شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۴
مقالات

سرمقاله جوان/ پشت «پارادایم» چه چیز پنهان کرده‌اند؟!

سرمقاله جوان/ پشت «پارادایم» چه چیز پنهان کرده‌اند؟!
کرمان رصد - روزنامه جوان / «پشت «پارادایم» چه چیز پنهان کرده‌اند؟!» عنوان یادداشت روز در روزنامه جوان به قلم غلامرضا صادقیان است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: ...
  بزرگنمايي:

کرمان رصد - روزنامه جوان / «پشت «پارادایم» چه چیز پنهان کرده‌اند؟!» عنوان یادداشت روز در روزنامه جوان به قلم غلامرضا صادقیان است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
«پارادایم» اگرچه به‌کاربردنش در زبان فعالان سیاسی و اقتصادی سابقه داشت، اما بعد از جنگ اخیر و نامه اقتصاددانان که مطالبه تغییر پارادایم داشتند، پررنگ شد و حالا در جلسه رسانه‌ای‌ها با رئیس‌جمهور نیز یکی از حاضران همین واژه را به کار می‌برد. ظاهراً برخی کلمات حس روشنفکری یا بیش‌فهمی خاصی به افراد می‌دهد. با آنکه ادعایی دارم که قابل راستی‌آزمایی است: اگر از کسانی که این واژه را به‌کار می‌برند، بپرسید آن را در چه معنا و مفهومی استفاده می‌کنند، تقریباً هیچ‌یک جواب مشابهی نمی‌دهند! این شاید مربوط به اصل اختراع این واژه باشد که آن را توضیح می‌دهم، اما اکنون کسانی که در هر سخن یا نوشته‌ای یک یا چندبار می‌گویند «پارادایم»، در پشت این واژه دنبال چیز دیگری هستند که متفاوت از معنا و مفهوم آن است، درواقع کاربرد آن در سیاست اغلب انعکاسی از جنگ گفتمان‌ها و بدتر از آن جنگ منصب‌ها است، نه لزوماً تغییر عینی. این را هم تبیین خواهم کرد.
پارادایم را نخستین بار تامس کوهن در اثرش «ساختار انقلاب‌های علمی» (1962) به کار برد و از آن چند معنای مختلف و گاه چندپهلو منظور داشت، از جمله چارچوب مرجع علمی (مثل فیزیک نیوتنی در مقابل نسبیت آینشتاینی)، مجموعه باور‌ها و ارزش‌های مشترک یک جامعه علمی، نمونه‌های حل‌مسئله که دانشمندان از آنها تقلید می‌کنند، و ابزار‌های مفهومی و روش‌شناسی مسلط در یک دوره تاریخی. می‌توان به‌طور خلاصه گفت پارادایم ظاهراً در نگاه کوهن، مجموعه‌ای از باورها، ارزش‌ها، روش‌ها و الگو‌های حل مسئله است که یک جامعه علمی را در یک دوره تاریخی هدایت می‌کند. اما کمتر از یک دهه بعد خانم مارگارت مسترمن (1970) فیلسوف امریکایی اشاره کرد که کوهن حداقل 13 و تا 21 تعبیر مختلف از پارادایم عرضه کرده است که گاه با هم تناقض دارند. این اشکال موجب شد منتقدان بگویند پارادایم بیش از آنکه یک مفهوم دقیق باشد، یک استعاره جذاب، اما مبهم است. درباره خود کوهن گفته می‌شود که فیزیکدان برجسته‌ای نبود و برای همین دانشگاه هاروارد به او مأموریت داد که در دبیرستان‌های وابسته به دانشگاه برای دانش‌آموزان فیزیک تدریس کند، و او، چون می‌خواست برای بچه‌ها تاریخ علم فیزیک را بیشتر بازگو کند، نظریه ساختار انقلاب‌های علمی در ذهنش شکل گرفت. در همان امریکا استیون واینبرگ فیزیکدان، مقاله «انقلابی که اتفاق نیفتاد» را نوشت و نظریه کوهن را رد کرد. گفته می‌شود در یک سخنرانی که کوهن نیز در ردیف جلو حضور داشت، واینبرگ گفت «اگر ما در قله علم هستیم، انقلابی نمی‌بینیم». در ایران نیز بجز یک گروه فلسفه علم در یکی از دانشگاه‌های صنعتی تهران که مدیر گروه وقت آن مترجم اثر کوهن و مروج نظریه او بود، در دیگر محافل روی خوشی به نظریه کوهن نشان ندادند. اما مهم‌تر اینکه منتقدان در اصل تعبیر «تغییر پارادایم» اشکال می‌دیدند و حتی مسترمن نشان داد که کوهن بین سه سطح جهان‌بینی، ساختار اجتماعی و نمونه عملی مرز مشخصی نگذاشته بود؛ و این موجب می‌شد وقتی می‌گوید «پارادایم تغییر می‌کند»، گاهی منظورش تغییر کل جهان‌بینی، و گاهی فقط جابه‌جایی یک الگوی حل مسئله است و این ابهام بزرگ‌ترین نقطه ضعف نظریه او تلقی شد. شاید به همین دلایل در فارسی معانی متعدد و گاه متباینی برای پارادایم به کار می‌برند، از «الگوواره» گرفته تا الگوی مسلط، چارچوب نظری، جهان‌بینی‌حاکم، سرمشق علمی یا فکری، و مانند آن. بر همین اساس در کاربرد سیاسی امروز در ایران، این واژه گرفتار ابهام و کلی‌گویی و شعارزدگی و صرفاً به‌کارگیری یک اصطلاح شیک و مدرن شده است. دست‌کم مفهوم کوهنی پارادایم به تغییرات بنیادین در فهم جهان (در علوم) اشاره دارد، نه صرفاً تغییر یک سیاست یا روش اجرایی. فعالان سیاسی و اقتصادی ایرانی، اما این واژه را بیشتر به‌معنای «الگوی کلی مسلط» یا «نگاه حاکم» استفاده می‌کنند، اما به دلیل ابهام ذاتی تعریف کوهن و کش‌دارشدن کاربردش، نوعی سوءبرداشت و شعاری‌شدن و مهم‌تر از همه تفاوت‌های کاربردی این اصطلاح دامن‌گیر همه شده است.
بازار
گاهی یک سخنران منظورش از پارادایم، جهان‌بینی ایدئولوژیک حاکم بر نظام سیاسی مانند نگاه کلان به سیاست و روابط اجتماعی است. گاهی طرز نگاه کلی حکومت به مسائل، مثل نگاه امنیت‌محور یا توسعه‌محور، و گاهی اصول بنیادین سیاست‌گذاری، مثلاً تقدم عدالت بر رشد اقتصادی یا برعکس، منظور است. گروه دیگری که نمونه آن را در سخنرانی یک روشنفکر دینی دیدم، منظورشان از پارادایم، بیشتر باور‌های فلسفی یا دینی است که سیاست‌ها را شکل می‌دهند، مثل نگاه خاص به ماهیت جامعه یا نقش حکومت در اداره جامعه. در یک نگاه کلی‌تر که پس از جنگ تقویت شد، برخی به اجماع نخبگان سیاسی یا کارشناسان حول یک مسیر کلی، پارادایم می‌گویند. برخی نیز الگو‌های کوچک‌تر یا الگوواره‌های خاصی را در ذهن دارند و به دنبال آن هستند.
می‌بینیم که گویی هرکسی پشت این واژه، سنگر متفاوتی گرفته است. ظاهراً به‌نظر می‌رسد برخی با این واژه دنبال تغییرات جزئی و برخی دنبال تغییر نظام هستند. برای آنان که دنبال تغییرات اساسی هستند، گفتن «تغییر پارادایم» از بیان صریحی مثل «تغییر نظام» کم‌خطرتر است، چون ابهام دارد و می‌توان آن را انکار کرد. جذابیت آکادمیک این واژه نیز به منتقدان اجازه می‌دهد حرف‌هایشان را علمی و غیرشخصی جلوه دهند (و این به‌نظرم بسیار برای آنان مهم است). بخش‌های رادیکال این جریان وقتی از «تغییر پارادایم» حرف می‌زنند، اما همزمان از «حاکمیت غیرپاسخگو»، «فساد ساختاری» یا «ناکارآمدی نظام» می‌گویند، به نظر می‌رسد منظورشان فراتر از تغییر سیاست‌های جزئی است.
اما در فضای سیاسی اصلاح‌طلبی کمتر صداقت دیده‌ام و برای همین معتقدم تغییر پارادایم برای گویندگان بیشتر فقط نوعی رسیدن به مقاصد دست‌دوم و گرفتن برخی مناصب قدرت است تا یک تغییر بزرگ. آنان به‌خوبی می‌دانند که تغییر بزرگ به‌مثابه یک انقلاب یقه خود آنان را نیز کمتر از مخالفان‌شان نخواهد گرفت. پس «پارادایم‌گویی» آنان- اگر دست‌کم معنایی نزدیک به هم در ذهن داشته باشند- هدفش همین دستاورد‌های کوچک غیرملی است. در عین‌حال برخی با صراحت مشخص می‌کنند (مثل روزنه‌گشاها) که فقط به دنبال اصلاحات درون‌سیستمی مانند تعدیل سیاست‌های اقتصادی بدون تغییر قانون اساسی هستند. این ایده‌ها در مجموع مربوط به قشر نخبگانی است. در این فضا هستند کسانی که این اصطلاح را صرفاً پس از مد روز شدن و بدون پشتوانه فکری به کار می‌برند و هرگاه از مد افتاد، آنها نیز کنار می‌گذارند!
در هر حال این یک ضعف آشکار است که گاهی پس از یک شوک یا بحران مثل جنگ یا نارضایتی‌ها، عده‌ای پشت واژه‌ای که در زمان تولدش پر از ابهام و نارسایی مفهومی بوده سنگر می‌گیرند و از جامعه نیز انتظار دارند تا آنان را درک کنند و آنان را در مقاصد خود همراهی کنند!


نظرات شما