کرمان رصد - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
محسن صالحیخواه| زمانی کوتاه تا بازگشت ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد و قرار گرفتن تحت تحریمهای بینالمللی باقی مانده است. در چنین شرایطی، جریان افراطی داخلی به دنبال چیست؟ دوره افتادهاند که ما گفته بودیم و هشدار داده بودیم. آنها را محاکمه کنید و الی آخر. اما به صورت زیرکانهای از روی این که «چه چیزی» در حال بازگشت است، عبور میکنند. حق هم دارند. «هیچ بقالی نمیگوید ماست من ترش است.» چرا باید بگویند به راحتی و با تکیه بر برخی اوهام، پرونده هستهای را امنیتیتر از پیش کردند و قطعنامه پشت قطعنامه به دست آوردند.
آنها احتمالاً فراموش نکردهاند که مسئولین در دهه هشتاد با برخی شعارها و عملکردها به تهدیدنمایی مورد نیاز اسرائیل و آمریکا از کشورمان دامن میزدند و وضعیتی در جامعه بینالمللی ایجاد کردند که اقدامات ضدایرانی در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی و بعد از آن گذراندن قطعنامههای تحریمی ذیل ماده 41 فصل هفت منشور ملل متحد در شورای امنیت، با مخالفت قدرتهای شرقی یعنی چین و روسیه نیز مواجه نشد. رای مثبت آنها پای قطعنامههای شورای امنیت وجود دارد.
اما از حق که نگذریم، همانطور که این جماعت در روزهای اخیر مطالبه میکنند، خوب است که محاکمهای علنی با پخش زنده تلویزیونی برگزار شود، ظریف، روحانی، عراقچی، تختروانچی، باقری، احمدینژاد، سعید جلیلی و هر کسی که در 22 سال گذشته در این پرونده مسئولیتی داشته را دادگاهی کنند که همه بدانند این وضعیت سخت بر سر یک برنامه غیرضروری چرا به وجود آمده است.
اما این که عاملان امنیتی کردن پرونده هستهای امروز در جایگاه مطالبهگری ایستادهاند و علم «دیدید گفته بودیم» به دست گرفتند، حرف سیاسی بیارزشی است. خوب است امروز محاسبهای صورت بگیرد و به صورت صادقانه، آوردههای این پروژه پرهزینه را برای مردم تبیین کند. حتی اگر قبول کنیم محدودیتهای هستهای ایجاد شده پس از برجام اهمیتی داشته، این دوره را از 22 سال گذشته کم کنیم و باقی سالها را روی میز بگذاریم.
توافق هستهای سال 2015 بیشترین چیزی بود که ایران توانست به دست بیاورد. مانند هر اقدام سیاسی دیگری در دنیا، ضعف و قوت داشت اما همانقدر که در تلآویو و واشنگتن برای مرگ آن تلاش شد، در تهران هم تلاشهای زیادی صورت گرفت. اینطور نبود که ایران راه همواری را برای حفظ این توافق در پیش داشته باشد. تمام تلاشها برای احیای آن هم با کارشکنی این جماعت از بین رفت.
آنها البته درگیر شدن غیرضروری ایران در جنگ اوکراین و تبدیل شدن به تهدیدی برای کشورهای اروپایی را هم فراموش میکنند و حتی تقصیری برای آمریکاییها که این روند را از بین بردند، قائل نیستند. چراکه آفت درگیر شدن مسائل راهبردی کشور با مسائل کمارزش و دمدستی سیاست داخلی، خود را در چنین بزنگاههایی نشان میدهد. مهم نیست که چه اتفاقاتی رخ داده و کشور با چه شرایطی روبهرست. همین که آنها بتوانند از این نمد برای خود کلاهی ببافند، برایشان کافی است.
جامعه ایران در موضوع هستهای، رخدادهای مختلفی را پشت سر گذاشت. از تحریم و فشارهای سیاسی – اقتصادی و ترور تا جشن رسیدن به یک توافق هستهای جوانمرگ، کارشکنیهای جریان پرقدرت داخلی ذینفع در تحریمهای اقتصادی و در نهایت یک جنگ 12 روزه. میتوان با اطمینان گفت که راههای مختلف برای حل این مسئله طی دو دهه گذشته پیموده شده و در نهایت کار به این نقطه رسیده است.
سهم جمهوری اسلامی و کشورهای غربی و شرقی هم در به وجود آمدن این وضعیت متفاوت با یکدیگر است. در نهایت به جایی رسیدیم که حق هستهای را تا قبل از بمباران تاسیسات کشورمان داشتیم اما در عرصههای مختلف، عقب افتادیم. امروز هم این امکانات در بمبارانی که نتوانستیم با آن مقابله کنیم از بین رفت یا آسیب شدیدی دید اما آن عقبماندگیها هیچ وقت جبران نشد.
اگر در یک هفته پیش رو معجزهای رخ ندهد و ابتکاری خارقالعاده وجود نداشته باشد، بار دیگر کشورمان از لحاظ حقوقی به عنوان تهدیدی برای صلح و امنیت بینالملل شناخته و دست حریف برای وارد کردن ضربههای مختلف بازتر میشود. به خصوص این که در جریان جنگ 12 روزهای که پشت سر گذاشتیم، عیار توانمندیهای ایران در حوزههای مختلف تا حد زیادی آشکار شد و طرف مقابل نقاط آسیب را به دست آورد؛ نقاطی که بیشتر در حوزههای پدافندی است و نه آفندی.
حتی اگر بازگشت قطعنامههای شورای امنیت 6 ماه به تعویق بیفتد، دقیقاً قرار است بعد از این مدت چه تصمیمی بگیریم؟ اگر در کشور واقعاً ارادهای برای گرفتن تصمیمهای سخت وجود دارد، زمان آن همین حالاست نه 6 ماه دیگر. به این خاطر که تجربه ثابت کرده هر وقت ایران فرصتی را از دست داده، مدتی بعد مجبور شده با هزینهای بیشتر همان فرصت سوخته را زنده کند.
بازار ![]()