خوشبینی محتاطانه به موفقیت مذاکرات ایران و آمریکا
مقالات
بزرگنمايي:
کرمان رصد - اکو ایران /متن پیش رو در اکو ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
با وجود شکنندگی مذاکرات، گفتوگوهای ایران و آمریکا نوعی شتاب پیدا کردهاند و این روند، خوشبینی محتاطانهای را بهوجود آورده که دو طرف ممکن است بتوانند روی اختلافات خود پل بزنند.
از 12 آوریل تاکنون، پنج دور مذاکره هستهای میان آمریکا و ایران با میانجیگری عمان برگزار شده است، مذاکراتی که هنوز به دستاوردی چشمگیر منجر نشدهاند.
با این حال، گفتوگوها تا حدودی شتاب پیدا کردهاند، هرچند شکننده؛ امری که بارقهای از خوشبینی محتاطانه را ایجاد کرده که شاید واشنگتن و تهران بتوانند بر اختلافات خود غلبه کرده و به توافقی جدید دست یابند.
امروز چشمانداز شکلگیری «برجام 2» نسبتا امیدوارکننده بهنظر میرسد، چراکه هم دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، و هم رهبر ایران، تمایل خود را برای حل بنبست هستهای از مسیر امتیازدهی متقابل نشان دادهاند.
کنترل موفق تندروها
به نوشته جورجیو کافیرو، مدیر موسسه گالف آنالیتیکز برای وبسایت العربی الجدید، فرآیند مذاکرات همچنان حساس و شکننده و نیازمند مدیریت محتاطانه و حسابشده است. باید تأثیر چهرههای ضددیپلماسی در واشنگتن و تهران را نیز در نظر داشت، افرادی که اساساً با هرگونه تعامل مخالفاند و طرف مقابل را «شر مطلق» و کاملاً غیرقابل اعتماد توصیف میکنند.
با این وجود، باید اذعان کرد که هم ترامپ و هم رهبر ایران تاکنون موفق شدهاند از تأثیرگذاری این عناصر تندرو در مسیر مذاکرات، که از 12 آوریل در مسقط آغاز شد، جلوگیری کنند.
در یک تناقض ظاهری، بازگشت دونالد ترامپ - همان رئیسجمهوری که در ماه مه 2018 به شکلی نسنجیده برجام را نابود کرد - به کاخ سفید ممکن است در واقع چشمانداز «برجام 2» را روشنتر کند.
این پویایی ریشه در ویژگیهای چشمانداز سیاسی ایالات متحده، بهویژه در درون حزب جمهوریخواه دارد. بهطور تاریخی، قانونگذاران و تحلیلگران جمهوریخواه همواره مانعی در برابر دیپلماسی میان آمریکا و ایران بودهاند. اما سکوت نسبی آنها در برابر تعاملات مجدد ترامپ با تهران، بازتابی از نوعی اکراه در میان راستگرایان برای به چالش کشیدن او است.
در مقابل، اگر کامالا هریس در کاخ سفید بود و فرستادگانی را برای مذاکره با مقامات ایرانی به مسقط و رم میفرستاد، تقریباً بهطور قطع با واکنش شدیدتری از سوی جمهوریخواهان مواجه میشد - واکنشی که احتمالاً او را به «نشان دادن ضعف» در برابر تهران متهم میکرد.
حمایت خلیج فارس از دیپلماسی
یکی دیگر از عوامل امیدبخش، تحولات اخیر در سیاست خارجی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس (GCC) در قبال ایران است. در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین در بهترین حالت رویکردی سرد و محتاطانه نسبت به برجام داشتند و معتقد بودند که واشنگتن در این توافق امنیت کشورهای پادشاهی خلیج را در نظر نگرفته است.
ریاض، ابوظبی و منامه از تصمیم دولت ترامپ برای خروج از برجام استقبال کردند و با تمام توان در واشنگتن برای اتخاذ راهبرد «فشار حداکثری» علیه تهران لابی کردند.
اما امروز نظم ژئوپولیتیک منطقه خلیج فارس بهطور قابلتوجهی تغییر کرده است. ضدایرانترین اعضای شورای همکاری اکنون وارد تنشزدایی با جمهوری اسلامی شدهاند و دیپلماسی و کاهش تنش را بر تقابل ترجیح میدهند. ثبات منطقهای برای این کشورها با اهداف بلندمدت توسعه و تنوعبخشی اقتصادی آنها گره خورده است، اهدافی که با خطرات ناشی از درگیری با ایران کاملاً ناسازگارند.
سیاستگذاران عرب منطقه خلیج فارس، وقوع جنگی میان ائتلاف آمریکا-اسرائیل و ایران را بدترین سناریوی ممکن میدانند؛ سناریویی که در آن، به واسطه موقعیت جغرافیایی خود، در خط مقدم خواهند بود. هرچند برخی مفاد توافق جدید هستهای ممکن است هنوز در پایتختهای عربی نگرانیهایی ایجاد کند، اما میان رهبران شورای همکاری خلیج فارس اجماعی وجود دارد مبنی بر اینکه حل تنشهای هستهای میان واشنگتن و تهران از طریق دیپلماسی، بهترین مسیر ممکن در شرایط کنونی است.
در جریان سفر دونالد ترامپ به منطقه خلیج فارس در ماه مه 2025، رهبران عرب خلیج فارس با هیئت آمریکایی درباره پرونده هستهای ایران گفتوگو کردند.
در این دیدارها، رئیسجمهور چهلوپنجم و چهلوهفتم ایالات متحده پیامی روشن ارائه کرد: اولویت با فرصتهای تجاری است، نه تقابل نظامی؛ پیامی که نشانهای از فاصله گرفتن او از دستورکار نئومحافظهکارانهای است که در حمایت از اقدام نظامی علیه ایران، با مواضع اسرائیل هماهنگ است.
رهبران عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی ظاهراً نفوذ قابلتوجه - و تا حدی اهرم فشار - بر دونالد ترامپ دارند؛ رئیسجمهوری که روابط خود با پادشاهیهای خلیج فارس و اساساً تمامی کشورها را با رویکردی کاملاً معاملاتی و مبتنی بر دادوستد تعریف میکند.
نفوذ کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بر ترامپ در تحولات متعددی مشهود بوده است، از جمله در تغییر موضع او نسبت به تحریمهای سوریه. و احتمالاً پس از عقد قراردادهای چند میلیارد دلاری در جریان سفر اخیرش به منطقه، این نفوذ بهطور چشمگیری افزایش یافته است.
ابهام در مواضع آمریکا
یکی از موانع کلیدی در مذاکرات جاری، ابهام در مواضع ایالات متحده است. ناظران از نبود انسجام و ثبات در مواضع طرف آمریکایی سخن گفتهاند. هرچند ترامپ بر خط قرمز قطعی در زمینه ساخت سلاح هستهای تأکید کرده است، اما فرستاده ویژهاش در امور خاورمیانه، استیو ویتکاف، موضع سختگیرانهتری اتخاذ کرده و خواستار «غنیسازی صفر» شده است - نشانهای از نبود اجماع در تیم ترامپ درباره این مسئله حیاتی.
آنچه اوضاع را پیچیدهتر کرده، عدم شفافیت درباره گستره اهداف دولت ترامپ است: آیا تنها به دنبال توافقی محدود در حوزه هستهای است یا خواهان توافقی جامعتر است که مسائل غیرهستهای مانند حمایت ایران از گروههای مسلح و برنامههای پهپادی و موشکی آن را نیز دربر میگیرد؟
در سوی ایرانی، وزیر خارجه عباس عراقچی بهروشنی اعلام کرده که هرگونه درخواست برای «غنیسازی صفر» از پیش مردود است و جای بحث ندارد.
یک چارچوب دیپلماتیک مبتنی بر محدودیتهای واقعبینانه، منطقیترین مسیر پیش رو به شمار میرود. در مقابل، پافشاری بر سیاست «غنیسازی صفر» خطر قطع کامل گفتوگوها و از بین رفتن احتمال دستیابی به توافق را در پی دارد.
دکتر اسال راد، پژوهشگر غیرمقیم مؤسسه داون گفت: «اگر دولت ترامپ واقعاً خواهان توافقی است که از دستیابی ایران به سلاح هستهای جلوگیری کند، باید به دنبال توافقی باشد که برنامه هستهای ایران را بهشدت محدود کند، امکان بازرسی بینالمللی را فراهم آورد، اما در عین حال غنیسازی محدود را در چارچوب [معاهده عدم اشاعه سلاحهای هستهای] مجاز بداند. اگر دولت ترامپ راه دیپلماسی را برای محدودسازی برنامه هستهای ایران دنبال کند، میتوان به توافق امیدوار بود؛ اما مسیر غنیسازی صفر جایی برای خوشبینی باقی نمیگذارد. این واقعیت که پنج دور مذاکرات صورت گرفته و دو طرف از آنها بهعنوان مذاکرات سازنده یاد کردهاند، خود نشاندهنده وجود فضا برای مذاکره است.»
دکتر سینا عضدی، استاد مدعو دانشکده روابط بینالملل الیوت در دانشگاه جورج واشنگتن، دیدگاهی مشابه را مطرح کرد: «برنامه هستهای ایران را نمیتوان با بمباران یا آرزو از میان برداشت. این برنامه اکنون به یک واقعیت روی زمین تبدیل شده است و تنها راه جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای - آنطور که ترامپ گفته - از طریق مسیر دیپلماتیک و مسالمتآمیز است.»
در نهایت، در مذاکرات جاری هستهای میان ایالات متحده و ایران که در مسقط و رم جریان دارد، آنچه اهمیت دارد، نه لفاظیهای علنی - مانند اعلام سیاست «غنیسازی صفر» از سوی مقامات آمریکایی - بلکه محتوای واقعی گفتوگوهایی است که پشت درهای بسته انجام میشود.
هر آنچه واشنگتن از تهران میخواهد، تاکنون باعث نشده که ایرانیها از میز مذاکره دور شوند. همین موضوع بهتنهایی نشانهای از انعطافپذیری در موضع آمریکا است و حاکی از آن است که دولت ترامپ، در عمل، ممنوعیت کامل غنیسازی را پیششرط انعقاد توافق جدید قرار نداده است.
با توجه به شرایط کنونی، میتوان مذاکرات هستهای جاری را روندی نسبتاً امیدوارکننده ارزیابی کرد. هر دو طرف انگیزههای قوی برای دستیابی به توافق دارند و جریان فعلی نیز به نفع تداوم دیپلماسی است.
با این حال، سنجه واقعی پیشرفت، به محتوای مطالبات آمریکا بستگی دارد - اینکه دولت ترامپ، در جلسات غیرعلنی، دقیقاً چه چیزی را روی میز مذاکره قرار داده است.
دکتر مهران کامروا، استاد علوم سیاسی در دانشگاه جورجتاون قطر، گفت: «من با احتیاط خوشبین هستم، زیرا بهنظر میرسد هر دو طرف مصمم به یافتن راهحلهای عملی هستند. اگرچه گفتوگوها بسیار آهسته پیش میروند، اما برگزاری نشستهای هفتگی بسیار مؤثر بوده و به پیشرفت روند کمک کرده است. مذاکرات همچنان بسیار حساس و شکنندهاند. با این حال، دور پنجم گفتوگوها بسیار امیدوارکننده به نظر میرسد، هرچند وزیر خارجه ایران، درباره آن محتاطانه صحبت کرده است.»
مخالفت اسرائیل با دیپلماسی با ایران
تصمیم دولت ترامپ برای ازسرگیری مذاکرات هستهای با ایران، موجب نگرانی شدید اسرائیل شده است - تنها بازیگر منطقهای که بهطور آشکار با گفتوگوهای کنونی میان تهران و واشنگتن مخالفت میکند.
هشدارهای مکرر تلآویو درخصوص احتمال حملات نظامی به سایتهای هستهای ایران، بیانگر نگرانی دیرینه اسرائیل از جاهطلبیهای هستهای تهران و همچنین ابعاد غیرهستهای سیاست خارجی ایران است.
دکتر اسال راد گفت: «این چیز پنهانی نیست که اسرائیل - بهویژه تحت رهبری نتانیاهو - تمایل به حمله به تأسیسات هستهای ایران دارد. ائتلاف راستافراطی نتانیاهو در حال حاضر بخشهایی از سوریه و لبنان، و نیز سرزمینهای فلسطینی را اشغال کرده و در غزه مرتکب نسلکشی شده است. بهنظر میرسد هیچگونه محدودیت یا قاعدهای برای رفتار اسرائیل وجود ندارد، بنابراین گزارشهای مربوط به احتمال حمله باید جدی گرفته شوند.»
او افزود: «اگر دولت ترامپ واقعاً میخواهد از درگیری بزرگ دیگری در منطقه که ممکن است ایالات متحده را نیز درگیر کرده و مانع از تحقق پروژههای اقتصادی شرکای منطقهایاش شود جلوگیری کند، باید از نفوذ گسترده خود برای متوقفساختن اسرائیل در مسیر تشدید تنش استفاده کند.»
در حالی که رهبری اسرائیل ممکن است انگیزههای راهبردی خاص خود را برای بررسی به حمله به ایران داشته باشد، دلایل محکمی وجود دارد که نشان میدهد چنین اقدامی در آینده نزدیک چندان محتمل نیست. مهمترین این دلایل، پویایی شکننده اما پابرجای بازدارندگی متقابل میان ایران و اسرائیل است - وضعیتی متوازن و پرتنش که در آن هر دو طرف از هزینههای سنگین یک رویارویی آشکار آگاهاند.
با وجود لفاظیهای تند و گمانهزنیهای گسترده رسانهای، برنامهریزان نظامی اسرائیل تقریباً بهطور قطع میدانند که ایران همچنان تواناییهای قابلتوجهی برای تلافی دارد و حتی پس از یک حمله گسترده نیز میتواند خسارات جدی وارد کند.
دکتر مهران کامروا نیز در اینباره گفت: «هرچند اسرائیل تمایل زیادی به حمله دارد، اما باور ندارم دست به چنین کاری بزند. با توجه به آمادگی ایران برای حمله به اسرائیل، بهنظر میرسد وضعیت فعلی - که بر نوعی توازن هراس استوار است - در حال حاضر ادامه خواهد یافت.»
بهعنوان نمونه، حوثیها همچنان یک نیروی قدرتمند محسوب میشوند که توانایی ادامه حملات جسورانه به اسرائیل را، در واکنش به تداوم عملیات نظامی در غزه و نیز حملات علیه انصارالله در صنعا و سایر نقاط یمن، دارند.
اگرچه توان نظامی آنها با اسرائیل قابل قیاس نیست، اما حتی حملاتی محدود - مانند حملات ماهانه به فرودگاه بنگوریون در تلآویو - میتواند ضربهای جدی به بخشهای تجاری و گردشگری اسرائیل وارد کند.
فراتر از یمن، دیگر اعضای آنچه «محور مقاومت» نامیده میشود نیز همچنان توانایی تطبیق، تجدید قوا و تداوم نفوذ خود را دارند. از اینرو، تفسیر شکستهای متحملشده توسط این ائتلاف همسو با ایران در سال 2024 بهعنوان تثبیت یک وضعیت امنیتی پایدار در منطقه، برداشتی نادرست خواهد بود.
علاوهبر این، ایران خسارات ناشی از درگیری 2023–2024 میان اسرائیل و حزبالله و نیز فروپاشی حکومت اسد در اواخر 2024 را صرفاً عقبنشینیهایی موقتی میداند؛ عقبنشینیهایی که در چارچوب تاریخی منطقه، بخشی از چرخه متناوب قدرتگیری و آسیبپذیری تلقی میشوند.
گزارشهایی مبنی بر احتمال حملات قریبالوقوع اسرائیل به سایتهای هستهای ایران میتواند اهداف راهبردی متعددی را دنبال کند. این گزارشها ممکن است تلاشی برای اعمال فشار روانی یا دیپلماتیک بر تهران پیش از مذاکرات احتمالی باشند، یا اینکه بازتابدهنده هدف دیرینه بنیامین نتانیاهو برای گسترش دامنه جنگ غزه باشند.
چنین رویکردی همچنین ممکن است تلاشی برای انحراف افکار عمومی جهانی از نسلکشی و بحرانهای انسانی ویرانگر در غزه باشد، بحرانی که بهتدریج موجب انزوای بیشتر اسرائیل در صحنه جهانی شده است.
صرفنظر از انگیزههای واقعی، تحولات کنونی حاکی از آن است که در حال حاضر، احتمال غلبه «خویشتنداری راهبردی» بیش از وقوع یک رویارویی تمامعیار است.
بازار ![]()
-
جمعه ۹ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۰:۲۷
-
۷ بازديد
-

-
کرمان رصد
لینک کوتاه:
https://www.kermanrasad.ir/Fa/News/727536/