذ ساده است؛ هرچه توجه بیشتر، گردش مالی بیشتر. در اجرا هم ساده میبود اگر دسترسی عمومی به رسانه باعث فراگیری تولید این برنامهها نشده بود.
در میان این هیاهو، آنکه در جلبتوجه عامه موفقتر است، کسی است که بتواند کارهای عجیبتری انجام دهد؛ همان الگویی که همیشه بر شبکههای اجتماعی حاکم بوده. یکی سیگار، تخممرغ، ماهی و سرکه را در میکسر میریزد و سر میکشد تا توجه بگیرد، دیگری پدر و مادرش را اسباب تولید محتوا میکند. بازار تاکشوهای ایرانی هم امروز چنین وضعیتی پیدا کرده است. یکی برای جلبتوجه شهرام شبپره را میآورد و دیگری به مهمانش اصرار میکند که بگوید «موادی کشیده»، و اگر بگوید نه، حتماً دروغ میگوید. تمرکز افراطی بر جلبتوجهِ لحظهای، اولین چیزی را که بیاهمیت میکند، اثر سخنان ردوبدلشده بر جامعه است.
ازاینرو دعوت یکی از اراذل مشهور ایران به تاکشویی دیگر، چندان جای تعجب ندارد. ما قرار نیست گفتوگویی حرفهای از کسی بشنویم که دانش و تبحر در پیشبرد گفتوگو دارد؛ خود مجری هم انگار از دنیای مهمان است و مخاطب در حال شنیدن صحبت دو همقطار. حقیقت این است که فاخرترین تاکشوهای مشهور نیز چندان بهتر از این نیستند.
مجریای که وقتی مهمانش میگوید «روسها رمان بلند مینوشتند چون شبهای طولانی داشتند» با سر تأیید میکند، یا وقتی مهمان دیگرش شعری فراگیر را بهجای شعر مولانا میخواند و باقی برنامه را بر همان مبنا پیش میبرد، آنقدر دانش ندارد که بگوید این محتوا و فرم هزاران فرسنگ از مولانا دور است؛ چگونه میخواهد مروج دانش و آگاهی باشد؟ اینها را گفتم تا بگویم در سازوکار «اقتصاد توجه» ـ وضعیتی که در آن هرچه انباشت توجه کاربر بیشتر باشد، درآمد هم بیشتر میشود ـ دیگر حضور اراذل و فاضل فرقی نمیکند.
ویترین این برنامهها شاید متفاوت باشد، اما در انبانش همه یک متاع دارند. هر بنیبشری که بتواند برای لحظهای توجه بگیرد، سوژه این برنامهها، این پلتفرمها و این سازوکار اقتصادی است. حقیقتاش را بخواهید، من از حضور هانی کرده متعجب نمیشوم؛ از قدرت این گرداب حیرت میکنم که چگونه فاضل و دانشمندی چون دکتر آذرخش مکری را هم احاطه میکند.
به خاطر ندارم تابهحال ایشان با اهل فن و روزنامهنگاران متخصص حوزهشان حتی یک گفتوگو کرده باشند، اما در یکسال گذشته سهبار در تاکشوهایی شرکت کردهاند که یکروز با ایشان گفتوگو میکنند، روز دیگر با شهرام شبپره و روزی دیگر با هانی کرده. حتماً که انتخاب خودشان است و به کسی بدهکار نیستند و البته حتماً که آقای دکتر مکری میلیونها بار بیشتر از من از منقاد شدن در برابر یک وضعیت آگاهند، اما انصافاً این روزها «دیده شدن» و نعماتش مثل همان بیت مولاناست:
«صدهزاران دام و دانه است ای خدا / ما چو مرغانِ حریصِ بینوا»
بازار ![]()