جمعه ۴ مهر ۱۴۰۴
مقالات

رویارویی آمریکا با شرق؛ جهان به کدام سو می‌رود؟

رویارویی آمریکا با شرق؛ جهان به کدام سو می‌رود؟
کرمان رصد - جماران /متن پیش رو در جماران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست رابطه بین چین و هند چالش‌های بسیار پیچیده‌ای را به محاسبات استراتژیک آمریکا ...
  بزرگنمايي:

کرمان رصد - جماران /متن پیش رو در جماران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
رابطه بین چین و هند چالش‌های بسیار پیچیده‌ای را به محاسبات استراتژیک آمریکا اضافه می‌کند؛ زیرا نخست‌وزیر مودی و رئیس‌جمهور شی در جریان نشست سازمان همکاری شانگهای بر تقویت تلاش‌ها برای کاهش تنش در مرزها، از سرگیری پروازهای مستقیم و نگاه کردن به یکدیگر به عنوان «شریک نه دشمن» توافق کردند.
الجزیره در گزارشی نوشت: از پایان جنگ سرد، سلطه آمریکا بر اساس حضور حیاتی در دو حوزه استراتژیک استوار بوده است: اول در منطقه آسیا و اقیانوسیه و دوم در خاورمیانه.
در آسیا، واشنگتن نفوذ خود را از طریق ائتلاف با ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و توافقنامه های گسترش پایگاه های خود در فیلیپین تقویت کرده است، ضمن حفظ یک گسترش نظامی پیشرفته و کنترل دریایی در آبراه های حیاتی مانند دریای چین جنوبی، با تمرکز ویژه بر جلوگیری از هرگونه حمله به تایوان.
در خاورمیانه، واشنگتن نفوذ خود را نه تنها از طریق مشارکت های امنیتی قوی با کشورهای حاشیه خلیج فارس، همکاری اطلاعاتی و نظامی با اسرائیل و توافقنامه های دفاعی که تداوم جریان انرژی را با حفظ ثبات منطقه ای تضمین می کند، تثبیت کرده است، بلکه از طریق نقش محوری مصر به عنوان محور سیاست عربی و دیپلماسی منطقه ای و از طریق یک مشارکت استراتژیک نزدیک با ایران قبل از سال 1979 که سنگ بنای ساختار امنیت منطقه ای ترسیم شده توسط واشنگتن بود.
با این حال، این توازن اکنون با چالش های بزرگی از طریق ظهور چین به عنوان یک قدرت پیشرفته از نظر فناوری و دارای حضور نظامی قابل توجه، و همچنین تهاجم روسیه به اوکراین و پیامدهای بی ثبات کننده آن، ناگفته نماند ظهور کره شمالی به عنوان یک کشور هسته ای متحد با اینان، روبرو است.
شاید این تعاملات به وضوح در دوم سپتامبر سال جاری آشکار شد، زمانی که پکن میزبان اولین اجلاس سه جانبه بین رهبران چین، روسیه و کره شمالی بود، همزمان با نشست سازمان همکاری شانگهای، و بلافاصله پس از آن رژه نظامی بزرگ چین برگزار شد، رویدادی که آمریکا آن را تولد "محور بی ثباتی" توصیف کرد که اشاره آشکاری به نیت این کشورها برای تنظیم مجدد توازن قدرت جهانی از طریق آسیا و خاورمیانه دارد.
این رویکرد پیامدها و ابعاد خود را در خاورمیانه دارد. پس از فروپاشی دولت اسد در دسامبر 2024، پایگاه استراتژیک روسیه و ایران در سوریه به طور قابل توجهی کاهش یافت.
با این حال، تهران همچنان یک چالش بزرگ برای منافع آمریکا است، به ویژه از طریق امتناع مداوم از مهار برنامه هسته ای خود، مسیری که از سوی اسرائیل و غرب به عنوان مسیری تلقی می شود که به طور فزاینده ای به سمت توسعه سلاح هسته ای پیش می رود.ایران بارها اعلام کرده است که دنبال تولید سلاح هسته ای نیست و از انرژی هسته ای برای مصارف صلح آمیز استفاده می کند.
از این رو، هرگونه حمایت از سوی مسکو، پکن و پیونگ یانگ، به ایران جسارت مذاکراتی بیشتری می بخشد و آن را قادر می سازد تا مواضع چالش برانگیزتر و سرسختانه تری در قبال ائتلاف غربی اتخاذ کند.
این تعاملات در مجموع نه تنها محاسبات استراتژیک آمریکا در منطقه را پیچیده می کند، بلکه نفوذ اعمال شده توسط تهران در خاورمیانه را نیز افزایش می دهد. برای تقویت معادلات بازدارندگی منطقه ای در منطقه به گونه ای که به منافعش خدمت کند.
جاه‌طلبی‌های نظامی و استراتژیک چین
توسعه توانایی‌های نظامی چین که به وضوح در رژه نظامی در سوم سپتامبر مشهود بود، بعد دیگری از چالش‌های استراتژیک برای توازن قدرت بین‌المللی را نشان می‌دهد.
این رژه مجموعه‌ای از سیستم‌های پیشرفته را به نمایش گذاشت - از موشک‌های ضد کشتی مافوق صوت سری "وای جی" و موشک‌های بالستیک قاره‌پیما گرفته تا ابزارهای جنگ الکترونیکی، که همگی به وضوح به سمت بازدارندگی استراتژیک و نمایش تهاجمی به سمت تایوان و دریای چین جنوبی هدایت می‌شوند.
تصاویر ماهواره‌ای وجود ده‌ها سکوی پرتاب متحرک برای سلاح‌های ضد کشتی، از جمله موشک‌های مافوق صوت طراحی‌شده برای مهار توانایی‌های دریایی آمریکا در غرب اقیانوس آرام را تأیید کرده‌اند.
این رژه همچنین شامل سیستم‌های موشکی استراتژیک مانند موشک بالستیک متحرک جاده‌ای "دی اف-31 ای جی" و موشک بالستیک سنگین "دی اف-41" بود که هر دو قادر به حمل کلاهک‌های قاره‌پیما هستند.
این قابلیت‌ها با موشک‌های بالستیک زیردریایی "جی ال-3" در زیردریایی‌های هسته‌ای تکمیل می‌شوند که انتظار می‌رود توانایی‌های چین را برای دستیابی به اهداف دوربرد در زیر آب گسترش دهند.
علاوه بر این، این رژه آنچه را که تحلیلگران آمریکایی معتقدند اولین هواپیمای جنگی بدون سرنشین رادارگریز و آماده برای جنگ در چین است، مدل "اف اچ-97"، یک نیروی مضاعف قادر به هماهنگی با جنگنده‌های سرنشین‌دار در شناسایی، حمله و جنگ الکترونیکی، معرفی کرد.
سکوی‌های اضافی شامل سیستم‌های زمینی مستقل، هواپیماهای بدون سرنشین سطحی و زیرسطحی و سلاح‌های انرژی هدایت‌شده هستند که اجزای یک انتقال گسترده‌تر به سمت جنگ چند دامنه‌ای و پشتیبانی‌شده توسط هوش مصنوعی هستند.
این قابلیت‌ها نه تنها با هدف اطمینان خاطر دادن به داخل چین است، بلکه سیگنال‌های واضحی را به نیروهای آمریکایی، شرکای منطقه‌ای و دشمنان ارسال می‌کند مبنی بر اینکه چین نیرویی است که نمی‌توان آن را در اقیانوس آرام دست کم گرفت و قادر است در صورت لزوم مسیرهای حیاتی انرژی را تأمین کند.
این امر باعث تغییر شکل تصویر کلیشه‌ای چین نه تنها به عنوان یک غول اقتصادی، بلکه به عنوان یک شریک فعال در صحنه استراتژیک منطقه می‌شود، که این موضوع را تلاش پکن برای یادآوری به نظام جهانی در این رژه نظامی که مصادف با هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم است، از نقش محوری خود در شکست ژاپن و پایان دادن به فصل آخر این جنگ نیز تأیید می‌کند.
کره شمالی و چالش‌های امنیتی منطقه‌ای
همگرایی تجدید شده بین پکن و پیونگ یانگ پیامدهای استراتژیک عمیقی بر ساختارهای امنیتی منطقه‌ای و جهانی دارد. ایستادن کیم جونگ اون در کنار شی جین پینگ و ولادیمیر پوتین نشان دهنده نقطه عطفی نه تنها در احیای همکاری چین و کره شمالی، بلکه در یک توافق نهادی است که بر جاه طلبی کره شمالی برای دیده شدن به عنوان یک قدرت هسته‌ای واقعی، نه یک کشور منفور، تأکید می‌کند.
آنچه اکنون خشم واشنگتن را برانگیخته است، تلاقی منافع سیاسی با پکن و همکاری نظامی-فنی با مسکو است. از سپتامبر 2023، کره شمالی بیش از بیست هزار کانتینر مهمات، بیش از صد موشک بالستیک و بیش از 11 هزار سرباز برای حمایت از روسیه در جنگ علیه اوکراین ارسال کرده است که به طور آشکار بسیاری از قطعنامه‌های شورای امنیت را به چالش می‌کشد.
علیرغم ضعف توانایی‌های عملیاتی نیروهای کره شمالی، این حمایت از روسیه به تقویت کارایی میدانی کمک کرده است. توپخانه و موشک‌های کره شمالی، از جمله مدل‌های "ناس ان 23"، از سطوح وابستگی سنتی فراتر رفته‌اند، زیرا پیونگ یانگ تا چهل درصد از مهمات روسیه در جنگ اوکراین را تأمین کرده است.
در مقابل، دولت کیم از تجربه میدانی، فناوری‌های پیشرفته تسلیحاتی و حمایت مالی برخوردار شده است که یک چرخه معیوب از تشدید تنش مداوم ایجاد کرده است.
بنابراین، این تحول پیامدهای جدی نه تنها برای شرق آسیا - جایی که کره جنوبی، ژاپن و نیروهای آمریکایی با چالش‌های فزاینده‌ای روبرو هستند - بلکه برای خاورمیانه نیز دارد.
همچنین نشانه‌های روشنی وجود دارد مبنی بر اینکه کره شمالی از برنامه هسته‌ای لیبی در دوران قذافی با موشک‌ها و فناوری‌های غنی‌سازی اورانیوم قبل از سرنگونی وی در سال 2011 حمایت کرده است.
بنابراین، احتمال بازگشت تخصص هسته‌ای کره شمالی به خاورمیانه، پیچیدگی بیشتری به رابطه متشنج بین پیونگ یانگ و واشنگتن می‌بخشد.
نظام چندقطبی از منظر استراتژیک آمریکا، همگرایی چین، روسیه و کره شمالی در یک منظومه به هم پیوسته، پیچیدگی چندجانبه‌ای را نشان می‌دهد؛ زیرا فشار در یک نقطه استراتژیک - مانند بازدارندگی دریایی در دریای چین جنوبی - ممکن است با تشدید در عرصه‌های دیگر، مانند تأمین سلاح‌های پیشرفته به کشورهای خاصی در خاورمیانه، مواجه شود. این امر واشنگتن را ملزم می‌کند تا در استراتژی خود تجدید نظر کند، نه به عنوان مواجهه با مجموعه‌ای از چالش‌های پراکنده، بلکه به عنوان یک درگیری فراگیر با محور یکپارچه‌ای از کشورهایی که به دنبال بازنگری و تضعیف استانداردهای بین‌المللی هستند.
مسئله فقط به نشانه‌های نظامی محدود نمی‌شود، بلکه نمایش دیپلماتیک اخیر دیدار رهبران چین، روسیه و کره شمالی و استقبال رسمی همراه آن، بیانگر جاه‌طلبی فزاینده پکن در رقابت با رهبری غرب در صدر امور جهانی است.
حمایت ثابت پکن از ایران - به ویژه امتناع از اعمال تحریم‌های جدید و ادامه خرید نفت ایران - تلاشی جدی برای تضعیف نظام‌های بین‌المللی تحت رهبری ایالات متحده و فراهم کردن زمینه برای کشورهایی است که ایالات متحده تحریم‌های اقتصادی را بر آنها اعمال می‌کند تا در چارچوب‌های جایگزین عمل کنند.
افزون بر این، رابطه بین چین و هند چالش‌های بسیار پیچیده‌ای را به محاسبات استراتژیک آمریکا اضافه می‌کند؛ زیرا نخست‌وزیر مودی و رئیس‌جمهور شی در جریان نشست سازمان همکاری شانگهای بر تقویت تلاش‌ها برای کاهش تنش در مرزها، از سرگیری پروازهای مستقیم و نگاه کردن به یکدیگر به عنوان «شریک نه دشمن» توافق کردند.
با این حال، از نظر واشنگتن، رسوبات اصطکاک طولانی‌مدت همچنان به عنوان سرمایه‌گذاری‌های چین در زیرساخت‌های پاکستان، و مطالبات جاه‌طلبانه آن بر منابع آبی، و همچنین اختلالات تجاری بزرگ، وجود دارد که مانع از انباشت اعتماد می‌شود.
از منظر واشنگتن، این داده‌ها هند را در قلب استراتژی خود قرار می‌دهد و ارزش آن را به عنوان یک نیروی متوازن کننده در آسیا افزایش می‌دهد.
از این رو، توسعه همکاری دفاعی و فنی بین هند و ایالات متحده - از جمله رزمایش‌های نظامی مشترک و گسترش روابط در چارچوب ابتکارات مشترک - نشان دهنده همگرایی استراتژیکی است که هدف آن مقابله با قدرت رو به رشد چین است. با این وجود، این رابطه همچنان بسیار حساس است، زیرا هند تلاش می‌کند بین حفظ استقلال تصمیم خود و تعمیق هماهنگی استراتژیک خود با واشنگتن تعادل برقرار کند.
این توازن با توجه به تنش‌های تجاری اخیر پیچیده‌تر می‌شود، زیرا ایالات متحده تعرفه‌های گمرکی بالایی به میزان 50 درصد بر طیف گسترده‌ای از صادرات هند - از پوشاک و جواهرات گرفته تا مواد شیمیایی - اعمال کرده است که یک اقدام تنبیهی مرتبط با خرید نفت ارزان روسیه توسط هند است و نگرانی‌های جدی در مورد استحکام مشارکت استراتژیک ایجاد می‌کند.
از سوی دیگر، ائتلاف‌های نهادی به تثبیت این تعاملات کمک می‌کنند، زیرا سازمان همکاری شانگهای و گروه بریکس با گسترش جدید خود، به ارکان رو به رشد یک نظام نوظهور چندقطبی تبدیل شده‌اند.
سازمان شانگهای که در ابتدا به عنوان یک بلوک امنیتی منطقه‌ای شکل گرفت، به طور قابل توجهی گسترش یافته و ایران و بلاروس را در بر گرفته و بر ادغام اقتصادی و توسعه مشترک متمرکز شده است، که جایگاه آن را به عنوان یک جایگزین معتبر برای موسساتی که توسط قدرت‌های غربی رهبری می‌شوند، تقویت می‌کند.
به همین ترتیب، گروه بریکس شاهد یک تحول استراتژیک عمیق بوده است. پیوستن کشورهای خاورمیانه‌ای غنی از نفت، مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ایران، وزن اقتصادی آن را دوچندان کرده و نقش آن را در تعریف مجدد الگوهای حکمرانی جهانی از طریق سرمایه‌گذاری، گسترش پروژه‌های زیربنایی و تلاش برای کاهش وابستگی به دلار تقویت کرده است.
استراتژی آمریکا در عصر چالش‌های چند قطبی
با این حال، علی‌رغم ظهور به اصطلاح "محور آشوب" که شامل چین، روسیه و کره شمالی است، این همسویی با تناقضات درونی و اختلافات استراتژیک مواجه است که انسجام آن را محدود می‌کند.
یکی از شکاف‌های بزرگ منطقه‌ای بین هند و چین برجسته می‌شود، زیرا مناقشات مرزی طولانی منجر به درگیری‌های نظامی مکرر شده است، مانند درگیری دره گالوان در سال 2020.
اگرچه توافقنامه گشت‌های مرزی سال 2024 برخی از سازماندهی قبلی را در مناطقی مانند دپسنگ و دیمچوک بازگرداند، اما مطالبات اساسی منطقه‌ای همچنان حل نشده باقی مانده و عدم اعتماد متقابل ادامه دارد.
این وضعیت شکننده صلح، منافع استراتژیک چین در منطقه هند و اقیانوس آرام را پیچیده می‌کند، که اغلب با جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای هند در تضاد است.
جدای از هند، روابط بین چین و کره شمالی ممکن است بیشتر تحت تأثیر نفوذ فزاینده روسیه در پیونگ یانگ قرار گیرد. پیمان مشارکت استراتژیک جامع سال 2024، که شامل تعهدات دفاعی متقابل است، منجر به تأمین نیروها و کمک‌های نظامی کره شمالی به روسیه در مناقشه اوکراین شده است، که نقش سنتی چین به عنوان متحد اصلی کره شمالی را تضعیف می‌کند و پیچیدگی‌های استراتژیک را به پکن اضافه می‌کند، زیرا باید بین حمایت از پیونگ یانگ و مقابله با تجاوز روسیه به حوزه نفوذ خود تعادل برقرار کند.
این شکاف‌ها در درون "محور" فرصت‌های استراتژیک برای ایالات متحده برای بهره‌برداری ایجاد می‌کند. ایالات متحده می‌تواند با تقویت روابط دوجانبه با هند، به ویژه در زمینه‌های دفاع و تبادل اطلاعات، موضع هند در برابر چین را تقویت کند و جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای پکن را پیچیده کند.
 ایالات متحده همچنین می‌تواند از نفوذ خود برای میانجیگری و حمایت از نگرانی‌های امنیتی هند استفاده کند، که تعادلی در برابر قاطعیت چین در منطقه هند و اقیانوس آرام ایجاد می‌کند.
برای مقابله با این چالش‌ها، ایالات متحده باید اتحادهای سنتی خود در اروپا و آسیا را از طریق همسویی موضع استراتژیک، اقتصادی و دیپلماتیک خود با اهداف مشارکت بلندمدت تحکیم بخشد.
در اروپا، این شامل تقویت همکاری با اتحادیه اروپا در تلاش‌های صلح در اوکراین، همراه با ارائه تضمین‌های امنیتی و حمایت اقتصادی است؛ برای حفظ مقاومت کی‌یف و ارسال پیام واضح به مسکو مبنی بر اینکه همبستگی فراآتلانتیک از بین نمی‌رود.
به جای اقدامات یکجانبه مانند اعمال تعرفه‌های گمرکی بالا بر شرکای اصلی مانند هند، باید بر ایجاد مشارکت‌های چندجانبه مانند گفتگوی امنیتی چهارجانبه با ژاپن، هند و استرالیا، همراه با ارائه مشوق‌های ملموس در تجارت، فناوری و تأمین مالی زیرساخت‌ها تمرکز کرد؛ برای تقویت توافق پایدار با شرکای آسیایی و در عین حال تقویت انسجام در داخل ناتو.
در همین راستا، ایالات متحده باید استراتژی خود را در خاورمیانه بازتنظیم کند تا اعتبار خود را در میان شرکای عربی بازیابد و خود را به عنوان یک بازیگر قابل اعتماد تثبیت کند.
این امر مستلزم تعامل با کشورهای خلیج فارس، مصر، اردن، و همچنین سوریه، ترکیه و شرکای اروپایی در تدوین یک راه حل عادلانه و پایدار برای مناقشه عربی-اسرائیلی است.
این امر مستلزم اعمال فشار واقعی بر ماشین جنگی اسرائیل از طریق مشروط کردن کمک های نظامی، مطالبه کمک های بشردوستانه و ترسیم یک نقشه راه قابل اجرا به سوی راه حل دو کشوری است، به طوری که اثرات درگیری بر ثبات کاهش یابد و جایگاه اخلاقی ایالات متحده در جهان عرب تقویت شود.
با توجه به این واقعیت ها، نیاز فوری برای واشنگتن برای انتقال به یک استراتژی جامع و یکپارچه که شامل مدیریت ائتلاف ها، تقویت اثربخشی اقتصادی و تنظیم مجدد مواضع در مناطق ناپایدار مانند خاورمیانه است، ضروری می شود.
ایالات متحده از طریق این رویکرد می تواند اعتبار خود را حفظ کند، حضور استراتژیک خود را تثبیت کند و جهانی چندقطبی را شکل دهد که در آن اصول غربی نفوذ خود را در میان چالش های ائتلاف های خصمانه حفظ کند.
بازار


نظرات شما