جریانسازی رسانهای بدون تکیه به روزنامهنگاری تحلیلی میسر نیست
مقالات
بزرگنمايي:
کرمان رصد - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
مهدی بیکاوغلی| برای درک این گزاره که فعالیتهای رسانهای در ایام جنگها حتی مهمتر از رویاروییهای نظامی است، کافی است به برخی تنازعات اخیر در عرصههای منطقهای و جهانی نگاه شود. به عنوان نمونه امریکا در شرایطی در سال 2003 به عراق حمله کرد که رسانههای جمهوریخواه مانند فاکس نیوز، پروپاگاندای عظیمی در خصوص تسلیحات شیمیایی و هستهای عراق راه انداخته بودند. همین جریانسازی رسانهای نیز باعث لشکرکشی امریکا به عراق شد. همزمان با نبرد 12روزه ایران با اسراییل، شاهد رویارویی رسانهای دو اردوگاه هم بودیم. این گستره رسانهای نه فقط در اتمسفر ایران و سرزمینهای اشغالی، بلکه همه جهان را در بر گرفته بود. هر شهروندی در عرصه جهانی تلاش میکرد روایت و داوری خود را در خصوص این هماوردی منعکس کند. مجید رضاییان، تحلیلگر حوزه رسانه در گفتوگو با «اعتماد» ضمن تحلیل جنگ روایتها میان دو طرف تلاش کرده، فعالیتهای رسانهای در کشاکش نبرد 12روزه را مورد بررسی و آسیبشناسی قرار دهد. او معتقد است، دوران روزنامهنگار و خبرنگار ساده به سر آمده و هر روزنامهنگاری باید در شمایل یک کارشناس و تحلیلگر هم راوی واقعیتهای عرصه نبرد و رخدادها باشد.
*با پایان جنگ 12 روزه و آغاز آتشبس، نوع دیگری از مواجهه میان ایران و اسراییل در حوزه رسانهای و دیپلماسی عمومی شکل گرفته است. قبل از ورود به مسائل مهم آینده، آیا میتوان یک آسیبشناسی از رفتار رسانهای ایران در جنگ 12 روزه صورت داد؟
وقتی بحرانی از جنس جنگ به وجود میآید یک آسیب این است که پای رسانهها از «ژورنالیسم» به سمت «پروپاگاندا» یا تبلیغات سیاسی باز شود. یعنی جنگ روانی یا تبلیغات سیاسی با عرصهای به نام ژورنالیسم یا روزنامهنگاری آمیخته شود. گاهی ممکن است رسانهها به جای اینکه به( event) رویداد، اتفاق، یا پیشامد توجه کنند صرفا به احساسشان از رخداد بپردازند. این انحراف از رخداد به سمت پروپاگاندا یکی از آسیبهای جدی در حوزه روزنامهنگاری حرفهای است. مردم حق دارند از آنچه در عرصه نبرد رخ میدهد به صورت واقع با خبر بشوند.
بازار ![]()
اما رسانهها در دوران جنگ از این نوع آسیبها چگونه میتوانند فاصله بگیرند؟
تنها راه، توجه به «عناصر داینامیک روزنامهنگاری» است. فرمهای ششگانه که از خبر تا آخرین فرم که نقد و مقاله است. عناصر داینامیک به ما میگویند که روزنامهنگار باید پاسخ دو پرسش who و why که شامل چگونگی و چرایی است، به مخاطب داده شود. در روزنامهنگاری عناصر استاتیک و ایستا دارای اهمیت هست؛ اما تعیینکننده نیست. عناصر استاتیک 4 مورد هستند. مکان، زمان، فاعلیت و چیستی. این 4 عنصر استاتیک مدتهاست که جهان از آن عبور کرده است. جهان مدتهاست از مرز چه چیزی (what) گذشته است. کدام پوشش خبری قرار است داده شود که روی این 4 عنصر استوار باشد و رسانه بتواند جریانساز باشد؟ امروز همه مردم جهان، گوشی به دست هستند و بلافاصله از زمان پرتاب موشکها تا لحظه فرود آنها، واکنشها و... با خبر میشوند. در کنار این کاربران عمومی در سطح جهان، فیکنیوزها هم حضور دارند، ضمن اینکه رسانههای سیستمی هم پروپاگاندا صورت میدهند. روزنامهنگار حرفهای باید سراغ 2 عنصر آخر یعنی چرایی و چگونگی بروند. این دو عنصر آخر اگر مورد بررسی قرار بگیرند، اقناع مخاطب اتفاق میافتد، یعنی پس از عینیگرایی و روایت اول که پوشش خبری است، باید سراغ تحلیل چراییها و چگونگیها برویم. باید تعقیب خبری (فلوآپ نیوز) کنیم، از اُبژه به سوژه میرسیم و تعیینکنندگی فعالیت رسانهای اینجا شکل میگیرد. اینجاست که وارد 2 عنصر داینامیک میشویم.
اگر قرار باشد به صورت مصداقی این فعالیت را در جنگ 12 روزه ایران و اسراییل شرح بدهیم، چگونه میتوان این فرضیه را شرح داد؟
ژانر ما در اینجا، روزنامهنگاری تحلیلی است. برای مصداق هم میرویم سراغ جنگ 12 روزه ایران و اسراییل. به عنوان مثال باید دید چرا اسراییل اصرار داشت مذاکرات ایران و امریکا را بهم بزند. اگر قرار باشد من تعبیری داشته باشم، میگویم اسراییل به جای بمباران ایران میز مذاکرات را بمباران کرد. چگونه و چرا؟ اگر روزنامهها برخی گزارههای بدیهی و روشن را مطرح کنند، در شأن روزنامهنگاری تحلیلی نیست. این چرایی و چگونگی دهها و صدها وجه دارد که باید به همه آنها پرداخته شود. در این صورت است که ما توانستهایم یک روایت صحیح و حرفهای را واکاوی کنیم و به جریانسازی خبری دست پیدا کنیم. همان توقعی که مخاطب از ما دارد.
آیا رسانههای ما توانستند در این 12 روز بخشی از این چراییها و چگونگیها را پاسخ بدهند؟
من میگویم دادهاند، اما شاید کامل پاسخ نداده باشند. رسانههای ما در این 12 روز زحمات زیادی کشیدند که باید به آنها خسته نباشید گفت، اما ما به تناسب آنچه مورد نیاز مخاطب و کشور است نتوانستهایم، پاسخ بدهیم. مثلا خبری منتشر میشود که حملهای در 3 سطح صورت گرفته است. ابتدا سران نظامی کشور را هدف قرار دادهاند، در سطوح بعدی دانشمندان هستهای و مراکز خاص راهبردی را زدهاند و نهایتا مردم عادی و غیر نظامیان را هدف قرار دادهاند. چرا این سه سطح مورد حمله دشمن قرار گرفته و چگونه این کار انجام شده؟ تحلیل چرایی این نوع حملات ما را به هدف اصلی دشمن که پروژه براندازی است میرساند و طرح پرسش چگونگی، ما را به پروژه نفوذ رهنمون میکند. هر دو حوزه هم برای مردم و کشور دارای اهمیت است و به آن واکنشهای وسیعی نشان دادهاند. وقتی این نوع تحلیلها کنار هم گذاشته میشود، مخاطب متوجه خواهد شد با یک رسانه پیشرو روبهروست. رسانهای که وقتی اتفاقی رخ میدهد واکنشی عمل نمیکند و کنشمند است؛ در چارچوب ژانر روزنامهنگاری تحلیلی البته.
در میان رسانههای غربی کدام رسانه در زمان جنگ 12 روزه عملکرد مناسبتری را از خود نشان داد؟
به نظرم والاستریت ژورنال در این دوران عملکرد حرفهایتری از خود نشان داد. اما در ماجرای خاشقچی، واشنگتن پست شماره یک بود. در این جنگ والاستریت قویتر عمل کرد. از ابژه وارد سوژه شد و چندان درگیر پروپاگاندای دولت امریکا نشد؛ در مورد سوژهها، پیگیری کرده است. ممکن است من و شما با بخشی از این دیدگاه موافق نباشیم اما اصل بررسیها، حرفهای بوده است. اینکه تلاش کرده دلیل حمله اسراییل را بررسی کند. دلیل حمله امریکا به تاسیسات ایران را تحلیل کند و تلاش کرده پاسخی برای این پرسشها بیابد که آیا واقعا ایران قصدی به دستیابی به تسلیحات هستهای داشته یا نه؟
آیا رسانهها میتوانند به طور مطلق بیطرف باشند و تحت تاثیر پروپاگاندا قرار نگیرند؟ به هر حال سطحی از وابستگی در هر رسانهای وجود دارد؟
در جهان امروز ما یک تئوری داریم به نام تئوری بازیها. در تئوری بازیها، وقتی طرف واکنشی نشان میدهد، قصد دارد شما را ناچار به بازی در زمینی کند که به نفع اوست. گاهی سیاستمداران ایرانی باید در مواجهه با کنش سیاستمداران دیگر، متفاوت عمل کنند و در زمین متفاوتی بازی کنند. به جای واکنشگری باید کنشگر باشند. در تئوری بازیها، مساله خواندن دست حریف در بازی است. کنشی از من سر میزند که طرف مقابل را به اشتباه بیندازد. این تئوری در حوزه رسانه به این شکل بروز مییابد که سیاستمداران نیز از ظرفیت رسانه استفاده کنند. باید با سیاستمداران خودمان هم صحبت کنیم و بگوییم که از ما به عنوان رسانه نباید انتظار داشته باشند واکنشی را صورت بدهیم که مطلقا آنها میخواهند! گاهی اوقات شاید لازم است رسانهها ورود نکنند و زمین بازی را تغییر بدهند. این به نفع خود سیاستمداران نیز هست.
خوب است با زبان مثال این مفهوم را شرح بدهیم. در زمان بمباران تاسیسات هستهای ایران، در شرایطی که عقل حکم میکرد ایران اعلام کند ظرفیتهای هستهایاش آسیب دیده و دیگر پرونده هستهای بلاموضوع است، اما برخی فعالان سیاسی مدام اعلام میکردند ما حجم بالایی از غنیسازی 60 درصدی داریم. این رفتار که بعضا غیرعاقلانه است را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
مسوولان رسمی مانند وزیر خارجه ایران، رسما اعلام کرد تاسیسات هستهای ایران آسیب جدی دیده است. اما برخی افراد و جریانات بر عکس اظهارات مقام رسمی برای کشور هزینهسازی کردند. در مورد انرژی خورشیدی میتوان همین فرآیند را مثال زد. ما میگوییم ظرفیت انرژی خورشیدی داریم که بیشتر از انرژی هستهای میتواند برای ما برق و انرژی تولید کند. اگر روی این موضوع جریانسازی رسانهای شود و کارشناسان هم موضوع را تحلیل کردند و مقایسه تطبیقی صورت بدهند، این معنا را دارد که کشور ایران چهارفصل است و ظرفیتهای مختلفی دارد. ضمن اینکه ایران ظرفیتهای متعددی در حوزه هستهای دارد در بخش انرژیهای تجدیدپذیر هم دارای پتانسیل بالاست. این بخشهای مختلف باید ارزیابی درست شوند.
در ایام جنگ 12 روزه کدام موضوع و رخداد بود که احساس کردید از منظر رسانهای درست به آن پرداخت نشده است و میشد بهتر آن را تبیین کرد؟ چه نوع فعالیت رسانهای در بستر رسانههای رسمی یا فضای مجازی شما را آزار داد؟
برخی دو قطبیسازیها در ایام جنگ اخیر آزاردهنده بود. اینکه برخی افراد و جریانات پس از آغاز جنگ تلاش کردند به بهانه اینکه ایران در حال مذاکره با امریکا بود و اسراییل حمله کرد، دو قطبی موافق مذاکره و مخالف مذاکره را شکل دادند که نگاه درستی نبود و نیست. مهمترین مساله امروز ایران انسجام اجتماعی و اتحاد ملی است. نکته پایانی اینکه برای دستیابی به جریانسازی رسانهای و فاصله گرفتن از نگاه کلیشهای و قطبی امروز ما نیاز داریم که مثل رسانههای حرفهای دنیا به خبرنگار -کارشناس روی بیاوریم.
-
چهارشنبه ۱۱ تير ۱۴۰۴ - ۲۰:۴۲:۳۲
-
۹ بازديد
-

-
کرمان رصد
لینک کوتاه:
https://www.kermanrasad.ir/Fa/News/733788/