کرمان رصد - رئیس مجلس شورای اسلامی در برنامه ماجرای جنگ به روایت ناگفتههایی از جنگ 12 روزه پرداخت و از اقدامات انجام شده از لحظه آغاز آن تا زمان قطع آتش گفت.

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما به نقل از خانه ملت، محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی در گفتوگویی که در برنامه «ماجرای جنگ» داشت، به بیان ناگفتههایی از جنگ 12روزه رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران پرداخت.
مشروح مصاحبه رئیس قوه مقننه و جواد موگویی را در ادامه میخوانید:
موگویی: ما شما را چه صدا کنیم؟ آقای دکتر؟ حاج باقر؟
قالیباف: بسم الله الرحمن الرحیم. هرچه دل تنگت میخواهد با هر اسمی بگو.
موگویی:، چون مجلس است کمی آدم را میگیرد ولی من همان حاج باقر میگویم. راحتتر است. اگر شما رئیس جمهور میشدید، جنگ میشد؟ در 20 سال اخیر، جریان اصلاح طلب حرفی را مدام تکرار میکرد که اگر آقای قالیباف یا اصولگرایان روی کار بیایند و یا اگر نظامیان حاکم شوند، کشور به سمت جنگ میرود و این ما هستیم که سایه جنگ را از روی کشور برداشتهایم. سؤال این است که اگر شما رئیس جمهور میشدید، میتوانستید جلوی جنگ را بگیرید؟
قالیباف: این نگاه، اشتباه و نگاه تقلیل گرایانه به موضوع از جهات مختلف است. معتقدم فرهنگ ایرانی و اسلامی و باورهای ما با رژیم صهیونیستی و آمریکا تفاوت دارد و این تفاوت در منطق است. قدرت ما منطق است در حالی که منطق آنها قدرت است که بسیار با هم تفاوت دارد. ما در فرهنگ ایرانی و اسلامی هرچه باشیم، قدرت را در منطق میدانیم. از این رو، چون منطق قوی داریم، منطبق بر قرآن و انسانیت حرکت میکنیم، همه جا گام اول ما و حرف ما، منطق ماست و این دشمن ماست که، چون منطق ندارد، منطقش قدرت است. مبانی اینکه حضرت آقا میگویند جنگ تحمیلی و صلح تحمیلی دشمن را نمیپذیریم از همینجاست.
نکته دوم اینکه جنگ دیدهها و جنگ کردهها بهتر از جنگ ندیدهها و جنگ نکرده ها، آثار و تبعات، سختی ها، مشکلات و خسارات یک جنگ را به خوبی میفهمند و بهتر از هر کسی میدانند چگونه باید آماده باشند که نجنگند و چگونه قدرت بازدارندگی را ایجاد کنند. کسانی که جنگ ندیدهاند صرفا در حد حرف، صحبتی میکنند. جنگ 12 روزه نشان داد که شعارها بسیار زیاد است. تازه آنها شرایط جنگ غزه را درک نکردهاند. جنگ با رژیم بعثی عراق هم که ندیدهاند که البته قابل قیاس با این جنگ نیست لذا تا این جنگ را دیدند، ترسیدند و گفتند اگر جنگ شود کاری میکنیم.
موگویی: شما اگر رئیس جمهور میشدید میتوانستید جلوی جنگ را بگیرید یا وقوع آن اجتناب ناپذیر بود؟
قالیباف: این را نمیتوان با قطعیت گفت چرا که از موضوعاتی است که حتما شیوهها و روشهای آن متفاوت است، اما اساسا بحث ما با دشمن، بحث بسیار عمیق و منطقی بوده و در حقیقت مبانی بسیار محکمی دارد به این معنا که باید بدانیم جنگ ما یک جنگ وجودی است و امروز دشمن به تمام معنا هم با جمهوری اسلامی و هم با ایران عزیز ما حرف دارد و هر دو را نمیخواهد چرا که احساس میکند ایران و قدرت ایران، حفظ سرزمینی ایران، یک کشور 90 میلیون نفری با این موقعیت جغرافیایی و نقشه ژئوپلتیکی و آن هم با نظام جمهوری اسلامی و این فرهنگ ایرانی، ماهیت آنها را زیر سؤال میبرد و نشان داده در مقابل همه زیاده خواهی رژیم صهیونیستی و آمریکا میایستد؛ لذا این موضوع چندان بستگی به فردی که روی کار است ندارد و ممکن است فردی که روی کار است بتواند کارآمدی و نوع حکمرانی را مستحکم تر، قویتر و کارآمدتر کند، اما در اصل موضوع تفاوتی ندارد.
موگویی: من تصور میکنم تصمیمی که دشمن در غرب میگیرد نشان میدهد خیلی فرقی ندارد که اصلاح طلب در ایران روی کار است یا اصولگرا. آنها تصمیم خود را گرفتهاند و فقط فرق آن شاید در اعمال قدرت یا بازدارندگی باشد و حتی شاید خوب شد شما یا آقای جلیلی رأی نیاوردید در غیر این صورت این جنگ را گردن شما میانداختند.
قالیباف: دوستان میگفتند شما گردنگیری ات خوب است.
موگویی: حاج باقر اگر به 7 اکتبر بازگردد که شاید همه چیز از آنجا شروع شد و خیلیها میگویند این عملیات منطبق با راهبرد و شرایط جبهه مقاومت نبود، آن را چگونه میدید؟ خودمانی آن این میشود که فلسطینیان بی گدار به آب زدند و هزینههای زیادی نیز متقبل شدند. حماس ضعیف شد و حزب الله آسیب دید. ما برای اولین بار بعد از 40 سال با اسرائیلیها روبروی هم قرار گرفتیم. اکنون شما بعد از 2 سال، 7 اکتبر را چگونه میبینید؟ آیا این عملیات درست بود؟
قالیباف: لازم است برای بررسی این موضوع به کمی قبل از 7 اکتبر بازگردیم. ما باید ببینیم حماس که بدون شک بر اساس فرهنگ اسلامی و قرآنی یک گروه آزادیبخش محسوب میشود، چه کرده است. آنها از یک جامعه و ملت بودهاند که به هر حال سرزمین آنها اشغال شده است. بعضا گروههای مختلف در سطح منطقه و جهان وقتی بحث میکنند تصور دارند و در افکار عمومی نیز اینگونه شده که آنها تنها یک گروه تروریستی هستند که از آرامش و وفاق بدشان میآید و به دنبال آشوب هستند. خیر! اینها جزء گروههای آزادیبخشی هستند که قصد دارند سرزمین اشغال شده و وطن خود را از دست اشغالگران آزاد کنند.
موگویی: نکته من این بود که در استراتژی اشتباه کردیم یا نه و در غیر این صورت حقانیت آنها سر جای خود است.
قالیباف: آنها اشتباه نکردند. بارها گفتیم حماس خودش تصمیم گرفت و ما در جریان نبودیم. مقام معظم رهبری نیز گفت و حتی شهید سیدحسن نصرالله و حزب الله هم در جریان نبودند. آنها یک کار کاملا عملیاتی با طراحی بسیار بسته انجام دادند. یکی از راهبردهای رژیم صهیونیستی این است که میگوید من تسلط اطلاعاتی دارم. اگر حوزه مربوط به امکاناتی که هسته وجودی و بقای اسرائیل را حفظ کرده، 4 رکن داشته باشد، یکی از آنها این است که تسلط اطلاعاتی دارد یعنی معتقد است اگر هر جنبندهای علیه ما اقدامی کند ما حرکت پیشدستانه پیش از آنها انجام میدهیم. اما حماس ثابت کرد میتواند چنین عملیاتی به این گستردگی در کنار گوش رژیم صهیونیستی انجام دهد بدون اینکه آنها بفهمند.
موگویی: برخی معتقدند رژیم صهیونیستی راه را برای حمله حماس باز کرد تا نقشه منطقه را عوض کند.
قالیباف: امروز حدود 2 سال از 7 اکتبر میگذرد. اگر رژیم صهیونیستی به صورت ساختگی انجام داده بود نهایتا 6 ماه یا 3 ماه میجنگید و حماس را از بین میبرد و کار را تمام میکرد و این همه آبروریزی هم ایجاد نمیشد. اگر این بازی اسرائیل بوده چرا هنوز هم میگوید من میخواهم گروگانها را آزاد کنم، اما نمیتواند لذا اینکه این قضیه، بازی اسرائیل باشد کاملا اندیشهای اشتباه است. اسرائیل چرا باید این افتضاح را نشان میداد که هواپیمای F 16 خود را روی تریلی بگذارد و از پایگاه هوایی ببرد.
موگویی: اگر حماس، موضوع را به ایران میگفت، ما این استراتژی را میپذیرفتیم؟
قالیباف: مگر ما با حزب الله ارتباط نداریم و با حماس ارتباط نداشتیم؟ قطعا ارتباط با حزب الله نیز عمیقتر بود، اما آیا در جنگ میان رژیم صهیونیستی و حزب الله ما به عنوان جمهوری اسلامی در جنگیدن یا نجنگیدن آنها دخالت کردیم؟ شاید کسی باور نکند، اما ما دخالتی نکردیم و خودشان تصمیم گرفتند. آنها فرماندهی دارند و بر اساس شرایط سیاسی کشور خود تشخیص میدهند. اما ما از تصمیمات آنها حمایت کردیم چنانچه از حماس حمایت کردیم و برای مبارزه از سرزمین آنها و صیانت از وظیفه اسلامی و انسانی از آنها حمایت کردیم. این متفاوت است با اینکه هرچه ما بگوییم آنها به آن عمل کنند.
موگویی: حزب الله به عنوان یک سرمایه که از سال 1362 تا کنون توانست به اینجا نقطه برسد در جریان این جنگ متحمل شکستهای زیادی شد و ضربات زیادی خورد و نمونه آن زدن سیدحسن نصرالله و فرماندهان آن بود. چرا حزب الله آنقدر آسیب پذیر شد و چرا مثل جنگ 33 روزه نشد و آسیب دید؟
قالیباف: خیر؛ حزب الله متحمل شکست نشد. اگر به یاد داشته باشید، در سفری که به لبنان بعد از حوادث پیجر و حوادث تلخ دیگر داشتم، به منطقهای در میان ضاحیه رفتم، سال 1364 نیز به لبنان رفته بودم لذا حزب الله را در هر دو روز دیدم؛ حزب الله پیش از جنگ و بعد از جنگ 33 روزه را هم دیدهام. بعد از سفر اخیر خود به لبنان گفتم من امروز حزب الله را از هر زمان دیگر، زندهتر یافتم. ما باید ببینیم تعبیرمان از شکست چیست. لفظ ما درست نیست. من قصد بازی کردن با لغات را ندارم.
موگویی: چرا دیگر بازی میکنید. من میگویم رهبران حزب الله را زدهاند و نمیگویم شکست ایدئولوژیک خوردهایم یا تفکر مقاومت از بین رفته یا آسیب دیده است؛ اما مثل کربلای 4، آنها هم شکست خوردند و یا ما در جریان عملیات خیبر به اهداف خود رسیدیم.
قالیباف: اگر منظور شکست است ما در کربلای 4 شکست نخوردیم چرا که باید آخر آن را دید که صدام شکست خورد یا ما. شکست یعنی در نهایت تسلیم شدهایم. این صرفا یک عملیات ناموفق بوده است. در جنگی که آغاز میشود، فراز و نشیب وجود دارد. بعد از عملیات کربلای 5، عملیات تحرکی صدام شروع شد که فاو را در شلمچه و مهران را در ایلام پس گرفت لذا این تجربه جنگ ماست که با گوشت، پوست و استخوان خود درک کردهایم. زمانی رسید که صدام خط شلمچه را شکست و از روی جاده اهواز-خرمشهر عبور کرد و به بیمارستان امام حسین (ع) رسید که من به بچههای مهندسی گفتم برای احتیاط بروید و خاکریز دیگری در شرق کارون بسازید.
ما در عملیات بیت المقدس از شرق به غرب کارون آمدیم، اما سال 67 مجددا در کارون داشتیم میجنگیدیم، اما به این نمیتوان گفت شکست دوران دفاع مقدس؛ این شکست نیست. جنگ فراز و نشیب دارد. مگر اسرائیلیها زمانی که حماس به آنها حمله کرد گفتند ما شکست خوردیم؟ مگر وقتی خود آمریکاییها داعش را روی کار آوردند و در منطقه گسیل کردند و تا دروازههای بغداد آمدند و ما آنها را زده و برگرداندیم، تصور کردند در کار خود شکست خوردند و رفتند؟ صرفا این طرح آنها ناموفق بود مثل عملیات کربلای 4 که ما ناموفق بودیم، اما 15 روز بعد عملیات کربلای 5 را انجام دادیم و دو سوم ارتش صدام را منهدم کردیم لذا نباید اینگونه قضاوت کرد.
موگویی: یک حس این است که حزب الله تمام شد و حداقل این است که قدرت نظامی آنها تمام شده است. امروز ما سوریه را هم از دست دادهایم. پس چگونه میتوان از آنها پشتیبانی کرد؟
قالیباف: این روزها میآید و میرود. روزی در سال 1982 بود که «مناخیم بگین» به جنوب لبنان حمله کرد و به آستانه بیروت رسید و آنجا را گرفت که امام (ره) جمله مهم خود را فرمودند که راه قدس از کربلا میگذرد و ما تصمیم گرفتیم به آنها کمک کنیم، اما امام (ره) فرمودند نه راه همینجاست و اینجا بایستید. آن زمان یعنی در سال 62 و 63، جامعه شیعی لبنان یعنی «حزب الله» و «اَمَل» به عنوان دو گروه شیعی با یکدیگر جنگ نظامی داشتند. وقتی حرف از حزب الله میزنیم منظور ما همین است. حزب الله در چنین شرایطی رشد کرده و در وضعیتی که دولتها نتوانستند در مقابل رژیم صیونیستی بایستند حزب الله با امل با هم منسجم شدند و توانستند رژیم صهیونیستی را از دروازههای بیروت به مرزهای خودش بازگردانند و این اولین بار بود که در عمر قریب به 75 سال رژیم صهیونیستی، این رژیم از حزب الله و انسجام مردم لبنان شکست خورد و بازگشت در حالی که تا کنون از برخی از ارتش کشورهای اسلامی و عربی این شکست را نخورده بود.
این نشان میدهد که نوع نگاه، نوع راهبرد و نوع جنگ مهم است. اگر حزب الله شکست خورده است، چرا هر روز نماینده آمریکا آنجاست و هر روز موضوعات را دنبال میکند. چرا آنها به دنبال خلع سلاح هستند اگر حزب الله را منهدم کردهاند؟ قطعا ما هم آسیب دیدیم و جاهایی میتوانستیم عملکرد بهتری داشته باشیم، اما مطمئن باشید این موضوع با شکست خوردن متفاوت است و هرگز اینگونه نیست. ما شکست نخوردیم و حتما سیستم زندهتر است. البته تلفات و نوع عملیاتی که در اتفاق پیجرها رخ داد و شهادت سیدحسن نصرالله، سیدهاشم و سایر فرماندهان حزب الله قطعا آسیب بود. اما آیا امروز حزب الله در حال ایفای نقش هست یا خیر؟ مگر روزهایی که ما به حزب الله کمک میکردیم، شرایط و امکانات امروز را داشت؟ مگر آنها اجازه میدادند امکانات ما به آنجا برود؟ مگر غزه همیشه در محاصره نیست و همه نمیگوییم این منطقه یک زندان روباز 2 میلیون نفری در دنیاست که از همه طرف محاصره است؟ پس تسلیحات از کجا به آنجا میرود؟ موشکها را از کجا میزنند؟ تانک آبراهام را چگونه مورد هدف قرار دادند؟ صدام در جنگ با ایران نیز سیم خاردار، تجهیزات و تسلیحات نظامی زیادی داشت لذا اینکه کسی تصور کند میتواند با محاصره تمامی دسترسیها را قطع کند در اشتباه است؛ اینگونه نیست و امکان ندارد.
موگویی: ما هم اکنون راهی برای ارسال تسلیحات و موشک به حزب الله داریم؟ سوریه هم که وضعیتش این گونه شد.
قالیباف: هیچ راه بستهای وجود ندارد البته ممکن است روشها متفاوت باشد. ممکن است سختتر باشد، اما اینکه بگوییم نمیتوان کار را انجام داد، اینگونه نیست. مگر الان کسی به غزه میرود؟ اینکه میگویم حزب الله از هر زمانی زندهتر است؛ از ابعاد مختلف باورها، توان، انسجام و ابعاد مادی و معنوی است البته این به معنای عدم وجود چالشها نیست.
موگویی: مصداق آن چیست؟ این حرفها ظاهرا بوی شعار میدهد.
قالیباف: به صورت مصداقی این میشود که 5 لشگر آمدند در غزه متوقف شدند؛ جبهه شمال را فعال کردند و با همه هواپیماها، پهپادها و همه نیروهای پیاده به لبنان حمله کردند؛ آن هم زمانی که سیدحسن نصرالله به شهادت رسیده بود. اما آیا توانستند یک قدم جلو بیایند؟ حزب الله که از لای زرورق بیرون نیامده و این اولین جنگ آنها نبود. رژیم صهیونیستی با این نیت به سمت شمال حرکت کرد که حزب الله را در جنوب متوقف کند. اما باز هم میگویم حزب الله آنطور که خودش تشخیص داد عمل کرد و بُرد آتش خود را به طول 60 کیلومتر و با عمق 5 کیلومتر قرار داد که اگر من بودم قطعا با عمق 100 و 200 کیلومتر میجنگیدم، اما تشخیص آنها اینگونه بوده است. من معتقدم رحم به اسرائیل، ظلم به بشریت است و باید با آنها سخت جنگید. به نظر من آنها باید در طراحی به گونه دیگری عمل میکردند. من میگویم یا نمیجنگیم یا به سختی میجنگیم و این نظر شخصی من است. رژیم صهیونیستی میخواست به داخل لبنان بیاید و تا نهر لیتانی را بگیرد، اما به جایی رسید که سعی کرد فقط آتش را از خود دور کند و ناچار شد برای آن 2 ماه بجنگد و حتی نتوانست جایی را بگیرد.
موگویی: بله در زمین کاملا ناموفق بود.
قالیباف: حزب الله زنده است. این اتفاق بعد از حادثه پیجرها و شهادت رزمندگان رضوان و شهادت سیدحسن نصرالله و سایر فرماندهان بود. پس حتما حزب الله زنده است. حتما امروز وضع حزب الله بهتر از روزی است که رژیم صهیونیستی در گذشته با آنها میجنگید. آیا این شعار است؟ واقعیتها را ببینید.
موگویی: نه شعار نیست، اما یک فضایی پیش آمده که ما در همه صحنهها و عرصهها پیروز هستیم در حالی که برخی جاها عملکرد اشتباهی داشتیم.
قالیباف: من هم همین را گفتم. نظر من روشن است. شبی که رژیم صهیونیستی به ما حمله کرد، غافلگیر شدیم، اما غافلگیری در حمله دشمن نبود که منتظر آن بودیم؛ بلکه غافلگیری در شیوه حمله بود. من در مصاحبه خود گفتم ما آسیب دیدیم و این آسیب هم این بود که دشمن در لحظه اول مغز و چشم ما را با هم مورد هدف قرار داد، اما آیا ما شکست خوردیم؟ با این حال اثر این هدف قرار دادن مغز و چشم ما نیز فقط تا نزدیک ظهر آن روز بود.
آنها مغز ما را هدف قرار دادند به این معنا که رئیس ستاد کل، فرمانده قرارگاه خاتم، مسئول عملیات در ستاد کل، مسئول اطلاعات، فرمانده سپاه، فرمانده هوافضا که قدرت آفندی ماست، فرمانده موشکی که رده بعدی است، همگی شهید شدند لذا همه افرادی که فرمان اول را میدادند و مغز ما بودند، به شهادت رسیدند که قطعا این یکی از اشکالات ما بوده است که باید بعدا بررسی شود. دشمن بخشی از رادارهای ما را نیز مورد هدف قرار داد که چشم ما بود. با این حال مقام معظم رهبری به عنوان فرمانده کل قوا همانند سال 59 که در اتاق جنگ در اهواز حضور یافت، مجددا در این سن و سال و بعد از گذشت بیش از 40 در اتاق فرمان حاضر شدند و به صورت مستقیم فرماندهی کردند؛ موشکهای ما همان شب شلیک شد و آتش به جایی رسید که در نهایت دشمنان ما درخواست توقف جنگ را کردند.
در حوزه حزب الله نیز نمیگوییم که عیب و ایرادی وجود نداشته که در جنگ این فراز و نشیبها طبیعی است. ما نقاط قوت و ضعف داریم که باید آنها را شناسایی کنیم. شرایط ما در عملیاتهای وعده صادق 1 نیز با وعده صادق 2 و وعده صادق 3 با هم متفاوت بود.
پس امروز حزب الله زنده است و ایستاده است و وقتی به آنها میگویند خلع سلاح کنید، محکم میگوید این را قبول ندارد و خلع سلاح نمیشود. مردم لبنان، عظمت حزب الله و وفاداری آن را به لبنان و مردم آن دیدهاند. همه گروهها دیدهاند که حزب الله، سیدحسن نصرالله و این فرهنگ، تفاوتی میان مسیحی، مسلمان، درّوزی و یهودی و ... قائل نشده است. همه حزب اللهیها لبنانی و شیعه هستند و ایستادهاند و عمل میکنند.
موگویی: شما چرا آن روز به لبنان رفتید؟ من هم آن روز لبنان بودم. چند روز قبل با دوستان صحبت میکردیم و فضا بسیار سنگین بود. میگفتیم چرا کسی به لبنان نمیآید. آن زمان به تازگی عملیات پیجرها رخ داده بود و سیدحسن نصرالله به شهادت رسیده بود. خود من گفتم خوب میشد اگر آقای قالیباف یا مسئولان دیگر اینجا میآمدند که یکی از بچهها گفت همه آنها ترسیدهاند و اسرائیل گفته هر کس بیاید او را میزند. پس شما چرا آمدید در حالی که این نگرانی وجود داشت که هواپیما مورد هدف قرار گیرد و این اتفاق خوبی نبود.
قالیباف: ما رزمندگان دوران جنگ تجربهای داریم؛ آن هم اینکه هر شبی که قرار بود عملیات انجام شود برنامه ریزیهایی صورت میگرفت. جنگهای غیرکلاسیک و کلاسیک متفاوت است. ما بارها گفتهایم چگونه جنگ شروع شد و ما چگونه در دوران دفاع مقدس جنگیدیم. این جنگ مردمپایه و مبتنی بر سنتهای الهی است. جنگی است که به تمام معنا میان حق و باطل بوده و بر اساس ارزشها و باورهاست. در جنگهای کلاسیک اینگونه نیست.
ما صبحهای عملیات و زمانی که نیمه شب حمله میکردیم، هوا که گرگ و میش میشد و نماز صبح را میخواندیم، چه خط تثبیت شده یا نشده بود، فرمانده لشگر باید صبح پشت خاکریز میبود یعنی همانجایی که بچهها در حال جنگ بودند. ما شاید ماههای اول جنگ این را درک نمیکردیم، اما بعد فهمیدیم. فردا صبح جنگ که آغاز میشد باید به آن نان و آب یعنی مهمات و تجهیزات میرسید. جنگ، مجروح و شهید میدهد و در اوج سختی است؛ دشمن جایی را گرفته یا قرار است جایی را بگیرد که دو ساعت دیگر به آن حمله میکند و این کار را هم میکند. در چنین شرایطی رزمنده هرچه فریاد بزند برایمان مهمات بیاورید، فایده ندارد بلکه فقط باید کنار او ایستاد. کنار او باشی، نه نان میخواهد نه مهمات. فرمانده لشگر است که باید بایستد و همه اینها در آن است، اما از همه مهمتر روحیهای است که به جنگ میآید.
آن زمان هم ارادهها باید محکمتر میشد. خود شما در لبنان که بودید میگفتید چرا کسی آنجا نمیآید؟ خود رژیم صهیونیستی هم میخواست این باور زیاد شود که کسی نمیآید. همه دوست دارند یک مسئول بیاید و بگوید روزهای سخت و غیرسخت برایش تفاوتی ندارد و در روزهای سخت نیز پای کار است؛ از این رو ما حضور پیدا میکنیم.
پیش از سفر لبنان، سفری به تاجیکستان داشتم. پیش از سفر به تاجیکستان نیز این به ذهنم آمد که در چنین شرایطی رفتن حداقل شخص من به لبنان حتما ضرورت دارد و این یک تصمیم شخصی بود. محضر حضرت آقا رفتم و با ایشان صحبت کردم و گفتم به این جمع بندی رسیدهام که در این شرایط این سفر را داشته باشم و این تصمیم خودم بود که به جنوب لبنان بروم، آن هم در شرایطی که رزمندگان در حال مقاومت بودند.
ایشان فرمودند اصل موضوع خوب بوده و تصمیم خوبی است، اما چگونه؟ من به ایشان عرض کردم اگر شما با آن موافق هستید، همه ابعاد را هم میدانید و همه هماهنگی کارها رو خودم انجام میدهم و رعایتهایی که قرار است انجام شود را خواهم داشت، اما به هر حال قرار است وارد محیط جنگ شویم. در نهایت ایشان با اصل سفر موافقت کردند با این تأکید که رعایت این بحثها هم شود و گفتند حتما هم لازم است و تشخیص شما درست است.
اجازه را که از ایشان گرفتم، ملاقاتهای دیگری داشتم و حین رفتن به فرودگاه برای سفر به تاجیکستان، هماهنگیهای لازم برای بازدیدها و ملاقاتهای لبنان را نیز صورت دادم. قرار بود این سفر، رسمی هم باشد. شرایط جنگی بود و باید ملاقاتهایی هم انجام میدادم که همه این کارها انجام و تصمیم بر این شد که شنبه صبح حرکت کنیم چرا که یکشنبه هم حتما باید در نشست IPU که در ژنو برگزار میشد، شرکت میکردم. پرواز انجام و مقدمات دیدارها فراهم شد. زمانی که به آنجا رسیدیم از مسیر سوریه و شمال لبنان وارد شدیم و حدود 30 مایلی فرودگاه بودیم که دیدیم همه فضای آنجا را پهپادها گرفتهاند و برج مراقبت هم میگفت این منطقه آلودگی پرواز دارد و شما خودتان باید مراقب آنها باشید.
طبیعی بود با توجه به اینکه پرواز ما پرواز مسافری نبود و ویژه بود همه میدانستند چه کسی در حال سفر به لبنان است و قطعا رژیم صهیونیستی نیز مطلع بود. کشتیهای جنگی رژیم صهیونیستی نیز با فاصله کمی از سواحل بیروت، مستقر بودند و بخشی از بمبارانهایی که انجام میشد توسط توپخانه کشتیهای جنگی صورت میگرفت که به ساحل بسیار نزدیک بود و از دریا به ساحل شلیک میشد. زمانی که ما قصد نشستن در فرودگاه داشتیم، از روی ناوی که آنجا حضور داشت، عبور کردیم. شرق فرودگاه کامل بمباران شد که همه مسافران هواپیما این بمباران را دیدند لذا خطرات کاملا وجود داشت، اما به هر حال انجام دادیم.
بازدیدی از منطقه بمباران شده شب گذشته جنوب و ضاحیه لبنان در میان دو ملاقات خود داشتم. بچههای حزب الله تأکید داشتند ما به آن منطقه نرویم. توجه به این نکات لازم است. امروز نیز ما نیازمند همین روحیه هستیم. همانجا بود که من گفتم حزب الله زنده است و این شعار نیست.
موگویی: کسی از داخل کشور با رفتن شما مخالفت نکرد؟ مثل رئیس جمهور و شورای عالی امنیت ملی؟
قالیباف: وقتی حضرت آقا اجازه دادند، کسی مخالفت نمیکند. البته من برای رعایت امنیت موضوع کسی را در جریان قرار ندادم و فقط با سیستم مربوطه در وزارت امور خارجه در ارتباط و با آقای عراقچی هماهنگ بودم و ایشان خودش هم آمد.
موگویی: اینکه شما خلبان این پرواز بودید یک جنگ رسانهای بود و یا واقعا خلبان بودید؟
قالیباف: از آنجایی که الزاماتی برای پر کردن ساعات پرواز داریم باید خلبانی کنیم و خودم خلبان آن پرواز بودم.
موگویی: اسرائیل تهدید نکرد و پیغام نداد؟
قالیباف: نه. چون ما تمام مسیر قانونی حوزه پرواز را انجام دادیم.
موگویی: برای این میگویم که آنها به هواپیماهای ایرانی اجازه پرواز نمیدادند.
قالیباف: بله، اما ما همه مسیرهای قانونی را رفتیم. البته قانون برای آنها اهمیت ندارد و قانون خود را دارند و هر اقدامی بخواهند میکنند.
موگویی: برای همین میگویم ریسک بود. تولید قدرت داشت، اما ریسک بود. ما خودمان میگفتیم هر لحظه میزنند. زمانی که در حرکت است، زمانی که بنشیند زمانی که بازدید از ضاحیه داشتید؛ هر لحظه احساس میکردیم الان میزنند. شما با گروههای نظامی و فرماندهان حزب الله هم ملاقات داشتید؟
قالیباف: بله. من با رزمندگانی که مسئولیت خط را بر عهده داشتند ملاقات کردم و صحبت داشتم و گزارشی از آخرین وضعیت را دریافت و مشورتهای لازم را ارائه کردم.
موگویی: از موضوع لبنان عبور کنیم. موضوعی را شنیدم که شما در دهه 70 یک عملیات گنگستری به همراه محمد کاظمی داشتید و موشک به لبنان بردید. خیلی تلاش کردم خودتان بگویید که نگفتید و مجبور شدم خودم بپرسم. این اقدام شما برای زمانی بود که فرمانده نیروی هوایی بودید؟
قالیباف: بله. آنچه مشخص و روشن است این است که به هر حال ما به حماس، جهاد اسلامی، حزب الله و همه گروههایی که در حال دفاع از سرزمین خود، اسلام و امت اسلامی هستند، کمک و از آنها حمایت میکنیم. البته ما در واقع از امنیت ملی و منافع ملی خود دفاع میکنیم در حالی که برخی در تهران شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» سر میدادند. همانها امروز و بعد از اجرای عملیات وعده صادق 3 میدانند اگر ما مقابل رژیم صهیونیستی در جولان نایستیم و نجنگیم حتما این رژیم در منطقه جلولا در کردستان عراق و 30 کیلومتری مرز ایران با ما خواهد جنگید. اینجاست که منافع ملی و منافع جهان اسلام، امنیت ملی و امنیت منطقه، دفاع از حقوق بشر و انسانیت، همه با هم ایجاب میکند که در آنجا از خود دفاع کنیم لذا از این جهت در بخشهای مختلف به آنها کمک میکردیم.
آیا وقتی حماس در زندان روباز غزه موشک تولید میکند، حزب الله نمیتواند موشک تولید کند؟ قطعا بهتر میتواند. اینها ظرفیتهای خود آنهاست و فقط باید مسیر را بیاموزند و طبیعتا در شروع کار نیازمند حمایتهایی هستند که ما انجام میدهیم.
موگویی: خاطره خود را نگفتید.
قالیباف: الان جای گفتن این خاطره نیست.
موگویی: آن روشها برای ارسال تجهیزات که با پیشرفت تکنولوژی دیگر امروز استفاده نمیشود.
قالیباف: چرا ممکن است هنوز به همان روش عمل کنیم.
موگویی: اگر تصور میکنید هنوز همان روشها کارساز است، نگویید.
قالیباف: شما پرسیدید چرا به بیروت رفتید که من از احساس آن زمان خود گفتم که برای آن اجازه گرفتم و آن را هم گفتم. شاید اگر رئیس مجلس نبودم، احتیاجی به اجازه گرفتن هم نداشتم و مثل یک رزمنده به میدان میرفتم. آن زمان هم که در حوزه نیروهای نظامی بودیم باید سلسله مراتب را رعایت میکردیم، اما جاهایی باید کارهایی انجام شود که مسئولیت کار را خود شخص بپذیرد و پای تصمیمی که میگیرد، بایستد.
مثلا به توئیت ساعت 4 صبح آقای عراقچی اشاره میکنم. پیش از آن، مصوبات و تصمیم گیریها بر این بود که، چون دشمن جنگ را شروع کرده و اول مورد اصابت قرار داده، ما باید آخرین پارت موشک را بزنیم؛ اگر ما بزنیم و آنها باز هم بزنند، ما باز هم خواهیم زد، هرچقدر میخواهد جنگ طول بکشد.
فرمانده میدان بر اساس مصوبه شورای عالی امنیت ملی برای ادامه شلیک موشکها تصمیم گرفت/ در لحظات سخت باید، تصمیمگیری کرد
حدود ساعت 7 صبح بود که 14 موشک شلیک کردیم. توئیت آقای عراقچی اینگونه بود که جنگ ساعت 4 تمام شود، اما آنها باز هم زدند. تصمیم گیری در این حوزه را فرمانده میدان گرفت. اینجا فرمانده مسئولیت میپذیرد و کار را انجام میدهد. ما باید به هر حال آخرین موشک را میزدیم. حتی بعد از آن اسرائیل خطای دیگری کرد و جواب آن را هم دادیم. اینجا جای اجازه گرفتن از کسی نیست. از قضا حضرت آقا خودشان میدانند. نیروهای مسلح فرماندهی و سلسله مراتب فرماندهی دارند و هر کسی مسئولیت خود را دارد و پاسخگو است. جاهایی نیز باید شجاعانه تصمیم گیری و عمل کرد.
زمانی که ما آن کار را انجام دادیم (موشک به لبنان بردیم) طبیعتا بر اساس حمایت و پشتیبانیهایی بود که باید انجام میشد. زمانی که این اتفاق افتاد، یک خط، شکسته شده و نقطه عطفی بود. حتی آن زمان که با حاج قاسم خدمت سیدحسن نصرالله رفتیم و ایشان متوجه این اتفاق شد، همانجا عبای خود را مانند فرش پهن کرد و دو رکعت نماز شکر به جا آورد که چنین فرصتی برای آنها فراهم شده است. میخواهم بگویم این مسیر، حرکت و راه، نشان میدهد که حزب الله زنده است. جوانان لبنانی که دل در گروی کشور خود دارند، از انسانیت حمایت میکنند آن هم در برابر جنایات رژیم صهیونیستی. آنها ایستادهاند و همین جنایات است که افراد را وظیفهمند میکند.
موگویی: شما مقاومت میکنید، اما من بعدا این خاطره را در اینستاگرام شخصیام مینویسم.
موضوع بعد اینکه، تقریبا از قبل از اجرای عملیات وعده صادق 1، سطح تنش ما با رژیم صهیونیستی بالا رفت که آنها سفارت ما را مورد هدف قرار دادند و ما این عملیات را انجام دادیم. بحثی همانجا آغاز شد که اگر ما چک اول را محکم زده بودیم و قبلتر اگر عین الاسد را درست زده بودیم و کم نمیزدیم، اسرائیل جرأت حمله به سفارت را نمیکرد. در زمان عملیات وعده صادق 2 و 3 نیز این بحث پیش آمد که فرماندهان سپاه از جمله آقای باقری و آقای رشید از پاسخ دادن به اسرائیل خودداری میکنند.
آیا قبول دارید ما در جریان عملیات وعده صادق 1 موشکها را خوب نزدیم و اگر بهتر میزدیم، اسرائیل شاید جلوتر از این نمیآمد؟ الان هم چیزی گفتید و آن این بود که اگر من جای حزب الله لبنان بودم به جای عمق 5 کیلومتر تا عمق 100 کیلومتر را مورد هدف قرار میدادم. البته نمیخواهم با این سؤال شما را مقابل فرماندهان نظامی کشورمان قرار دهم.
قالیباف: فرماندهان سپاه از دوستان ما و جزء مبارزان خط مقدم با رژیم صهیونیستی هستند و هرکس غیر از این حرفی بزند به کشور ظلم کرده و به رژیم صهیونیستی کمک میکند. اینکه کسی در خیابان میایستد و میگوید فرمانده ترسو نمیخواهیم، از کجاست؟ چه کسی ترسو است؟ شهید باقری؟ شهید حاجی زاده؟ شهید سلامی؟ شهید محرابی؟ اینهایی که 45 سال و بیش از یک و نیم برابر عمر کسی که این سخن را گفته، سابقه مجاهدت دارند؟ آنهایی که بحث کارشناسی دارند نباید اینگونه ظلم کنند.
موگویی: سوال من را پاسخ ندادید. من میگویم ما بین اجرای عملیات وعده صادق 1 کم زدیم و بین این عملیات و وعده صادق 2 تعلل کردیم که اسماعیل هنیه و سیدحسن نصرالله در این بازه زمانی به شهادت رسید و این تردیدها باعث شد اسرائیل برای حمله اقدام کند.
قالیباف: شما که میگویید کم موشک زدیم، تصور میکنید در عملیات وعده صادق 1 چند موشک شلیک کردیم؟
موگویی: تصور میکنم حدود 100 موشک یا کمی بیشتر.
قالیباف: ما به ازای حملهای که آنها به سفارتمان کردند، نزدیک به بیش از 150 موشک از یک نوع شلیک کردیم، موشک کروز، انواع مختلف بالستیک و حدود 200 پهپاد هم زدیم. الان از نظر شما کم و زیاد یعنی چه؟ چه چیزی باید میزدیم؟
موگویی: یعنی دلمان خنک نشد.
قالیباف: دل شما با چه چیزی خنک میشود؟ در عملیات وعده صادق 1 با حجم خوبی زدیم. خیلی روشن بگویم؛ این عملیات در عین حال که به خوبی انجام شد، اما به گونهای پیش رفت که همه موشکهای کروز در لایههای پدافندی آنها مورد اصابت قرار گرفتند و ما از این عملیات، تجربه کسب کردیم. ما که با رژیم صهیونیستی نمیجنگیم بلکه جنگ ما با این رژیم از جایی شروع میشود که وارد فضای سرزمینی آنها شویم. ما پیش از آن با ناتو میجنگیم. امروز پدافندهای آمریکایی در منطقه حضور دارند.
سال 2016 و دوره اول ریاست جمهوری ترامپ را به یاد بیاورید که یک حائل پدافندی در کشورهای همسایه ما ایجاد کرد و از آنها 4 میلیارد دلار نیز پول دریافت کرد. از این رو این جنگ با مدیریت، پشتیبانی و حمایت نظامی آمریکا بود. در عملیات وعده صادق 1، 192 هواپیما حضور داشت که همه آنها متعلق به رژیم صهیونیستی نبود بلکه هواپیماهای ناتو هم بودند به این معنا که انگلیسیها و فرانسویها نیز حضور داشتند.
موگویی: یعنی آنها پدافند روی موشکهای ما شده بودند؟
قالیباف: بله. به تعداد پهپادهایی که آنجا پرواز میکردند، هواپیما برای مقابله حضور داشت. نمیدانم وقتی میگویید دل ما خنک نشد یعنی ما باید چه کنیم که دل شما خنک شود. این حجم آتش را ببینید. خواهش میکنم تصور کنید که وقتی بیش از 150 موشک در یک زمان شلیک شده، یعنی چه. در ادبیات نظامی شلیک در این حجم و با این کیفیت به معنای قدرت کار است.
موگویی: چرا بین عملیات وعده صادق 1 و 2 تعلل شد. روزی که اسماعیل هنیه را زدند بین این دو عملیات تعلل شد و بچههای حزب اللهی از این موضوع شاکی بودند و معتقد بودند باید صبح فردای آن روز حمله میکردیم. دلیل فنی و راهبردی داشت و یا علت در تصمیم گیری بود؟
قالیباف: ما هیچ تعللی نکردیم. یک سؤال میپرسم؛ عملیات وعده صادق 1 نخستین تجربه ما در جمهوری اسلامی در حوزه نظامی بود که قصد داشتیم این تعداد موشک و پهپاد را در فاصله 2 هزار کیلومتری به سمت دشمن رها کنیم و با دشمنی که رژیم صیهونیستی و آمریکا و به معنای قدرت جهانی است، بجنگیم. این تجربه اول ما بوده است یا خیر؟
موگویی: بله. ما قصد تست موشکهای خود را داشتیم البته پیش از آن حدود 5 موشک هم به داعش زده بودیم.
قالیباف: مگر داعش چه پدافندی داشت؟ آن جنگ مثل جنگ با رژیم بعث بود و با عملیات اخیر قابل قیاس نیست. امروز ما در حال جنگ با یک قدرت فناوری روز هستیم. ما عملیات وعده صادق 1 را انجام دادیم و حتما نقطه ضعفهایی داشتهایم که شما هم به آن اشاره کردید و اینجا هم نقاط ضعفی داشتهایم که بعد از عملیات متوجه آن شدیم. به نظر شما اگر ما عملیات وعده صادق 2 را انجام میدادیم در حالی که ضعفهای خود را برطرف نکرده بودیم و مجددا آن اشتباهات را تکرار میکردیم، شما به عنوان فرزند ایران از ما سؤال نمیکردید چرا تجربهای که داشتید را اصلاح نکردید؟
موگویی: پس به دلیل فنی بود و این تأخیر به خاطر همین موضوع بین عملیاتها بود.
قالیباف: دلیل آن هم تکنیکی و هم تاکتیکی بود یعنی هم در حوزه طراحی و هم در حوزه فنی. حادثه پیجرها را ببینید. تلویزیون حدود یک ماه بعد از عملیات وعده صادق 1، گزارشی از 7 سال گذشته منتشر کرد و نشان داد که دشمن به برخی تراشهها و لوازم الکترونیکی که ما برای حوزه مسائل نظامی از آنها استفاده میکردیم، دسترسی یافته، باعث ایجاد اختلال در سیستمهای موشکی ما شده بود و آن را آلوده کرده بود. ما متوجه این موضوع شده بودیم و آنها منتظر بودند 2 سال بعد، از این اقدام خود بهره برداری کنند.
موگویی: یعنی قرار بود حادثهای مثل پیجرها روی موشکهای ما رخ بدهد؟
قالیباف: بله و ما آن را از حدود 5 یا 6 سال قبل، تشخیص داده بودیم. تلویزیون اینها را نشان داد که همه اصلاح و دنبال شد. ما زمانی که عملیات وعده صادق 1 را انجام دادیم، متوجه شدیم برخی اشکالات دیگر هم وجود دارد که صرفا زمانی خود را بروز میداد که موشک شلیک میشد و تا پیش از شلیک، قابل تشخیص نبود. ما در شلیک خود در عملیات وعده صادق 1 متوجه این موضوعات شدیم. بعد از آن بود که فهمیدیم دشمن به طور دقیق با دسترسیهای ماهوارهای خود از پیش زمان شلیک میتواند متوجه شود که قرار است شلیکی صورت گیرد.
به هر حال این موشکها نیازمند سیستمهای هدایت هستند و کار بخشی از آنها با GPS و سایر مسیریاب هاست لذا آنها در یک جنگ کاملا فضایی با موشکها هستند تا آن را منحرف کنند و با ظرفیتهای الکترومغناطیسی میتوانند دیوارههایی ایجاد کنند که در موشکها تأثیر بگذارد. تازه همه اینها برای پیش از این است که موشکها به رژیم صهیونیستی برسند و بعد از آن فناوری به گنبد آهنین میرسیم.
ما این تجربیات را در جریان عملیات پیدا کردیم. حدود 7 ساعت به طول میانجامد تا پهپادها پس از رهاسازی به مقصد برسند در حالی که موشکها تنها حدود 15 دقیقه زمان نیاز دارند لذا باید هماهنگی میان این دو ایجاد شود. از سوی دیگر سرعت موشکهای کروز یک ماخ و برخی موشکهای دیگر از 6 تا 13 ماخ است. این زمان بندیها در حوزه تاکتیکی تعریف میشود که نیازمند هماهنگی است. آیا نباید وقتی در این سطح، اشکالاتی در عملیات وعده صادق 1 یافتیم، آنها را برای عملیات وعده صادق 2 از بین میبردیم؟
من به شما میگویم هیچ کدام از نیروهای مسلح شب و روز نداشتند تا اینکه این اشکالات را مرتفع کنند که بتوانیم عملیات دقیقی در عملیات وعده صادق 2 داشته باشیم. حتی به عملیات وعده صادق 3 بنگرید که موشکهای شب اول تا شب هفتم با یکدیگر متفاوت شدند و آخرین روز را ببینید که شب و روز و زمان دیگر برای ما موضوعیت نداشت و تنها قصد داشتیم دهان دشمن را ببندیم و بگوییم در حوزه تاکتیکی و تکنیکی تسلط داریم و به آن افتخار میکنیم و بر همین اساس نیز اقدام کردیم. ما تنها یک موشک به منطقه بئرالسبع که مهمترین نقطه برای آنها بود، شلیک کردیم که به هدف هم نشست. همه اینها در حالی بود که حدود 40 تا 50 درصد موشکهای ما در عملیات وعده صادق 1 پیش از اینکه به سرزمین آنها برسد، منهدم میشد، اما روز آخر عملیات وعده صادق 3 توانستیم سرزمین آنها را تنها با یک موشک مورد هدف قرار دهیم.
ما در بخشهای مختلف عملیات وعده صادق 3، تعداد 5 یا 10 موشک را با هم میزدیم، اما بعد از آن تعداد را کمتر کردیم، اما این به معنای آن نیست که ما قدرت آتش نداشتیم بلکه به این معناست که به خاطر تسلطمان، هر موشکی که شلیک میکردیم، به هدفی که در نظر داشتیم اصابت میکرد.
موگویی: حاج آقا؛ اسرائیل میگفت حدود 50 درصد لانچرهای ایران را مورد هدف قرار داده است.
قالیباف: هرگز اینگونه نبوده است. آنها خودشان میدانند و من هم به شما میگویم که ما مدیون جوانان متولد دهه 60 و 70 هستیم. در مراسم سالروز اربعین شهدای جنگ 12 روزه در هوافضا، خاطرهای گفتم که به زمان حیات حاج قاسم باز میگشت که از خود میپرسیدیم آیا اگر روزی جنگ شود، متولدین دهه 60 و 70 در آن زمان همچون رزمندگان متولد دهه 30 و 40 میجنگند؟ چون نسل تغییر کرده است. باور همه ما این بود که اینگونه نیست، اما در جریان عملیات وعده صادق 3 همه ما به چشم دیدیم که رزمندگانی که پای لانچرها و پدافندها بودند، از رزمندگان تخریبچی زمان جنگ که از شجاعترین و شهادتطلبترین افراد لشگرها برای معبرگشایی بودند، شجاعانهتر جنگیدند.
ما با شهید سلیمانی، شهید باقری، شهید رشید و شهید حاجی زاده درباره این موضوعات صحبت کرده بودیم. من در آن مراسم به مردم گفتم ما روح این شهدا را در این مراسم حاضر و ناظر میبینیم لذا همینجا شهادت میدهم این بچهها شجاعانهتر از رزمندگان دوران دفاع مقدس جنگیدند به ویژه که احتمال شهادت آنها پای قبضه بالای 70 درصد بود. موردهایی داشتیم که گروه اول پای لانچر میرفتند و شهید میشدند، گروه دوم میرفتند و شهید میشدند و گروه سوم که پای کار میرفت، میتوانست شلیک کند.
از این رو الحمدلله در بحث لانچر و شلیک آنچنان قدرت آتشی داریم که دشمن تصور چنین قدرتی را نداشت و ندارد؛ نه در آن روزی که مقر آمریکاییها را زدیم و نه وقتی که آخرین قسمت موشکها را آن روز صبح و بعد از آن شلیک کردیم. همه اینها ظرفیت عملیاتی ماست.
موگویی: آن روزها به شهر موشکی سرکشی کردید؟
قالیباف: نه آن روزها نرفتم، چون کارهای دیگری داشتیم، اما به صورت مرتب و لحظهای با بچهها در ارتباط بودیم و کار آنها را دنبال میکردیم.
موگویی: بعد از جنگ چطور؟
قالیباف: بله بعد از جنگ دنبال کردیم.
موگویی: وضعیت آنها چگونه بود؟
قالیباف: روحیه همه آنها خوب بود.
موگویی: کمی اطلاعات محرمانه بدهید.
قالیباف: واقعا میگویم، امروز الحمدلله وضعیت آفندی و قدرت آتش ما در حوزه تاکتیکی و تکنیکی بسیار خوب است و اگر مجددا خیال حمله به سر دشمن بزند، قطعا از عملیات وعده صادق 3 محکمتر و دقیقتر عمل خواهیم کرد. من از فاصله میان عملیاتهای وعده صادق 1 و 2 و عملیاتهای وعده صادق 2 و 3 گفتم لذا اگر عملیات وعده صادق 4 رخ بدهد، قطعا تجربیات بیشتر و بهتری کسب کردهایم تا عملیات کنیم. وقتی روندی که رژیم صهیونیستی طی 80 سال طی کرده را دیدهایم، باید امروز برای اینکه آنها متجاوز نباشند، محکم و قاطع باشیم و محاسبات آنها را به هم بریزیم تا بدانند اگر بزنند، میخورند.
آقای پزشکیان هیچ تردید و مخالفتی با عملیات وعده صادق 2 نداشت و در حمایت از نیروهای مسلح درنگ نکرد
موگویی: آیا دولت با عملیات وعده صادق 2 مخالف بود و دکتر پزشکیان برای آن تردید داشت؟
قالیباف: خیر به هیچ وجه. انصافا هماهنگی میان سران قوا، میان اعضای شورای عالی امنیت ملی بسیار بالا بود و، چون اشاره کردید شخص آقای پزشکیان هیچگاه در حمایت از نیروهای مسلح و پشتیبانی از آنها و حمایتهای مادی که نیاز بود و باید انجام میشد، لحظهای درنگ نکرد و نه تنها درنگ نکرد بلکه به واقع کمک کرد و من شاهد و ناظر همه جلسات بودهام.
موگویی: در جلسات شورای عالی امنیت ملی که درباره عملیات وعده صادق 2 تصمیم گیری شد، تردید، انقُلت یا صحبتی از سوی دولت یا اطرافیان آنها نشد؟
قالیباف: اصلا و به هیچ وجه.
موگویی: پس فاصله میان عملیات وعده صادق 1 و 2 صرفا به دلایل فنی بود.
قالیباف: بله دلایل فنی و نوع آرایش و تکنیکی که باید داشته باشیم.
موگویی: ما این همه شهید در سوریه دادیم و امکانات مادی در اختیار قرار دادیم، اما در نهایت این کشور را از دست دادیم، اما حکومت بشار اسد نیز سقوط کرد.
قالیباف: اگر بخواهم روشن و شفاف بگویم باید حرف آخر را ابتدا بزنم و بعد تحلیل کنم. ما واقعا طی این مدت 12 ساله با دو شخصیت بشار اسد روبهرو بودیم. نخست، بشار اسد زمان داعش بود که این گروه تروریستی ابتدا در سوریه رشد کرد و بعد به عراق و سپس تا نزدیکی مرزهای ایران آمد و یکی از علتهای حضور ما در سوریه نیز به خاطر همین حفظ منافع ملی خودمان بود. به هر حال داعش دست پرورده آمریکا بود و ترامپ در رقابتهای انتخاباتی 2016 اعتراف کرده بود که آمریکا داعش را در منطقه تأسیس کرد و مدارک و شواهد آن وجود دارد.
خود بشار اسد در آن زمان شخصیت بسیار محکمی داشت. حتی زمانی رسیده بود که تیر سلاح کلاش به کاخ بشار اسد اصابت میکرد به این معنا که دشمن بسیار به مرکز حکومت دمشق نزدیک شده بود. حتی شهید سلیمانی به من میگفت باقر آن روزها که این اتفاقات افتاد من به بشار گفتم شما اینجا را خالی کنید و با هلی کوپتر به نقطه دیگری بروید، اما بشار قبول نکرد و گفت امشب را نیز اینجا میمانم و اگر این روند ادامه یافت، تغییر مکان میدهم. شهید سلیمانی میگفت به بشار گفته است من به لحاظ امنیتی، مصلحت نمیدانم اینجا بمانید، اما بشار اصرار کرد که نه اگر من از اینجا جابجا شوم، در انگیزه ارتش و سایر نیروها سستی ایجاد میشود لذا امشب را نیز صبر میکنیم. شهید سلیمانی میگفت زمانی که دیدم بشار اسد تا این حد محکم است، من نیز از او حمایت کردم و گفتم بایست و ما نیز تمام تلاش خود را میکنیم.
موگویی: یعنی آن زمان حاج قاسم هم کار سوریه را تمام شده میدانست.
قالیباف: به هر حال بشار اسد رئیس جمهور کشور بود و حفظ این شخصیت در معادلات سیاسی و نظامی بسیار مهم بود و در نهایت تصمیم بر این شده بود که او برود و نیروهای نظامی بمانند، اما در نهایت خود بشار قبول نکرد و این حاکی از اراده جنگیدن و روحیه ایستادگی او بود. حاج قاسم نیز به من گفت قالیباف، همه اتفاقات در سوریه از صبح فردای آن روز افتاد گویی خداوند درِ پیروزی را به سوی سوریه باز کرد و داعش دچار تزلزل شد و توانستیم آنها را جمع کنیم.
بعد از شهادت شهید سلیمانی و زمانی که رئیس مجلس بودم سفر رسمی به سوریه داشتم و حدود 2 ساعت و نیم با بشار اسد گفتوگو کردم. پیش از این دیدار نیز بازدید غیررسمی از منطقه حلب، ادلب و جبهه سوریه داشتم و بعد از بازگشت با بشار که از قبل هم با او آشنایی داشتم، گفتوگو کردم. من به او از سابقه رزمندگی خود گفتم که بر اساس آن، طی بازدیدهایی که از سوریه داشتهام متوجه شدم در حال حاضر حدود 5 سال است هیچ عملیات جنگی در منطقه ادلب صورت نگرفته در حالی که شرایط نشان میداد، تروریستها در آن منطقه فعال هستند و ضعفهایی در حوزه دیپلماسی وجود دارد. نتایج نشست آستانه به درستی پیش نمیرفت و در حوزه سیاسی و دیپلماسی مشکلاتی وجود داشت از این رو به او گفتم، شما باید ادلب را جمع کنید و حداقل زیر آتش نگاه دارید.
من آن زمان واقعا این اراده و استقامت را در بشار اسد ندیدم. از این رو تردید در شخص خود بشار، تغییر در تصمیمات، فضای قدرت نظامی و میدان و فشار به مردم کار را به اینجا رساند. کاری که رژیم آمریکا و رژیم صهیونیستی انجام میدهند این است که به مردم فشار بیاورند و آنها را در دوگانگی قرار دهند تا کشور کلنگی شود که خطر این کار به اندازه خطر تهاجم است. از این رو ما همواره باید به این نکته نیز توجه کنیم و این شیوه کار آمریکا و رژیم صهیونیستی برای تأمین امنیت مرزها و توسعه سرزمینی را بشناسیم.
در نهایت در همان جلسه بود که به تغییر رویکرد بشار اسد پی بردم که به سمت تسلیم پیش رفت و دولت سقوط کرد.
موگویی: ما نمیتوانستیم کاری انجام دهیم؟
قالیباف: نمیگویم نمیتوانستیم کاری انجام دهیم چرا که شاید میتوانستیم کاری کنیم، اما دیر شده بود. اجازه دهید با صراحت بگویم؛ مردم ایران زمان جنگ خودمان دو گروه بودند که گروهی میجنگیدند و گروهی نیز به هر دلیلی به جبهه نمیرفتند، اما پشت جبهه هم تحلیلهای بی ربط برای جنگ نمیکردند؛ تحلیل بی ربط برای جنگ از بعد از دوران جنگ آغاز شد. یعنی از ابتدای دهه 70 بود که میگفتند چرا آتش بس نخست صدام را نپذیرفتید و این حرفهای مُفت را بعد از سال 70 زدند و پیش از آن، این حرفها نبود و همه یکپارچه از رزمندگان حمایت میکردند.
شما میگویید اگر ما امروز در سوریه بودیم، قطعا حمله اخیر رژیم صهیونیستی به ایران رخ نمیداد و ما همانجا با رژیم میجنگیدیم. (این درست است، اما تحلیلهای آن زمان را هم به یاد بیاورید) هم اکنون نیز جنگ 12 روزه تمام شده، اما تحلیل برخی رسانهها را ببینید. این افراد میفهمند انسجام مهم است، اما میخواهند در حوزه دفاع، مقابله، ایستادگی و مقاومت تردید ایجاد کنند.
تحلیل اقدامات نظامی که برای حفظ امنیت ملی است، باید در محافل خصوصی باشد و آب به آسیاب دشمن ریخته نشود
موگویی: یعنی آن زمانی که میتوانستیم کاری برای سوریه انجام دهیم، اما انجام ندادیم به علت تردید بود؟
قالیباف: نه. اوایل دوران دفاع از حرم را به یاد بیاورید. آیا وقتی شهدا را از سوریه میآوردند، علنی میشد و مردم برای تشییع به معراج شهدا میآمدند؟
موگویی: نه مخفیانه بود.
قالیباف: این یعنی چه؟ یعنی عدهای هستند که همواره غر میزنند و متوجه امنیت ملی نیستند. اگر این نقدها در محافل خصوصی باشد تا مسئولان آن را دنبال کنند خوب است، اما زمانی که آب به آسیاب دشمن میریزند، ایراد دارد.
موگویی: یعنی جریانات داخلی در حضور ما در سوریه و نگاه داشتن بشار تردید ایجاد کردند؟
قالیباف: به هر حال تصمیم گیری برای این قضیه صورت نگرفت. من معتقدم روزی که روسیه به سوریه آمد و دخالت کرد، سایر قدرتهای اقتصادی نیز باید در این کشور ایفای نقش میکردند؛ برای مثال کشور چین که انگیزههای بسیاری نیز داشت باید حضور پیدا میکرد. آنها میتوانستند احداث برخی کارخانجات در سوریه را دنبال کنند و انگیزه این کار را نیز بر اساس اهداف و نگاههای خود دارد. آنها میتوانستند از ظرفیتهای حوزه ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی استفاده کنند. اکنون نیز باید به این موضوعات توجه کنیم. به هر حال زمانی که میخواهیم در قد و قواره یک قدرت منطقهای باشیم باید دیپلماسی آن را نیز دنبال کنیم، اما متأسفانه این دیپلماسی را آنقدر به مذاکره چند گروه و میدان تقلیل دادیم که از موضوعات بزرگ اثرگذاری کار سیاسی جا ماندیم.
موگویی: یعنی تلویحا میگویید دیپلماسی در سقوط سوریه مقصر بود.
قالیباف: من میخواهم بگویم وقتی ما حرکتی را آغاز کردهایم، استراتژیهای بخشی نیز باید متوازن با آن پیش بروند یعنی زمانی که ما در استراتژی حوزه دفاعی رشد میکنیم، به همان نسبت نیز باید حوزه اقتصاد و سیاست را پای کار داشته باشیم که نیامدند. اگر اینها نسبت به یکدیگر، جلو و عقب بایستند، شرایط نامتوازن خواهد شد و آسیب پذیر میشویم.
موگویی: اگر حاج قاسم بود نیز این اتفاق رخ میداد؟ یک حرف این بود که نیروی قدس تعلل کرد یعنی آقای قاآنی نتوانست نقش حاج قاسم را بازی کند.
قالیباف: من در حال تشریح دقیق موضوع هستم. نخست اینکه خود بشار بی انگیزه شده بود و میگفت نیاز نداریم مستشاران شما بیش از این اینجا باشند، به جای اینکه بگوید نه تنها مستشار نیاز داریم بلکه به تصمیم شما برای آوردن 4 تیپ و لشگر هم لازم داریم، اینگونه میگفت. البته مشخص نیست ما اصلا این را هم قبول کنیم، اما یک زمانی او این را میخواهد و زمانی هم هست که میگوید خودم میتوانم اداره کنم. به هر حال آنجا یک کشور است و ما نمیتوانیم بگوییم شما کشور نیستید.
من میگویم همینکه روسیه در حوزه نظامی وارد شد آیا نمیتوانستیم چین را هم در منطقه دخیل کنیم؟ قطعا میتوانستیم. ما مگر نمیگوییم باید با یکجانبه گرایی آمریکا مقابله کنیم؟ ما نمیتوانیم به آمریکا بگوییم رفتار ارباب و رعیتی نداشته باشد بلکه ما باید یک دوپارگی در سطح دنیا ایجاد کنیم تا آمریکا بداند نباید رفتار ارباب رعیتی داشته باشد و وقتی دنبال چنین هدفی هستیم باید چین، روسیه و سایر قدرتها را نیز در منطقه دخالت بدهیم و با همسایههای خود مرتبط باشیم. امروز وضعیت همسایههای منطقهای ما را ببینید. نمیخواهم نام ببرم، اما برخی از این کشورها در حوزه تروریستی به سقوط بشار اسد کمک کردند و کار را پیش بردند.
موگویی: ترکیه. ما که میتوانیم اسم ببریم.
قالیباف: ولی امروز همان کشور ارتباط اقتصادی خود با رژیم صهیونیستی را قطع کرده چرا که از این ناحیه احساس خطر کرده و احساس میکند این کاری که رژیم امروز در سوریه میکند، فردا با منطقه کردنشین کردستان ترکیه و بعد از آن با یک کشور اسلامی دیگر نیز خواهد کرد.
دیپلماسی ما نیز در چنین وضعی باید تلاش کند. هیچ کدام از همسایگان ما نباید هرگز از ناحیه ما احساس خطر کنند. دیپلماسی ما کجاست؟ سیاست خارجی ما کجاست؟ اقتصاد ما که باید بر اساس آن، کار را دنبال کنیم کجاست؟ ما ظرفیت این قدرت را داریم. زمانی که میخواهیم کاری را انجام دهیم و بگوییم با چه کسانی کار انجام میدهیم یا نمیدهیم باید سه شرط را مد نظر قرار دهیم؛ اینکه ما با آنهایی ارتباط خواهیم داشت که با ما منافع مشترک، دوست مشترک و یا دشمن مشترک دارند. اینها میتوانند هدف ما برای اقدامات راهبردی باشند.
موگویی: از هفتههای قبل جنگ 12 روزه، بوی جنگ میآمد. شما تحلیل را آنقدر میپیچیانید و به مسیر دیگری میبرید که من موضوعات اصلی را فراموش میکنم.
قالیباف: اینگونه نیست. من جاهایی که میگویید خالی بندی شده، موضوع را نگاه میدارم تا قانع شوید. حضرت آقا فرمودند دوستانی که بر اقشار مختلف تأثیرگذار (به تعبیر من انسان-رسانه) هستند، سعی کنند زمانی صحبت کنند که اطلاعاتشان دقیق است. زمانی که اطلاعات ناقص باشد، تحلیلها دقیق نخواهد بود. از این رو من در این مصاحبه که به درخواست شما و بر اساس احساس وظیفه من صورت گرفت، میخواهم موضوعات را تبیین کنم تا جوانان ما روشن شوند. هسته سخت ما 90 میلیون نفر هستند و همه باید بدانند که این رژیم خطری برای جمهوری اسلامی، ایران، همه جامعه ما و همه منطقه است. رژیم صهیونیستی به کسی رحم نمیکند و ملاحظه هیچ کشوری را ندارد.
شما غزه را ببینید که میخواهند روی خون مردم، منطقه آزاد احداث کنند و ما انجام این کار را میبینیم. زمانی که آمریکا گفت در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه منافع داریم، امام (ره) فرمودند تو غلط میکنی در منطقه، منافع داری چرا که منافع این منطقه برای اهالی این منطقه است. از این رو به هر حال آنها در این منطقه منافع دارند و در اقتصاد سیاسی، راهبرد خود را دنبال میکنند.
موگویی: به جنگ 12 روزه باز گردیم. از هفتههای پیش از جنگ، بوی جنگ میآمد. سؤال من این است که آیا شما آمادگی آن را داشتید و آیا به مذاکرات امیدوار بودید؟ در دولت برخی امیدوار بودند و برخی هم امیدوار نبودند. من درباره شخص آقای قالیباف میپرسم. آیا شما یک هفته قبل از وقوع جنگ میدانستید که هفته بعد جنگ میشود؟
قالیباف: من مطمئن بودم جنگ در پیش است، اما درباره زمان آن نمیتوانستم نظر بدهم. ما از یک ماه قبل میدانستیم که وقوع جنگ ظرف یک هفته تا یک ماه انجام میشود و حتی در ماههای آخر همواره میگفتیم این هفته یا هفته بعد جنگ آغاز میشود. این موضوع نیز روشن است. مسیر رژیم صهیونیستی در یک چرخه صلح، جنگ و گفتوگو جلو میرود. مگر ما لبنان و سوریه را ندیدهایم؟ پیش از این، رژیم صهیونیستی هر وقت جایی از لبنان یا سوریه را مورد هدف قرار میداد، جایی را نمیزد که ما حضور داشته باشیم. در گام بعدی اول به ما اطلاع میداد که سپاه در این نقطه نباشد، چرا که میخواهد حمله کند و مثال آن T 4 است. در گام بعدی جایی را مورد هدف قرار داد که یک یا دو نفر از افراد ما نیز شهید شدند و گام بعدی جایی را که سپاه نیز حضور داشت مورد هدف قرار داد و این روند بود که به جایی رسید که سفارتخانه ما را نیز مورد اصابت قرار دادند و بعد از آن هنیه را در ایران به شهادت رساندند و در نهایت جنگ 23 خردادماه رخ داد.
هدایت این اقدامات در تمام مدت به دست آمریکا بوده است. در تمام این زمان نیز آمریکاییها دم از مذاکره و صلح میزدند. از این رو ما کاری با رژیم صهیونیستی نداریم بلکه آمریکاییها طرف ما هستند. زمانی که ما از صلح و صداقت آمریکایی میگفتیم منظورمان همین بود. زمانی که B 2ها آمدند و ایران را بمباران کردند را ببینید. این جنگندهها حدود 9 هزار کیلومتر مسیر رفت و برگشت را طی کردند و ساعتها در راه بودند، اما در همین زمان بود که ترامپ در مصاحبه خود صحبت از صلح میکرد یعنی در همان زمانی که هواپیماهای آنها در حال طی مسیر برای بمباران کشور ما بودند.
روز 23 خرداد جنگ آغاز شد و روز یکشنبه 25 خرداد قرار ششمین دور مذاکرات با آنها را داشتیم. آنها ما را در یک شرایط صلح تحمیلی و جنگ تحمیلی قرار داده بودند و اجبار به انتخاب یکی از آنها میکردند. یعنی صلح آنها نیز اینگونه است. آنها در جریان مذاکره به دنبال نتیجه برد-برد نیستند و میخواهند ما داوطلبانه شروط آنها را بپذیریم تا زندگی خوب برای ما فراهم کنند؛ این یعنی عزت و استقلال خود را بدهیم. همه اینها را گذشته به ما نشان داده است. یکی از حُسنهای این روزها این است که این تضادها به وضوح در کنار یکدیگر دیده میشوند.
موگویی: یعنی شما میگویید، منتظر جنگ بودید.
قالیباف: بله حتی آن شبی که این اتفاق رخ داد، آقای حاجی زاده در مقر فرماندهی خود حضور داشت و از آنجایی که آقای محرابی تا ساعت 4 و 5 عصر احتمال حمله را میداد نزد ایشان رفته بود. شهید سلامی نیز همان شب به این قطعیت رسیده بود که حمله صورت میگیرد و حدود 8 شب بود که به مقر فرماندهی خود رفت و حتی با آقای جبلی تماس گرفت و درباره احتمال جنگ گفت. از این رو ما در این حوزه غافلگیر نشدیم.
موگویی:، اما تصور نمیکردید فرماندهان را در مرحله اول مورد هدف قرار دهند.
قالیباف: بله در این حوزه غافلگیر شدیم و چنانچه پیش از این نیز گفته بودم، ما در زمان عملیات غافلگیر نشدیم بلکه در شیوه عملیات غافلگیر شدیم.
موگویی: سردار، شما آن شب کجا بودید؟
قالیباف: پنجشنبه با آقای قاآنی و آقای پاکپور هر سه در مراسمی در مشهد حضور داشتیم و تا بعد از نماز مغرب و عشاء گرفتار همین بحث بودیم. علیرغم اینکه فردای آن روز جمعه بود و قصد داشتم سری به پدر و مادرم بزنم که مدتها بود آنها را ندیده بودم و میتوانستم جمعه بمانم و بعد به تهران بازگردم، به واسطه تماسها درگیر بودم و دغدغه داشتم و تصمیم گرفتم همان شب به تهران باز گردم که حدود 12 شب به تهران و حدود یک صبح به منزل رسیدم. ساعت 5 دقیقه مانده به 3 صبح بیدار بودم که اولین موشک به شهرک شهید چمران زده شد از آنجایی که از قبل ذهنیت داشتم، احساس کردم انفجاری از جنس دیگری است. اذان صبح که شد، دیگر برای نماز نماندم و خانواده را نیز خبر کردم و گفتم حواستان جمع باشد. من به سرعت خود را به اینجا که هم اکنون هستیم یعنی مجلس رساندم. حدود ساعت 3 و نیم بود که به مجلس رسیدم.
تماسهای خود را آغاز کردم و با آقای سلامی و ... تماس گرفتم، اما کسی پاسخگو نبود. اولین کسی که مطلع بود و تماسم را پاسخ داد آقای فدوی بود که حدود 20 دقیقه مانده به 4 صبح تلفن را برداشت و شرایط را تشریح کرد. او ابتدا به من گفت آقای سلامی اینجاست که گفتم گوشی را به او بده که گفت اینجا هست، اما این اتفاق افتاده و ساختمان مورد اصابت قرار گرفته و او به شهادت رسیده و بعد از آن گفت آقا رشید هم به شهادت رسیده است.
من پیش از این ساکن شهرک شهید دقایقی بودم و ساکنان را میشناختم از این رو با همسایه آقا رشید یعنی منزل شهید سلیمانی تماس گرفتم که زینب خانم گوشی را برداشت و تا فهمید من پشت خط هستم گفت عمو این اتفاقات رخ داده و همه مسائل را توضیح داد. آنجا بود که به طور دقیق متوجه شدم چه شده است لذا 45 دقیقه به طول انجامید تا ابعاد مختلف کار برایم روشن شود و از همان زمان کارهای خود را آغاز کردم.
موگویی: چه کار کردید؟ جزئیات را بگویید.
قالیباف: جزئیات آن را نخواهید. اما طبیعتا دو کار جدی را باید آغاز میکردم. نخست اینکه حوزه مجلس را در اولویت قرار میدادم و بعد از آن دولت را پیگیری میکردم. آن شب حدود ساعت 4 صبح بود که آقای پزشکیان را در تبریز پیدا کردم و آقای اژهای نیز منزل خود بود. بررسی کردم آقای پزشکیان را با پروازی که آماده میکنم به تهران بازگردانیم، اما بعد با بررسی شرایط، گفتم آقای پزشکیان معطل نشو، در ماشین بنشین و از جاده بیا و مرتب هم با هم تماس داشته باشیم. حتی فکر کردم هواپیمایی به زنجان بفرستم یا با هلی کوپتر به تهران برگردد، اما شرایط به گونهای بود که نمیشد و باید با ماشین به تهران میآمد. در نهایت حدود ساعت 11 صبح بود که یکدیگر را در تهران دیدیم و به همراه آقای اژهای موضوعات را دنبال کردیم.
بخش دیگر کار اینگونه بود که آن شب آقای سیدمجید موسوی که اکنون فرمانده هوافضاست نیز مشهد بود و با ماشین به تهران آمد و آقای قاآنی نیز آمد و من که بچههای هوافضا را میشناختم به همراه آنها، کار را دنبال کردم. حضرت آقا نیز از همان ابتدا به سرعت فرماندهان جدید را جایگزین فرماندهان شهید کردند و به آنها حکم دادند؛ آنها را دیدند و دستورات لازم را دادند و با همه دیدار کردند. اینکه برخی میگفتند به آقا دسترسی نیست، اینگونه نبود. از آن روز هر روز با آقای پاکپور و وزرا در ارتباط بودم و جلسات متعدد داشتیم. هماهنگیهای خوبی هم انجام شد و شما نیز دیدید که واقعا فرمانده کل قوا یعنی شخص حضرت آقا در مدیریت دفاع و مدیریت کشور، دقیق عمل کرده و همه ابعاد را دنبال کردند.
جلسات شورای عالی امنیت ملی تشکیل میشد که البته حادثهای هم رخ داد، اما نمیدانم چرا اینگونه مطرح شد. در جلسه شورای عالی امنیت ملی هیچگاه همه ما با هم یکجا نبودیم. جاهای ما همواره پراکنده بود و اینگونه نبود که تصور کنید بدون هماهنگی صورت میگرفت بلکه همه رعایت میکردیم، اما بالاخره اتفاقی رخ داد. البته شاید منجر به اتفاق تلخی میشد و باید به گونه دیگری کار پیش میرفت و من نمیخواهم وارد جزئیات آن شوم، اما در نهایت کار به گونهای پیش رفت آقای ویتکاف پیام آقای ونس را به صورت مکتوب برای آقای عراقچی فرستاد که من حاضرم هر کجایی که شد با شما ملاقات کنم تا جنگ متوقف شود. یعنی نشان داد کار، جبهه خود را پیدا کرده و قدرت آتش، خود را نشان داده است.
دشمن همواره دکترینی داشت؛ دکترین رژیم صهیونیستی این است که اولا در امنیت داخلی میگوید امنترین نقطه دنیا، چارچوبه رژیم صهیونیستی است. همچنین میگوید هر عملیات و حملهای قرار باشد به این رژیم صورت گیرد، آن را در مبدأ منهدم میکند و اجازه نمیدهد به سرزمین آنها برسد و اگر از مبدأ نیز به فضای سرزمینی آنها وارد شد، گنبد آهنین امکان ورود به فضا را نمیدهد و منهدم میشود.
همه اینها در حالی بود که ما واقعا در عملیات وعده صادق 3، بهتر، کاربردیتر و مؤثرتر از عملیاتهای وعده صادق 1 و 2 عمل کردیم. البته آسیبهایی هم دیدیم که در فرماندهان و تجهیزات پدافندی بود، اما آنها هرگز نتوانستند قدرت آتش ما را متوقف کنند. قدرت آتش ما هر روز، مؤثرتر و پرحجمتر سراغ آنها رفت و نواخت تیر ما 24ساعته شده و هر زمان اراده کردیم، هر کجا را بزنیم، توانستیم مورد هدف قرار دهیم در حالی که آنها توقع چنین قدرتی را نداشتند. حتی دیدید که موشکهای تات پایگاه سنتکام در قطر با 14 موشکی که از ایران شلیک شد، مورد اصابت قرار گرفت و آنها اعتراف کردند به حدود 7 تای آنها اصابت کرده و تصاویر ماهوارهای نیز آن را نشان دادند.
موگویی: روند آن را تشریح میکنید؟ چرا که شب آخر بسیار مهم بود.
قالیباف: در تشریح روند آن باید بگویم اولا پاسخ به حملات بر اساس مصوبه شورای عالی امنیت ملی و بر اساس تأیید حضرت آقا بود. فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) و نیروهای مسلح نیز به صورت مستقیم با ایشان است و مصوبات شورای عالی امنیت ملی نیز به تأیید ایشان میرسد. در خصوص این موضوع، تصمیم بر این بود که، چون رژیم صهیونیستی زده است، ما نیز باید بزنیم. وقتی آمریکا هم ما را زد بنا شد تا ما هم آنها را بزنیم، از این رو مکلف بودیم تا این تصمیم درست را که ابلاغ شده بود، اجرا کنیم.
در نهایت، کمتر از 24 ساعت بعد از عملیات آنها، این کار را پاسخ دادیم. اینکه کجا را بزنیم و چگونه بزنیم از جمله کارهای عملیاتی است که بر عهده شورای عالی امنیت ملی است که هم دوستان نظامی و هم دوستان سیاسی در آن حضور دارند.
من در حادثه جنگ 12 روزه، واقعا دوزیست بودم؛ یعنی هم یک رزمنده بودم و رزمندگی میکردم و هم رئیس مجلس بودم و کار مجلس را انجام میدادم. صبحهایی که باید روی صندلی میپریدیم، آنجا بودم و یک روز هم مجلس را تعطیل نکردیم و ایستادیم و حتی چند قانون به تصویب رساندیم در حالی که اگر شرایط جنگی نبود، این کار چند ماه زمان میبرد. بحث مربوط به ضدجاسوسی، تعلیق همکاری، به کارگیری پهپادها از جمله قوانینی بودند که طی این چند روز جنگ تصویب شد و شورای نگهبان نیز آن را تأیید کرد. نمایندگان از صبح زود پای کار بودند و ساعت 9 صبح جلسات به پایان میرسید. از سوی دیگر نیز در خدمت آقای پاکپور بودم و در جلسات شورای عالی امنیت ملی و سران قوا شرکت میکردم.
موگویی: طی این یک هفته شما هیچ ارتباطی با رهبری داشتید؟
قالیباف: بله. تماس مستقیم ما به صورت مرتب برقرار بود. زمانی که فرماندهان جدید منصوب شدند به صورت حضوری خدمت ایشان رفتند و حکم و دستورات جدید را دریافت کردند و بعد از آن با همکاری در موضوع، امور را دنبال کردیم.
موگویی: یعنی با ایشان درباره موضوعات گفتوگو میکردید؟
قالیباف: به صورت دقیق و روزی حداقل دو بار در ارتباط بودیم و همه دادهها و اطلاعات خدمت ایشان میرسید و دستورات گرفته میشد. آنها را دنبال میکردیم و نتیجه بازخوردها را نیز اطلاع میدادیم. توجه داشته باشید که ما در شورای عالی امنیت ملی و میان سران، خیلی اوقات کار خود را با پیک انجام میدادیم و به صورت حضوری یکدیگر را نمیدیدیم و اگر حضوری هم بود، دو نفری، سه نفری و یا پنج نفری در مکانهای مختلف یکدیگر را ملاقات میکردیم تا آسیبها به حداقل برسد و این طبیعی بود چرا که دشمن تسلط اطلاعاتی و فناورانهای داشت که از طریق همان نیز چنین اقداماتی کرده بود.
دوستان گاهی حرف از نفوذ میزنند، تصور این است که آنها همه جا جاسوس دارند. من منکر جاسوسی نیستم، اما میخواهم بگویم سهم این جاسوسی تنها 5 درصد بود و جمع آوری و گردآوری اطلاعات طی سالها و دسترسی به فناوریها برای ورود به این حوزهها و استفاده از هوش مصنوعی تأثیر بیشتری داشت و عامل انسانی را چندان دخیل نمیدانم.
موگویی: یعنی ما در این حوزه دنبال امثال کشمیریها در دولت یا جاهای دیگر نگردیم.
قالیباف: بله. وقتی شما سیستم عاملی همچون IOS و اندروید در حوزه ارتباطی دارید که آمریکاییها به صفر تا صد آن را تسلط دارند و بحث پیجرها نیز از این طریق رخ داد باید بدانیم که سهم این حوزه زیاد است. همین ماشینهای هوشمند که خروجی کارخانه ایران خودرو هستند اینگونه است که اگر قسط یک ماشین چینی آنها عقب بیفتد، آنها ماشین را نمیدهند تا کارخانه قسط آن را پرداخت کند. این همان جایی است که میگوییم باید بفهمیم در همه ابعاد اعم از اقتصادی، نظامی، تاکتیکی، تکنیکی و رسانه تغییراتی رخ داده است.
موگویی: شما با اصل مذاکره از سوی دولت موافق هستید؟
قالیباف: ببینید اروپاییها در حوزه اسنپ بک چه میگویند. اسنپ بک در حوزه اقتصادی یعنی تحریمهای یکجانبه آمریکا هم وسیعتر خواهد بود و هم، چون کار آمریکاست قطعا ضمانت اجرایی دارد. اسنپ بک فشار اقتصادی به این معنا که بخواهد شرایط بدتر شود، نیست، اما قطعا فشار روانی میآورد که به خاطر بی دقتی هاست.
اما در حوزه اسنپ بک باید ببینیم که مگر اروپاییها به تعهدات خود در حوزه برجام عمل کردهاند که امروز بخواهند به اسنپ بک عمل کنند؟ به هیچ کدام عمل نکردهاند، اما باز هم حرف از موشکی میزنند.
موگویی: پس چرا میگویید مذاکره کنیم؟
قالیباف: ویژگی ما ایرانیها و انقلابی که کردیم این است که قدرت ما منطقهای است به شرطی که دشمن ما که آن طرف نشسته، منطق قدرت و زور نداشته باشد چرا که وقتی منطق آنها زور باشد میگویند باید این شرط را داوطلبانه بپذیرید. امروز اروپاییها میگویند اگر ما اسنپ بک را فعال نکنیم، موشکی چه میشود. شما فرض کنید اینها به ما حمله میکردند و ما موشکی نداشتیم، جز این بود که ناچار میشدیم صلح تحمیلی را بپذیریم؟ آیا ما میتوانیم سر موضوع موشکی مذاکره کنیم؟ باید به این نکات توجه کنیم.
موگویی: بالاخره با این موضعی که طرف مقابل دارد مذاکره کنیم یا خیر؟
قالیباف: دستگاه دیپلماسی ما در این بخش بعد از جنگ یعنی توقف آتش، به صورت مرتب فعال بوده و وزیر امور خارجه به صورت مرتب با وزرای خارجه اکثر کشورها از کشورهای اروپایی گرفته تا کشورهای جنوب شرق آسیا تماس داشت و ارتباطات همواره برقرار بوده است. آقای عراقچی در میانه جنگ، به ترکیه و ژنو سفر و مذاکرات را دنبال کرد و این همان بخش دیپلماسی است که در حال انجام است، اما اگر منظور آنها از دیپلماسی این است که ما به دستورات آنها عمل کنیم، قطعا اینگونه نخواهد بود.
موگویی: آقای عراقچی نیز در این جنگ فرد همراهی بودند؟
قالیباف: ایشان کاملا همراهی کردند و میخواهم بگویم به لحظه با یکدیگر تماس داشتیم. میان ارتباط ما سران قوا با هم، ارتباط با وزیر امور خارجه و ارتباط با نیروهای مسلح هیچ وقت فاصلهای ایجاد نشد و تصمیمات نیز مشخص بود و کارهای ستادی لازم نیز انجام شده بود. فرماندهی حضرت آقا نیز برای موضوعاتی که ذکر شد، و برای رفت و آمدها و حضور ایشان در میدان به صورت مؤثر برقرار بود.
موگویی: من شنیده بودم آقای پزشکیان با موتور منتقل میشد. شما چطور؟ مجلس مستقر بودید؟
قالیباف: میتوانم بگویم، سیارترین نفر در شورای عالی امنیت ملی من بودم. به این معنا که من با ماشین و موتور حتما به همه جا سرکشی میکردم مگر اینکه گاهی اوقات موضوعات خاصی بود که باید جلسات چند نفری داشته باشیم و مکانی برای آن مشخص میشد تا با دوستان جلسه بگذاریم، اما بیشترین تحرک در رفت و آمد را من داشتم شاید، چون سبک بارتر حرکت میکردم. ارتباطات کامل برقرار بود و روزی در این 12 روز نبود که ما یکدیگر را ندیده باشیم. گاهی 3 یا 4 نفری و گاهی من با آنها دو نفری ملاقات داشتیم و موضوعات را دنبال میکردیم.
روایت آقای قالیباف از قطع آتش میان رژیم صهیونیستی و ایران/ هیچ توافقنامهای درباره آتش بس نداشتیم
موگویی: چه شد که با آتش بس موافقت شد؟ روند آن چگونه بود؟ مصوبهای در این خصوص وجود داشت؟
قالیباف: اول اینکه آتش بس نشد بلکه قطع آتش شد. هیچ توافقنامه و حرفی میان ما و آمریکا سر این موضوع نشد و فعلا قطع آتش است. ما ادبیات آتش بس را میشناسیم و این آتش بس نیست. هیچ متن و توافقتنامهای نیز میان ما و رژیم صهیونیستی که هیچ ارتباطی با آنها نداریم، وجود ندارد و حتی با آمریکاییها که بانی جنگ بوده، از آن حمایت کرده و مستقیما در آن دخالت کردند توافقنامهای نداشتیم.
تصمیم قطع آتش گرفته شد. در تصمیماتی که گرفته شد و بر اساس مصوبه پیشنهادی شورای عالی امنیت ملی که توسط حضرت آقا تأیید شد، بنا بر این شد که اگر ما پاسخ آمریکا را بدهیم ولی آنها جنگ را ادامه دهند، مجددا ما آمریکا را میزنیم. رژیم صهیونیستی جنگ را شروع کرده و ما متوقف نمیشویم. از سوی دیگر اگر آمریکا زد و ما زدیم و آنها مجدد ما را نزدند ما نیز آنها را نمیزنیم. این تصمیم خودمان بود و به هیچ عنوان این نبود که به آنها اطلاع دهیم. این کار تصمیم نظام و مصوبه شورای عالی امنیت ملی بود. از این رو تصمیم بر این شد که تا زمانی که رژیم صهیونیستی ادامه دهد و آمریکا آنها را پشتیبانی کند ما این رژیم و همه منافع آنها را میزنیم. زمانی ونس از طریق ویتکاف دنبال این بود که به ما بگوید نزنید و ما هم نمیزنیم که ما به آنها گفتیم خب شما نزنید و ما هم نمیزنیم، اما بدانید که آخرین بخشِ زدن، حق ماست و این شرط را گذاشتیم.
شرط دوم هم این بود که بعد از توقف جنگ، اگر پهپادها یا هواپیماهای آنها وارد فضای ما شود، نقض کرده است. اسام اسهایی به صورت مکتوب زده شد که در اختیار وزارت خارجه و اکنون در اختیار ما نیز هست. ما از ساعت 4 صبح با آقای عراقچی مرتب در تماس بودیم که در حال بازگشت از سفر اروپا بود و با ماشین از مشهد به سمت تهران میآمد؛ تلفنی هم گفتوگو کردیم. آن شب تهران را خیلی زدند و حملات بیش از هر شب دیگری بود. ما هم با اینکه زده بودیم باز هم ساعت 6 و نیم صبح زدیم.
موگویی: پس چرا آقای عراقچی ساعت 4 را پایان جنگ اعلام کرد. چون باید حملات میایستاد و بعد پایان را اعلام میکرد.
قالیباف: ایشان ساعت را زده بود و این مباحث، بحثهای دیگری است؛ برداشت دیگری از زمان شده بود، اما در اصل اینکه ما باید آخرین قسمت را بزنیم جای شبهه نیست و آن را اعلام کرده بودیم؛ آقای عراقچی هم اطلاع داشت. آنها بعد از آن یک لانچر ما را زدند ما هم نزدیک ساعت 9 و 11 صبح دو تای دیگر زدیم. هواپیماهای آنها مجددا در آسمان ایران پرواز کردند و در رسانهها هم اعلام شد.
موگویی: خود شخص آقای خامنهای نیز موافق این نوع آتش بس بودند؟
قالیباف: بله. زمانی که شورای عالی امنیت ملی سر موضوعی به جمع بندی میرسد، طبق اصل 176 قانون اساسی، بعد از تأیید حضرت آقا تبدیل به قانون میشود که روی این تصمیم هم در شورای عالی امنیت ملی بحث و در نهایت مکتوب شد و با امضای رئیس آن یعنی دکتر پزشکیان خدمت حضرت آقا رفت و ایشان نیز آن را تأیید کردند.
موگویی: چرا ما روزهای آخر نیروی دریایی را وارد کار نکردیم در حایل که میتوانستیم جنگ را به خلیج فارس بکشانیم و آسیب پذیری آنها را بیشتر کنیم.
قالیباف: معتقدیم گسترش جنگ در این برهه به دلایل مختلف به مصلحت نبود. ممکن بود اگر جنگ ادامه مییافت، قطعا دامنه آن گسترش پیدا میکرد و به هر نقطهای کشیده میشد. بعد از آن اگر هر کجا امنیت ما به خطر میافتاد، به آن ورود پیدا میکردیم. زمانی که جنگ، تبعات اقتصادی نیز پیدا کند، این تبعات باید حتما زمانی باشد که بقیه را تحت تأثیر قرار دهد لذا همه اینها نکاتی است که مربوط به استراتژیهای بخشی بوده و باید متوازن پیش برود.
موگویی: این توسعه جنگ نظر آقای خامنهای نیز هست؟ رک بگویم، گفته میشود نظر بخشی از دولت آن طور که باید و شاید همراه جنگ نبود که اگر بود، نظام، آقای خامنهای، سپاه و شما شاید جنگ را گستردهتر میکردید و به خلیج فارس میکشاندید تا راحتتر آنها را بزنید. شاید اگر دولت شهید رئیسی بود، ما محکمتر و گستردهتر میجنگیدیم و این دولت است که همراه نیست و یا شاید به خاطر تردیدهای شما، فرماندهان یا سایرین است. میخواهم بپرسم تحلیل این صحنه چگونه است؟
قالیباف: خیر قبول ندارم. قطعا نظرات مختلف وجود دارد. گاهی در اصل موضوع و گاهی در شیوهها ممکن است نظرات مختلف باشد که امری طبیعی است. قطعا هر 13 عضو شورای عالی امنیت ملی، نظرات یکسان ندارند و قطعا دیدگاه هر کدام متفاوت است. نظرات درباره اسنپ بک یا خروج از NPT نیز تفاوت دارد و حتی ممکن است در ماندن یا نرفتن هم اختلاف نظر باشد. شاید همه موافق خروج باشند، اما شیوه آن نیز مهم است. نحوه اقدام درباره اسنپ بک نیز مهم است. اینکه اگر آنها نزدند، ما مجددا بزنیم هم جای بحث دارد.
اینکه گفته میشود اگر شهید رئیسی بود میجنگیدیم و اکنون که آقای پزشکیان است نمیجنگیم، از اساس اشتباه و این تحلیل از جهت رویکردی و فردی غلط است. من ابتدای عرائضم گفتم ذرهای تردید در جنگیدن در آقای پزشکیان وجود نداشت. البته ممکن است در شیوه جنگیدن حرف وجود داشته باشد.
خدا شهید رشید را رحمت کند. ایشان از ابتدای جنگ همواره در طراحی ها، نظر مخالف داشت و نتیجه آن را تحلیل میکرد. این ارائه نظرات کار را بهتر کرده و اشکالات را برطرف میکند. او همواره در نحوه حملات نظرات مخالف داشت و میگفت هر بند انگشت تغییر زاویه، نتیجه را چند ده کیلومتر تغییر میدهد. این مثالها را برای ملموس شدن میزنم. باید دید اینکه گفته میشود جنگ را گسترش دهیم به نفع ما هست یا خیر. حتی از جهت نظامی و سیاسی باید ببینیم منافع ما در این کار وجود دارد یا خیر. ما باید کاری کنیم که تولید قدرت کرده و اهداف ما را محقق کند اگر این کار را نکند، چه فایده دارد؟
متأسفانه عدهای که نه در جنگ بودهاند، نه اطلاعات جنگی دارند، نه اطلاعات اداره کشور را دارند، تحلیلهایی از خودشان میکنند و حرفهایی را در رسانه میزنند که اشتباه است.
مجلس خودمان نیز اینگونه بود که عزیزی پشت تریبون میرفت و میگفت دسترسی به رهبری نیست و آنها برای خودشان تصمیم میگیرند؛ در حالی که اصلا اساسی ندارد و متأسفانه مردم هم تصور میکنند اینگونه است. نماینده اطلاعی از موضوع ندارد لذا این تصور ایجاد میشود که دولت قصد جنگیدن ندارد و این ظلم مضاعف است و آسیب اصلی اینجاست که روی امنیت ملی، تولید قدرت کشور، تاب آوری اجتماعی و تاب آوری نظامی ما اثر میگذارد.
موگویی: امروز وضعیت سپاه از این جهت که آقای رشید و شهید باقری یک استراتژیست بودند و شهید سلامی فرمانده بود و شهید حاجی زاده عمر خود را در هوافضا گذاشته بود و در رشد این صنعت بسیار مؤثر بود، چگونه است؟ خیلی افراد شهید محرابی را نمیشناسند و من به واسطه تحقیقاتی که کردم ایشان را میشناسم. امروز وضعیت آقای سیدمجید موسوی (فرمانده فعلی هوافضا) چگونه است؟
قالیباف: وقتی شهید بهشتی شهید شد شما چند سالتان بود؟
موگویی: من 4 سال بعد از آن، به دنیا آمدم.
قالیباف: وقتی ایشان شهید شد، مردم در خیابان شعار میدادند ایران پر از بهشتی است، اما زمان که گذشت دیدیم پر از بهشتی نیست چرا که هر گلی بوی خود را دارد. اگر تصور کنیم که شهید محرابی در جایگاه خود در اطلاعات، جایگزین دارد، اینگونه نیست. 45 سال گذشت و فراز و نشیبهایی را دیدیم تا این تجربیات پیدا شد. اما اگر بگویید که کار به زمین مانده یا خللی در آن ایجاد میشود و افرادی نیستند که جایگزین شوند، اینگونه هم نیست. به هر حال دیدیم که با یک فاصله چند ساعته از آغاز جنگ، کار جمع شد.
از ساعت 3 تا 10 صبح روز جنگ، یک وقفه ایجاد شد تا مجددا فرماندهان مشخص شدند، اما از همان زمان، کار کاملا آغاز شد و ساعت 8 شب بود که روی روال افتادیم. اگر فرماندهان ما حذف نشده بودند، موج اول پاسخهای ما قطعا از همان ساعت 4 صبح با 200 موشک آغاز میشد و جگر آنها را در میآوردیم. این حرفها را با توجه به تجربه بعد از عملیات وعده صادق 1 و 2 میگویم، اما کار با یک تأخیر حدود 16 ساعته آغاز شد.
موگویی: خوب است که توضیح میدهید، چون برخی میگویند ما میخواستیم بزنیم و خودمان نخواستیم و گذاشتیم 16 ساعت بگذرد.
قالیباف: نه اینگونه نبود. آنها آماده بودند و فرماندهای باید حضور داشت تا به آنها بگوید، بزنند. بحثها روشن است. شما به آقای موسوی اشاره کردید. معتقدم این لطف خدا بود که او آن شب تهران نباشد که اگر بود حتما کنار شهید حاجی زاده به شهادت رسیده بود. آقای موسوی فردی است که به لحاظ تکنیکی و تاکتیکی منحصربهفرد است به ویژه که در هوافضا این موضوع از ابعاد صنعتی و عملیاتی بسیار مهم است که در نهایت به خوبی به کارگیری عملیاتی شود. او یک ذخیره است. سردار عبداللهی نیز در قرارگاه خاتم سابقه هماهنگ کننده ستاد کل را داشته و فرمانده لشگر زمان جنگ بود و در نیروی انتظامی نیز جانشین من بود و در نیروی زمینی و ستاد کل حضور داشت لذا ایشان واقعا از جمله رزمندگانی است که مراحل را طی کرده و جلو آمده است. سردار پاکپور از رزمندگان دوران دفاع مقدس و فرمانده لشگر 8 نجف بوده و سابقه فرمانده نیروی زمینی را نیز داشته است. با این حال بسیار حیف بود که ما این سرداران و فرماندهان را با این تجربه از دست بدهیم.
موگویی: میگویند آقای پاکپور، فردی عملیاتی است.
قالیباف: بله رزمندگان دوران دفاع مقدس اینگونه بودهاند. آقای باقری هم در اطلاعات و عملیات بوده و در دورهای مسئول آقای محرابی بوده است. او قبل از اینکه رئیس ستاد کل باشد، مسئول اطلاعات و عملیات بوده است. او اخوی شهید باقری دوران جنگ بود. هر گلی یک بویی دارد. آقای کریمی که امروز جایگزین آقای پاکپور شده را نیز میشناسم که از افراد قابل در زمان جنگ به لحاظ علمی، عملی و عملیاتی است. معتقدم با وجود چنین افرادی هیچ خلائی نخواهیم داشت.
موگویی: فضای اطلاعاتی ما در جنگ 12 روزه خیلی آسیب پذیر بود یعنی پهپادها روی تهران و ریزپرندهها روی شهرهای موشکی بود، ترورها صورت گرفت و دانشمندان را زدند. بسیاری انتظار دارند مسئولان دستگاههای اطلاعاتی مورد مؤاخذه، سؤال و حتی استیضاح واقع شوند. مجلس چرا درباره این موضوع صحبتی نمیکند؟
قالیباف: خیر ما در این زمینه هم در مجلس تأکید داریم و هم اقدام کردیم. وزیر اطلاعات به جلسه غیرعلنی آمد و 2 ساعت سر موضوعات بحث کردیم. از سوی دیگر در جلسه دیگری رئیس سازمان اطلاعات سپاه آمد و به صورت مفصل صحبت کردیم لذا این حساسیت وجود دارد. من نیز اشاره کردم که بخشی از آسیبهای ما در حوزه فناوری بوده تا جاسوسی به معنای جاسوسی.
موگویی: دستگاه اطلاعاتی نیز باید خود را بهروز میکرد.
قالیباف: بنده منکر وجود ضعف در این موضوعات نیستم.
موگویی: آیا زور مجلس به آنها میرسد؟
قالیباف: قطعا میرسد. ما آنها را فراخواندیم و به صورت مفصل در حوزه ساختاری و مأموریتی و حتی تحلیل نوع شیوههای ساختاری در رابطه با اطلاعات خارجی، نحوه جاسوسی و ضدجاسوسی بحث کردیم که به صورت جدی باید به آن توجه شود. اتفاق به این بزرگی افتاده و نباید ساده از کنار آن گذشت لذا کامل آن را دنبال میکنیم، اما این موضوعات جای جار زدن در بیرون را ندارد و در همان محافل مسئولیتی باید دنبال شود.
به صراحت میگویم که افکار عمومی بداند مجلس به نوبه خود قطعا موضوع را دنبال میکند. مقام معظم رهبری نیز به عنوان فرمانده کل قوا و دولت به عنوان وزارتخانهای که در دل خود دارد به موضوع میپردازند و در نهایت این چرخه در شورای عالی امنیت ملی دنبال میشود که ضعفها برطرف و امکانات و تجهیزات لازم برای کار فراهم شود. توجه به این نکته ضروری است که بیشترین آسیب ما در این زمینه در حوزه پدافندی بود که حتما باید سرمایه گذاری بیشتر در زمان کمتر صورت گرفته و حداکثر تلاش را داشته باشیم.
موگویی: الان ما پدافند داریم؟
قالیباف: بله داریم.
موگویی:، اما جنگندههای F 35 و F 15 آنها به خاک آمد و شاید F 16 هم میآمد و نمیتوان آن را منکر شد.
قالیباف: نه منکر نمیشویم. ما هر جولانی که قرار بود در فضای رژیم صهیونیستی بدهیم، دادیم و آنها نیز هر جولانی خواستند، دادند. باید توجه داشت که آفند ما موشکپایه است. آنها نتوانستند موشکهای ما را در مبدأ، مسیر و یا حتی فضای خود بزنند و ما موشکهای خود را به زمین آنها زدیم. ما رادار مرکزی آنها را مورد هدف قرار دادیم. اما قدرت آنها هواپایه است یعنی همین کار ما را با هواپیما انجام میدهند. آنها در جریان عملیات وعده صادق 2 که سامانه S 300 ما را زدند، وارد فضای ما نشدند بلکه هواپیمای آنها از مرز غربی عراق، موشک بالستیک هواپایه را آورد، پرتاب کرد و سامانه S 300 ما را زد لذا قدرت آنها هواپایه و قدرت ما موشکپایه است. نباید اینگونه گفت که آنها هوای ما را کنترل کردند و فضای خودشان امن بود. قدرت ما در موشک بود و فضا و زمین آنها را زدیم.
موگویی: قبول دارم اگر آسمان ما باز بود، آسمان آنها نیز باز بود. اما پدافند ما ضعیف بود.
قالیباف: با شناختی که از این موضوع و حوزه هوایی دارم، میگویم ما به لحاظ فناوری و امکانات سامانه موشک 373، خرداد، صیاد و مجید را داریم و حتی انصافا در فناوری سیستمهای ضد بالستیک و در رادارها جزء کشورهای پیشرفته هستیم فقط ممکن است به خاطر گستردگی کشورمان روی همه نقاط اشراف نداشتیم. تمام وسعت رژیم صهیونیستی به اندازه آذربایجان غربی ماست. ما برای تولید عظیم این تجهیزات و پوشش همه کشور به لحاظ کمّی ضعف داریم و ضعف ما نیز این است که امکانات مادی ما این اجازه را به ما نداده است. ما نسبت به رژیم صهیونیستی پهناور هستیم، اما فناوری و علم آن را داریم. این در حالی است که آنها حمایت ناتو را دارند.
روشن بگویم اگر طرف ما صرفا رژیم صهیونیستی بود، تردید نکنید طی یک هفته تا 10 روز به لحاظ نظامی آنها را ادب میکردیم و تمام میشدند، اما باید بپذیریم که در حال جنگ با آمریکا و نیروهای ناتو هستیم و با قدرت جهانی میجنگیم نه صرفا اسرائیل. برخی میگفتند باید آنقدر موشک میزدید تا تمام شوند، اما من میگویم که آنها با موشک تمام نمیشوند؛ باید به صورت دقیق به این موضوعات نگاه کرد.
پدافند هوایی فقط یک سیستم است. بخشی از دفاع هوایی حتما از طریق هواپیماست. در کنار اینکه گفتم به لحاظ علمی و سیستمهای پدافندی و راداری اگر وضع عالی نداشته باشیم، وضعیت خیلی خوبی داریم، اما باید بپذیریم که به لحاظ هواپیما نه تولید داریم و نه به آن معنا میتوانیم خرید کنیم لذا نتوانستیم سیستم یکپارچه دفاعی داشته باشیم. یعنی لازمه این پدافند، داشتن جنگنده نیز هست که باید این ضعف را برطرف کنیم البته بخشی از آن را با قدرت آفندی در عملیات جبران میکنیم و بخشی از آن این است که شیوهها را ارتقا دهیم.
موگویی: یعنی قرار است جنگنده بخریم؟
قالیباف: حتما یکی از کارهای ما باید این باشد. البته زمان به ما اجازه این کار را نمیدهد، اما راههای زیادی وجود دارد که جلوی آنها بایستیم و اگر قرار باشد دوباره حمله کنند، میبینند که شرایط نسبت به قبل تغییر کرده است.
واقعا در این دوره به ملت و جوانان خود افتخار کردیم. روی صحبت من با جوانان حزب اللهی است که آقا هم به آن اشاره کردند. صرفا به ظاهر افراد نگاه نکنید که ممکن است میزان دینداری، رعایت مسائل شرعی و تبعیت آنها متفاوت باشد، این مردم به برکت خون شهدا و لطف خدا پشت کشور بودند. موساد و سیا این تحلیل را داشتند که ما ایران را بزنیم کار نظام جمهوری اسلامی تمام میشود. نتانیاهو هم همان ابتدای جنگ به مردم پیام داد که ما زدیم و شروع کردیم، شما هم با ما همراه شوید تا تمام شود. با این حال تحلیل برخی افراد در این چند روز قابل تصور نبود. برخی افراد که همواره در شبکه ایران اینترنشنال و شبکه من و تو حرف میزدند در حالی که نظرات بسیار متفاوتی با مبانی و اصول جمهوری اسلامی داشتند، پای کار آمدند و حول محور رهبری و ایران جمع شدند. 25 سال است میگویم ما امروز جزء 5 قدرت نخست دنیا در حوزه موشکی هستیم و به آن افتخار میکنیم، اما آن را قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی نمیدانیم. این موضوع برای بعد از جنگ اخیر نیست بلکه برای 25 سال قبل است. قدرت ما نه تنها در نظام جمهوری اسلامی، مردمپایه است بلکه قدرت ایران، مردمپایه است.
حضرت آقا از ایران قوی گفتند، ایران زمانی قوی میشود که مردم و خانوادهها قوی باشند و وقتی این اتفاق افتاد، مردم هم در همه ابعاد از جمله اقتصادی، معیشتی، ادب، فرهنگ، مردانگی، صداقت، انسانیت، اسلامیت و ایرانیت قوی میشوند. حرف ما همواره این بوده که قدرت ما در داشتن قلب مردم است. امروز مردم یک بار دیگر همه کاستیها را ندیده گرفتند و گفتند شتر دیدی ندیدی. آنها ضعفها را ندیدند و گفتند ما سر ایران و نظام خود هستیم. از این رو ما مسئولان مجددا نباید نسبت به آنها بی معرفتی کنیم. هسته سخت ما نه 2 میلیون نفر و نه 20 میلیون نفر بلکه هسته سخت ما 90 میلیون نفر هستند و باید یکدیگر را در آغوش بگیریم و در برابر دشمنی که در واقع دشمن انسانیت است، بایستیم.
نگاه کنید یک اتفاق عظیمی افتاده است. امروز از داخل آمریکا علیه این نظام استکباری فریاد میزنند آن وقت ما نتوانیم در کشور خودمان در کنار هم قرار بگیریم؟ برخی بیانیه صادر میکنند که فردی بنی صدری است. بنی صدر مُرد و تمام شد و رفت. ما باید فرزند زمانه خویش باشیم البته نمیخواهم بگویم که تکرار نمیشود و همواره ممکن است خطر وجود داشته باشد. کافرین و ملحدین تا دنیا، دنیاست هستند و نباید ساده اندیشی کرد، اما نباید هم خودزنی کرد و نباید نفسانی و جناحی و حزبی عمل کرد.