کرمان رصد - زینب کدخدا دانشجوی پیرو خط امام گفت: در جریان تسخیر سفارت آمریکا در تهران شاهد حضور و فعالیت کارکنان سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در محل سفارت بودم.

به گزارش خبرگزاری صداوسیما، برنامه گفتوگوی ویژه خبری با موضوع " چرا لانه جاسوسی آمریکا تسخیر شد؟" میزبان خانم زینب کدخدا از دانشجویان پیرو خط امام و استاد دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران و حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید عباس نبوی از دانشجویان پیرو خط امام و از موسسین دفتر تحکیم وحدت بود. متن کامل این گفتگو به شرح زیر است.
سوال: مقدمتاً بپرسم شما بعد از دانشگاه رفتید حوزه یعنی سال 58 دانشجو بودید؟
نبوی: از دوره دانش آموزی دبیرستان درس طلبگی میخواندم در شوراهای مرکزی که آن زمان داشتیم در حقیقت دانشجوی جوان در بین بچهها بودم .
سوال: کدام دانشگاه خودتان بودید سال 58؟
نبوی: من دانشگاه تهران دانشکده فنی مهندسی مکانیک میخواندم.
سوال: تا کارشناسی ادامه دادید؟
نبوی: من از میانه راه فرصت نشد و آن مسائل انقلاب فرهنگی پیش آمد نشد بعد دیگر من برگشتم به همان فضای حوزوی یک نوع تکلیفی هم از ناحیه بزرگان و علما بود.
سوال: آقای نبوی سال 58 چطور این تصمیم گرفته شد تصمیم سازی در کجا رخ داد ماهیت این تصمیم سازی چه بود آیا ناشی از یک هیجان دوره دانشجویی و آن شور انقلابی اوایل انقلاب نبود و یا نه یک ارزیابی دقیق از مداخلات آمریکا در سفارتش رخ داده بود که منجر شد که سفارت آمریکا تسخیر شود؟
نبوی: بحثی بین بچههای شوراهای مرکزی انجمنهای اسلامی در دانشگاه شریف دانشگاه تهران دانشگاه امیرکبیر دانشگاه تربیت معلم و علم و صنعت شکل گرفته بود در تابستان سال 58 به خصوص از مرداد ماه که امام رحمت الله علیه مواضع شدیدی را علیه آمریکا شروع کردند این بحث بود که ما نه شرقی نه غربی قرار از جلو برویم چرا امام علیه آمریکایی که مثلاً مسیحی است اینقدر مواضع سنگین میگیرد، اما علیه اتحاد جماهیر شوروی که کمونیست است و خدا را اصلاً قبول ندارد و علیهش آن موضعها را نمیگیرد این بحث مطرح شد و بحثهای درونی در بین بچهها خیلی مفصل انجام شد تا این شورای مرکزی دفتر تحکیم که از همه نمایندگان انجمنها آمدهاند آنها این بحث را دست گرفتند که یک تحلیل جامعی را به دست آوردند که انقلابها چرا تا حالا شکست خورده بحث اساسی بود که انقلابها علیه سلطه است.
سوال: یعنی در جلسات مختلف تحکیم وحدت هم این جلسات شکل میگرفته؟
نبوی: بله، چون شورای دفتر تحکیم اولیه بود من بعداً شدم دبیر شورای دوم، چون این بچههای اولیه رفتند در لانه جاسوسی آنجا دیگر پاگیر شدم بعد بنده آمدم بیرون.
سوال: آن هسته مرکزی چند نفر بودند؟
نبوی: 5 نفر بودند یکی دو نفر هم ضمیمه همراه شان.
سوال: یعنی لانه جاسوسی با تصمیم 5 نفر اتفاق افتاد اسمهایشان را میتوانید بگویید؟
نبوی: بله آقای محسن میردامادی بودند از دانشگاه امیرکبیر آقای ابراهیم اصغرزاده از دانشگاه شریف آقای سید نژاد بود که از دانشگاه تربیت معلم و بعد بعدها ایشان ادامه ندادند و از دانشگاه تهران مرحوم دادمان بودند و آقای حبیب بیطرف بودند و در حقیقت بنده با این دوستان همراه بودم در این حلقه منتها من آن موقع، چون سنم خیلی کم بود در حلقه اول نبودم، اما در تصمیمات دوم عمدهترین نقشها دستمان که عمل کنیم.
سوال: در نهایت ارزیابی کردید که آمریکا و پیرو فرمایشات امام مداخله دارد انجام میدهد در موضوعات؟
نبوی: گفتیم این سرنوشت تمام انقلابها درآوردند چرا انقلابها در کشورهای آمریکای لاتین دائماً اینها به بنبست میرسید نابود میشد و از بین میرفت حالا از بین هم نمیرفت ولی در عین حال ناکام میشد متوقف میشد خیلی از انقلابها ناکام شد یک جمعبندی انجام شد کهام الفساد آمریکا است وقتی میگوییمام الفساد آمریکا است منظور کشور و یک جامعه 340 میلیونی آمریکا شده به عنوان پیشتاز فناوری و اینها نیست منظور یک ماشین و یک دستگاه حاکمهای است که این دستگاه حاکمه تمام مولفههای ثروت و قدرت را جمع میکند اول کاری که میکند جنایت میکند اول کاری که میکند سعی میکند با نابود کردن تمام فرصتهای ملتهای دیگر بتواند منافع خودش را ایجاد کند و منافع خودش را تضمین کند و جلو ببرد این جمعبندی خیلی واضح بود و بعد بحث این بود با توجه به مسائل صهیونیستها در منطقه که اینها در حد خودشان تا اون موقع کلی جنایت کرده بودند چهار تا جنگ اعراب و اسرائیل پشت سر گذاشته شده بود با توجه به این مسئله با توجه به پشتوانه سنگینی که آمریکا نسبت به اسرائیل دارد انقلاب ما در معرض خطر جدی است و در معرض خطر اساسی است بحثهای مختلفی مطرح شد یعنی از گوشه و کنار به خصوص آقای اصغرزاده این بحث را درآورد که برویم این نطفه جاسوس خانه را باهاش مقابله کنیم.
سوال: و روز مشخصی را تعیین کردید از قبل یعنی مشخص کردید از قبل که مثلاً سیزدهم آبان شروع کنیم و یا نه در یک هیجانی شد برنامهریزی شده بود فراخوان دادید؟
نبوی: بین دانشگاهها تقسیم شد تعداد افراد فراخوان هم نبود به بچههای مطمئن به صورت یک شبکه به بچههای مطمئن گفته شد که هر کدام از نمایندگان مسئولین انجمنهای اسلامی به بچههای دانشگاه خودشان مطمئنها میگفتند که شما 10 تا 15 نفر را جمع کنید ما یک برنامهای داریم شاید دو سه هفته طول بکشد یک اعتراض بینالمللی داریم شاید دو سه هفته طول بکشد کسانی که وقتی میآیند غر نزنند که ما کلاسمان ماند نتوانستیم برسیم به درس بمانند برنامه را به هم نزنند و من یادم هست که روز قبلش خدا رحمت کند آقای رحمان دادمان به من گفت که این مجموعه بچههای دانشکده فنی و چند دانشکده دیگر که در مرکز سایت مرکزی دانشگاه تهران هستند آن تعداد مطمئن خوبه ما فراهم نشده تمام کارهایت را بگذار کنار از الان آن مجموعه بچهها را بتوانید شما دعوت کنید و بعد من میرفتم و یک خاطره جالبش هم این است که دو نفر دوستانی داشتیم اینها دوستانی بودند که همکلاس من بودند و خیلی هم درسخوان بودند و فقط هم دنبال کار علمی بودند یعنی هیچ وقت دنبال کار سیاسی نبودند اون روز من شاید حدود 20 تا25 نفر رفتم سراغشون در خود دانشگاه در خوابگاه و اینها را برای فردا صبح 7 صبح دعوت کردم روز 12 آبان بود بهشون گفتم که فردا میایید یک همچین برنامهای است این دوتا با من بودند، چون میخواستیم برویم خوابگاه و هم اتاقی هم بودیم بعد چند ماه بعد که این قضایا پیش آمد این دوتا به من گفتند که اون روز به همه گفتی به ما دوتا نگفتی گفتم که من از شما نمیدیدم بیایید پای چنین کاری بایستید موجب زحمت شما میشد موجب خراب شدن کار و برنامه میشد سهمیه تقسیم شد اینطوری بچهها اول دانشگاه خودشان جمع شدند و یا مراکزی که تعیین شدند بود ساعت 7:30 صبح چهارراه بهار شیراز از آنجا هم حرکت شد به سمت لانه جاسوسی.
سوال: خانم دکتر گفتند تسخیر لانه جاسوسی به جهت کار جاسوسی که آمریکاییها در سفارتشون انجام میدادند در اسناد افشا شده از سفارت آمریکا در تهران چه مطالب ویژهای وجود داشت که ماهیتاً با عملکرد دیگر سفارتخانهها در تهران متفاوت بود، چون بالاخره سفارتخانهها یک بخش مهمی از کارشان کسب اطلاع و شاید بعضاً برخیشون جاسوسی است اصلاً آیا ماهیت کاری که آمریکاییها میکردند با بقیه اینقدر متفاوت بود اگر نه چرا آمریکا را انتخاب کردید؟
کدخدا: ببینید ما یک سری دانشجوهایی بودیم از انجمن اسلامیهای دانشکدهها که سابقه به اصطلاح تظاهرات قبل از سال 57، 58 را هم در سطح جامعه داشتیم و هم در دانشگاهها به عنوان انجمن اسلامی همانطور که فرمودند بیشتر ندا به دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاهها داده شد که بیایید بنابراین سابقه ذهنی را ما از جنایتهای آمریکا حتی خیلیهایمان از خاطراتی که در مدارسمان داشتیم و دستگیری پدران و زندانها و برنامههایی که اجرا میکردند برای هر کسی که میخواست قدمی بردارد در راه خدا در راه مردم در راه اسلام این خاطرهها را در ذهن ما داشتیم بنابراین همه ماها یک آگاهی را داشتیم از جنایت آمریکا و آمریکا چیزی نبود که همانطور که شب گذشته حضرت آقا فرمودند که تازه با 13 آبان در ذهن ما زنده شده باشد من از زبان دبیرستان هم یادم هست هر وقت انشایی مینوشتم که در آن اسم آمریکا بود چشمها گرد میشد و اطراف هم یک دفعه اعتراض به وجود میآمد ما پیرو امام خمینی بودیم در تظاهراتمان و امام همیشه صحبتهایی که داشتند پیکان حمله شان به طرف آمریکا بود آمریکا را عامل همه چیز میدانستند، بنابراین دانشجویان ناآگاهی نسبت به آمریکا نبودیم ولی بعد از پیروزی انقلاب واقعاً این در دل دانشجویان شور افتاد که این قضایایی که دارد پیش میرود با این وضعیتی که به اصطلاح سفارت آمریکا دارد و یا مثلاً میآیند و میروند یک ارتباطاتی هست و یک حرفهایی است این به نظر میآید که شاه درست است که فراری شده ولی ممکن است که دوباره کودتایی انجام شود ممکن است که باز بازگشتی داشته باشد.
سوال: یعنی الان در سفارت دارند یک کودتایی را به قولی آماده میکنند برای برگشت شاه و باید این در نطفه خفه شود؟
کدخدا: بله عامل اصلی را سفارت آمریکا میدانستیم، چون در سال 57 دقیقاً یادم نمیآید ولی سفارت اسرائیل یعنی اعتراضاتی که به اسرائیل بود سفارت اسرائیل بسته شد و به جای آن یک نمایندگی از فلسطین در آن شعبه فعالیت کرد بنابراین دیگر اسرائیلی آنجا وجود نداشت که بخواهد فعالیت کند در رابطه با انگلیس انگلیس اینقدر سیاستهایش روباهانه بود که دم به تله نمیداد خیلی ولی در رابطه با آمریکا ما دقیقاً احساس میکردیم که دستهای آمریکا در کار است ولی زیاد چیزی نمیدانستیم حتی من یادم است که قبل از اینکه آن روز 13 آبان برسد بعضی از بچهها رفته بودند از آن ساختمان روبروی سفارت با دوربین و اینها نگاه میکردند که وضعیت را بررسی کنند که اگر بچهها رفتند تو مثلاً آنجا چه رفت و آمدهایی است چه چیزهایی است همین جلو را میدیدند، چون دستگاههای قوی ما نداشتیم و همان جا رفت و آمدها را حدس میزدند که چیز سالمی نیست و شما حساب کنید وقتی وارد شدیم کسانی که آنجا گروگان گرفتند دو تا خانم بودند اینها هر دو کارمند سیآیای بودند که در سفارت بودند که هر چقدر خودشان اعتراض میکردند که ما کارمند ساده بودیم اینها نماینده سیآیای در سفارت بودند و من باز یادم میاد از خاطراتم که وقتی ما وارد شدیم البته من خودم اینطور بودم حالا شاید حاج آقا میگویند که یک هفته و دو هفته یادم نمیآید، چون به وسیله مسئول انجمن اسلامی دانشکده خبردار شدم و رفتم یادم میآید که میپرسیدم که ما چقدر اینجاییم چقدر باید بمانیم و به خانه باید خبر بدهیم اینها میگفتند که دو سه ساعت هستیم و میرویم یعنی اصلاً ما فقط جنبه اعتراضی داشتیم جنبه این را داشتیم که این روالی که دارد پیش میرود نکند دوباره شاه برگردد و یا یک شاه دیگری زنده کنند و یا کودتا شود و یا روند برود به همان طرفی که همه چیز دست آمریکا باشد، چون ما آمریکا را عامل جنایتها میدانیم لی به ما میگفتند که حالا صبر کنید شب به خانوادهها خبر دادیم که نمیآییم یک شب گذشت دو شب گذشت سیل مردم بود که میآمد پشت در و حمایت میکرد یعنی این مردم خودشان ما را آگاه کردند که بسیار کار مهمی انجام دادید دست گذاشتید روی نکتهای که باید میگذاشتید بعد ما خودمان اسم خودمان را گذاشته بودیم دانشجویان پیرو خط امام، چون برای همه ثابت شود که نه کمونیسم هستیم کودتایی را نمیخواهیم انجام بدهیم و این قضیه باعث شد که مردم بیشتر اعتماد کنند و آن روزی که رفتیم منتظر خبر شبکه بودیم که آیا ورود ما را اعلام میکنند و یا نه به ما خبر میدهند که بفرمایید بیرون بروید بیرون و امام هم خیلی منتظر بودیم که از ما دفاع کند و موضعشان را اعلام کنند، چون به شدت علاقه داشتیم که حس میکردیم که امام خوشحال است ولی نمیخواستیم که امام را داخل قضیه کنیم که همه تیرها برگردد به سمت امام دلمان میخواست که همه تیرها برگردد به طرف ما که حتی اگر ما اشتباه کردیم و باید برویم بیرون به خودمان خریده بودیم این قضیه را ولی شبکه دو تا آن لحظه اخبار میخواست شروع شود و همه گوشهایمان به رادیو بود هنوز به ما اطلاع نداده بودند که خبر شما را تایید میکنیم و وقتی که خبر رفتنمان به لانه از رادیو اعلام شد آنقدر خوشحال شدیم که اسم ما را آدم بد نمیگذارند اسم ما را میگذارم پیرو خط امام.
سوال: اولش به ماهیت این اقدام خودتون شک و شبهه داشتید؟
کدخدا: نداشتیم، چون قبلاً در دفتر تحکیم صحبتها شده بود موضعگیریها شده بود انجمنهای اسلامی دانشجویان که آن مرجع خوبی حساب میشد از نظر کل دید مردم کرده بودند صحبت کرده بودند بررسی کرده بودند اطمینان داشتیم همه نگرانیمون سر این بود که نکند کار ما برای آینده نظام خطرناک باشد کار خوبی نباشد.
سوال: نشد به نظر شما برای نظام؟
کدخدا: نه از نظر من از آن سال تا الان نشد و یک نقطه عطف خوبی برای دانشجویان بود افتخاری بود برای دانشجویان و انجمنهای اسلامی که ماهیت جمهوری اسلامی را از نظر استقلال از نظر عدم وابستگی به آمریکا از نظر تقابل با استکبار نشان بدهد و این خیلی تاریخچه خوبی است برای دانشجویان مسلمان حتی آنهایی که مخالف هستند هیچ وقت نمیتوانند بگویند که این کار بدی بود یه کار خیلی اشتباهی بود نه آنها هم نمیگویند همچین حرفی را شاید تحلیلهایی داشته باشند ولی اینطور نیست که بخواهند بگویند که کار ما اشتباه بود، چون در آن زمان تمام انجمن اسلامیها بر این وفاق داشتیم که آمریکا احتمال دارد که نفوذ کند احتمال دارد جمهوری اسلامی را به انحراف کشاند احتمال دارد سیاستمداران را به انحراف بکشاند و باز ما برگردیم سر جای اولمان.
سوال: خیلی ممنونم، آقای نبوی ولی بعضیها معتقدند که 13 آبان اولاً نقطه آغاز دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران بود و بعد ما خیلی هزینه دادیم بابت این اتفاق در صورتی که ایشان اشاره میکنند که نه همش فایده و سود است ولی برخی این چنین فکر نمیکنند یعنی معتقد هستند که جمهوری اسلامی ایران یک حرکت اشتباهی در ابتدای انقلاب رخ داد که تا الان هم داریم هزینهاش را میدهیم و این سرآغاز اختلاف ما با آمریکاییها بوده؟
نبوی: بحث خیلی روشنی است که الان با این دوران اخیر و مقالات و تحقیقات و بحثهای مفصلی که خود آمریکاییها مطرح کردهاند در اندیشکدههایشان اروپاییها مطرح کردهاند اونها برای این منطقه برنامه مفصلی داشتند و دارند انقلاب اسلامی این برنامه را به هم زد کاملاً تغییر داد مسیر را و آنها برنامههای خودشان را شروع کردند تغییراتی که لازم بود دادند و باز هم همان مسیر را دنبال کردم دو راه بیشتر نمانده برای این منطقه و کل منطقه و، چون منطقه از لحاظ امکانات نفت و گاز و امکانات خدادادی موقعیت سوق الجیشی از جهات مختلف منطقه بسیار حساسی است در دنیا بیشتر در مطالعات ژئو استراتژیک میگویند که کسی که این منطقه را داشته باشد دیگر بر همه دنیا مسلط است به همین راحتی آمریکا نمیخواهد که اینجا را از دست بدهد بنابراین برای ملتهای منطقه دو تا سرنوشت بیشتر قابل تعریف نیست سومی و چهارمی که ساکت باشید و منفعل باشیم و یه مقدار از کنار قدرت جهنمی آمریکا یواش یواش عبور کنیم که به ما شاخ نزند اینها جواب نمیدهد یا باید در برنامهای که آمریکا کار میکند بایستیم یا باید نقطه سلطه آن را متوقف کنیم طبعا به نقاط تبادلهایی میرسد، اگر این توقف، قوی و محکمی باشد، در فاصله قابل قبولی او مجبور میشود که سازشهایی بدهد و امتیازهایی بدهد و بپذیرد، بلاخره این که ایران اسلامی، این که جمهوری اسلامی ایران بخواهد تولید قدرت که جزو قدرتهای برتر دنیا قرار گیرد در یک فاصله زمانی چند دههای که طی کردیم و دهههای آیندهای که پیش روی ماست، این هزینه دارد، مفت مفت نمیشود و ساده نمیشود.
در غیر این صورت همه کسانی که دارند بحثهایی را مطرح کرده و پیشنهاداتی را مطرح میکنند باید بتوانند به سوالات واقعی مسئله جواب روشن بدهند.
سوال: شما نقطه آغاز دعوای آمریکا با ایران را سیزده آبان نمیدانید؟
نبوی: نه نقطه آغازش آن موقعی است که آمریکا با انگلیس همراه و همدست شده که برای این منطقه برنامه اش ساماندهی کند و جلو برود و تقسیمات پشت پرده شان و کارهایی که با هم انجام میدادند.
نقطه آغازش آن جا بود، این چه رژیمهایی که تغییر دادند و چه تغییرات جغرافیایی دادند بعد از جنگ جهانی دوم در منطقه، این که چه حکومتهایی ساقط کردند و اینها همه برنامهای در نحو پیوسته برای برنامه طرح منطقه، برنامه ریزیهایی که خودشان کردند، کتابهای مطالعات استراتژیک فراوان نوشته شده است.
سوال: اگر سفارت آمریکا سال 58 تسخیر نمیشد، وضعیت ما بهتر نبود، ما یک فرصت تعامل با آمریکا را به نظر شما آن سال از دست دادیم؟
نبوی: بله قطعا اگر سفارت تسخیر نشده بود و آمریکا میتوانست برنامه خودش را در ایران بازسازی کند ولو این که حکومتی به نام جمهوری اسلامی سرکار بود.
اما آن حکومت با آن وضعیت با وجود سفارت آمریکایی که برنامه اش دارد جلوی میبرد، میرفت در همان طرح و برنامه منطقهای که آمریکا تعریف کرده بود.
سوال: وضع مان بهتر میشد یا بدتر میشد به نظر شما؟
نبوی: برای برنامه وابسته، امکانات وابسته و وابستگی و بازسازی وابستگی بحث مان بهتر میشد قطعا، به عنوان مستقل برای مان فاجعه میشد.
یعنی اگر ما به عنوان ایران، ایران تمدنی، ایرانی که تاریخ تمدن شاید قدیمیترین تمدن بشری باشد به نوعی، این ایران اگر تبدیل شود به این که رژ یم قبلی که خودشان ساخته بودند، آن رژیم در دستور کار در مسیر طرح و دستور کار آمریکا و انگلیس در منطقه حضور داشت.
بعد هم به همه میگفتند ببینید جمهوری اسلامیش هم که آمد آن هم دومرتبه در دستور کار ماست، بنابراین فاتحه تمدنی ما خوانده میشد و چیزی باقی نمیماند، آقای هانگتینگتون جنگ تمدنها آن جا آورده است آن جا و آن بحثی که اسلامی که الان بتواند تولید قدرت کند و اسلام سیاسی باشد و آخرین مصاف و آخرین رویایی و تقابل را دارد و اشاره به ایران داشت در این مباحث، در آن بحثی بود که ایشان تحقیق کرده بود و آن جا مطرح کرد و خیلی هم جنجال شد در دنیا، اوایل دهه نود قرن قبلی میلادی؛ بنابراین اینها بحث هاش خیلی چیز روشنی است، اشاره کنم شاید بعضیها بدشان بیاید، سیاسیون ما یک مقداری مکدر شوند از یک نوعی، خیلی الان ماه هاست که وقتی این روزنامهها و سایتها و اینها را مرور میکنیم، آدم هر روز اینها را نگاه میکند.
یک بخشی مباحثی است که این مباحث، مباحث تحلیلی و بررسی است، حالا گفتند دو تا جریان است و یک جریان تقابل گراست و یک جریان تعامل گراست این طوری مطرح میکنند، ولی بخش بزرگ و سنگینی حالت سفاهت سیاسی پیدا کرده یعنی پیشنهاد نابخردانه و بی ارزش، سخیف، سفیهانه واقعا.
سوال: چیزی فراتر از مذاکره منظورتان است یا همین بحث مذاکره منظورتان است؟
نبوی: این که ما در چه وضعی هستیم، منطقه در چه وضعی است، باآمریکا در چه وضعیتی و با رژیم صهیونیستی در چه وضعیتی هستیم، دیگر حرفهای کودکانه و سخیفانه.
سوال: مثلا چه چیز؟
نبوی: مثلا حرفهایی که ما بیاییم فردا به آمریکا سه چهارتا پیشنهاد بدهیم، بعد سریع این پیشنهادات را ظرف چند هفته سریع به یک جایی برسانیم و بعد یک امتیاز بسیار خوبی بگیریم و بعد هم در بازار بین المللی قوی حضور داشته باشیم و از آن جا بتوانیم منافع مان را تامین کنیم.
انگار آن طرف یک جا نشسته آماده که بیاید حرفهایی که این آقا یک چیزهایی کودکانه در روزنامه مینویسد اینها را همه استقبال و تحلیل کند، او دیگر الان اروپا را تحویل نمیگیرد، اروپای غربی را قبول ندارد و حاضر نیست به او امتیاز بدهد.
آخر یک بچه هم باید بفهمد اینها را، یکی دو بار یک مسئلهای که با آن روبه رو شد، این را باید بفهمد.
البته شما میفرمایید یک نگرش تعامل گرایی وجود دارد، اینها محققانه کار کنید، شاخصهایی را دربیاورید و مسائلی را روشن کنید و بگویید ما چه چیزهایی را میخواهیم مطرح کنیم.
این جور حالت خیالات و رویاها و نسلهای جدید، فانتزی سازیهایی در ذهن و اینها که من روشن فکر اگر الان این جا یک پیام کوچکی بدهم به آمریکاییها، بنابراین آنها الان استقبال خواهند کرد.
نه آنها هر جایی که میخواهند بزنند اولین چیزی که فکر نکردند، این که در آن جا روشنفکرست یا نیست، آن کسی که مقالات را مینویسد از کدام سنخ است.
سوال: خانم دکتر برخی از دانشجویان پیرو خط امام در سال 58 که مشارکت داشتند در تسخیر لانه، برخیهای شان الان اظهار ندامت میکنند و پشیمان هستند، یعنی علی رغم نکات و اهداف راهبردی و فواید استراتژیکی که با تعریف حاج آقا برای جمهوری اسلامی ایران داشت، ولی برخی از آنها اظهار ندامت میکنند، آیا شما پیشمان نیستید از کاری که کردید؟
خانم کدخدا- از دانشجویان پیرو خط امام: بنده نه، ولی آیا این ندامت را شما آیا صریحا از دانشجویی که آن زمان خودش دانشجوی پیرو خط امام میدانست، آیا واقعا شنیدید، کاملا با صراحت، من نشنیدم، ممکن است بعضی از موضع گیریها و بعضی از تحلیلها اشکالاتی داشته باشد، ولی من نشنیدم از دانشجوی خط امام آن زمان که دقیقا امام را دوست داشتیم و عشق میورزیدیم به امام و خودمان را سربازان امام میدانستیم، من به صراحت نشنیدم.
سوال: شما خودتان اگر برگردید به سال 58 و این شرایط پیش بیاید، آیا چنین کاری را دوباره انجام خواهید داد و مشارکت خواهید کرد؟
خانم کدخدا: قویتر و خیلی محکم تر، الان چهره آمریکا را دقیقا دارید میبینید، در تمام دنیا دارید میبینید، امروز نه ما، آن کشتیهایی که راه افتادند به طرف فلسطین، اینها از ملیتهای مختلف هستند، از عقاید مختلف هستند ولی خیلی جا دارد ما همان شورایی که همان موقع داشتیم، اینها الان با شدت بیشتر.
سوال: برخی الان مسئله شان این است که در همان اواخر انقلاب که تسخیر اتفاق افتاد، ما یک سری اصول دیپلماتیک که عرف دیپلماتیک بوده است در ارتباط با سفارت خانههای دولتهای خارجی را ما رعایت نکردیم و این رعایت نکردن چهره انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در دنیا دچار خدشه کرد و این مثلا مضراتی را برای جمهوری اسلامی در پی داشت؟
خانم کدخدا: ببینید دیپلماسی خودش خودش را نقض میکند، یعنی زمانی دیپلماسی را این میدانید که شاهنشاه و ساواک و آمریکا و سازمان ملل و چی و چی، یک زمانی دیپلماسی را این میدانید که حالا صدام بیاید برای ما اعلام کند که تقصیر از ما بوده است، ما حمله کرده بودیم یا نه، شما حمله کردید.
یک زمانی دیپلماسی، دیپلماسی زورست، امروزه دارد دیپلماسی خودش را درک میکند، که جهان، جهان دیگری شده است، نمیشود که با زور زد تو سر کسی و گفت نوکر من باش.
کسانی اینها را در مرز قدرت قرار دادند که امروزه به نظر میآید موازنه قدرت از این مسئولین که نوکرمآبانه زیر سلطه هستند دارد منتقل میشود به مردم مظلومی که با سینه سپر میآیند جلو و از هیچ چیز نمیترسند و میدانند که اینها اشتباه میکنند.
امروز به نظر شما سازمان ملل که یکی از ارکان دیپلماسی است، دقیقا دارد از ملل حمایت میکند.
سوال: نه.
خانم کدخدا: بنابراین دیپلماسی یک تعریف دیگری میخواهد، تعریفی میخواهد که ببینیم که مردم چه میگویند و ما که مسلمان هستیم.
سوال: منظور از عرف دیپلماتیک یعنی رعایت آن کنوانسیون مرتبط با حفظ و حراست از ساختمانهای در کشورهای دیگر؟
خانم کدخدا: همین را عرض میکنیم، امام که بزرگترین معلم بود وقتی با شعار این که نه سگ آمریکایی کاپیتولاسیونی که اعتراض کرد، سگ آمریکایی نه که امنیت داشته باشد ولی ایرانی در ایران خودش امنیت نداشته باشد، بهم زد آن دیپلماسی، اگر اسم آن کاپیتولاسیون را میگذارید جزوی از قانون دیپلماسی بهم زد، یعنی ما دیپلماسیهایی را قبول داریم که کم کم دارد میآید طرف مردم و کم کم میآید طرف ظلم شکنی، دنیا دارد این ثابت میکند، مردم دنیا دارند این را ثابت میکنند، خود این ابرقدرتهایی که اسم خودشان ابرقدرت میدانستند الان دارند پوشالی بودن خودشان را حس میکنند.
برای همین هر دفعه آمریکا به یک سیاستی متوسل میشود شاید خودش را هنوز پیروز اعلام بکند و خداوند پشتیبان این ملت و پشتیبان این اسلام است.
اراده شده که مردم مستضعف و اسلامی را در غلو قرار دهد، دربالا قرار دهد، این اگر باور یک سری نباشد که به زبان بگویند، ولی واقعا ما در تاریخ میبینیم، شما میبینید بعد از قضیه سفارت، لانه جاسوسی، هزینهای که شما میفرمایید، اولین هزینه جنگ بود، درست است یا نه.
یعنی اینها جنگی را علیه ما راه انداختند، به وسیله خودشان هم نه، خدا رحمت کند حاج قاسم، حاج قاسم با سینه آمد جلوی آمریکا گفت طرف من از خدا میخواهم تو باشی، با تو بجنگم، ولی تا قبل از این که حاج قاسم بگوید، طرف ما منطقه بود.
یک سری افراد دست نشانده بود، یک سری افراد ناراحت بودیم که جنگی به پا شد که بین یک سری مسلمان دارد اتفاق میافتد ولی با همین سرما را گرم میکردند، اگر این دیپلماسی میدانید با همین سرما را گرم میکردند و آوردیم جلو، ولی خداوند ما را رساند به جایی که روبه روی آمریکا قرار بگیریم و روبه روی اینها صحبت بکنیم.
روبه روی اینها و آن دعای مردم که از اول انقلاب بود بعد از نماز مرگ بر آمریکای شان را میگفتند، امروز هم نیست، این نیست که امروز نباشد، این که میفرمایید بعضیها تغییر دادند، نه، یک روزی ما یک دانشجوییی بودیم، دانشجوی چند ساله تا چند ساله، الان چهل و خوردهای سال از آن زمان میگذرد، آیا یک فرد در طول زندگی اش تغییر نمیکند، خوب از نظر عقاید، از نظر زندگی، از نظر این که خوب ازدواج میکند، بچه دار میشود و بچه اش خارج از کشور میشود، یک سری منافع آن جا دارد و یک سری حرفها را نمیخواهد بزند و یک سری عقاید.
سوال: شما چرا تغییر نکردید؟
خانم کدخدا: ما دانشجو بودیم، من نشنیدم که کسی بگوید من غلط کردم.
سوال: شما هم حاج آقا نشنیدید؟
خانم کدخدا: من درمجامع عمومی بیاید بگوید که یک همچین چیزهایی را ممکن است با دوستانش بزند.
سوال: حاج آقا دوستان بیشتری داشتند؟
نبوی: چنین چیزی واضح است، اگر کشوری در چنین موقعیتی با کشوری به عنوان آمریکا اگر بخواهد کمترین حق و حقوقی را برای طرف مقابلش قائل شود نسبت به عملکردی که داشته، یک تصمیم واضحی میگیرد، کما این که در مقابل ابرقدرت دیگری که مقابلش است همین رفتار را میکند، نمیآید در مبهمات و وقت کشی و مثل هشتاد سال فلسطینیها را دنبال خودش دواندن که یک وجب زمین را تکلیفش را روشن نکند؛ که الان را چکارش کنیم، آن منطقه را چکار کنیم، آن زمان که آنها هیئتی هم فرستادند که بیایند برای دیدار امام رحمت الله علیه و امام نپذیرفتند.
اما خیلی چیز واضحی بود نپذیرفتن امام که یعنی دو تا خواسته خیلی ساده وجود دارد برای دو تا خواسته، شما یک نظر روشنی بدهید.
اول این که دخالتهایی که داشتید و دخالتی که میکنید و برنامه تان است، ما میگوییم شما حق ندارید دخالت کنید.
یک حرفهای و بیان روشنی داشته باشید و دوم این که ما محمدرضا پهلوی برده بودنش آمریکا، ما درخواست استردادش را داریم و بیاید محاکمه کنیم و مسائلی که مطرح شد و این بازی که شروع شد، معلوم شد، بازی که آنها شروع کردند، معلوم شدکه اتفاقا این بار اگر با همه جای دنیا یک بازی توفنده و هم جانبه و پیچیدهای را دنبال کردند، این جا چندین برابر قویتر و شدیدتر را شروع خواهیم کرد.
سوال: چرا وارد ماجرای گروگانگیری شدیم که چهارصد و چهل وچهار روز هم طول کشید؟
نبوی: گروگانگیری چیه، مگر ما با اسلحه رفته بودیم آدم گرفته بودیم که گروگانگیری کنیم.
سوال: مگر اعضای سفارت آمریکا، لانه جاسوسی در گروگان دانشجویان پیرو خط امام نبودند؟
نبوی: گروگانگیری یک کار مسلحانه است، این نوع مسائلی که بیایند برخورد کنند، جنبش دانشجویی باشد، جنبش انقلابی باشد، آن زمان در دنیا فراوان بود.
چندین کشور از کشورهای آمریکای لاتین ریختند سفارتهای آمریکا، آن جاها را گرفتند برای مدت، اولا یک تعدادی کشتند آن جا، کشته شد آن جا، در همین بهار عربی بیشترین چیزی که اتفاق افتاد در لیبی و مصر، در لیبی معاون سفارت آمریکا را کشتند، مگر ما همچین مسئلهای داشتیم.
مسئلهای که بود این بود به صورت یک نوع حرکت و یک نوع جنبش دانشجویی اعتراضی را مطرح میکند.
سوال: یعنی گروگانگیری اتفاق نیافتاد؟
نبوی: معناش این بود که میهمان گرفتن مطالبه حق، آقا ما این نیروها را گرفتیم برای مطالبه حق مان.
مگر ما کسی را تهدید کردیم که سر کسی را میبریم، دیدید گروگانگیری چطوری است، گروگانگیری به این صورت است که ما این قدر را مهلت میدهیم تا این ده روز مثلا خواسته ما انجام نشود، بعد شروع میکنیم یک دونه، یک دونه میکشیم، اصلا چنین ادبیاتی مطرح شد.
اصلا حرفهایی در این زمینه مطرح شد، هیچ کدام از این بحثها نبود، یک تعدادی به عنوان سیاه پوستانی که بودند و خانمهایی که بودند آزاد شده بودند، یک تعدادی هم مانده بودند راحت برای خودشان مشغول خوردن و خوابیدن بودند که ببینند که مسئله بین ایران و آمریکا به کجا میانجامد.
بعد هم مقدار زیادی مثال آقای بورت و اینها دیگر رفیق شده بودند با بقیه و خود ایشان یکی از کسانی است که ماموریت در شبکههای مجازی دارند صحبت میکنند، چون زبان فارسی هم بلدست، یک پای ثابت بحثهای این مسائل مربوط به آن زمان است.
این میشود گروگانگیری، این چه حرفیه، یک بحثی بود که آمریکاییها هم خودشان میفهمیدند و منطق واضحی بر آن داشتند، همان تعبیر هم امام خیلی خوب گفتند، سیلی که به ما زده بودید، یک سیلی به شما زدیم که این دیگر جاش بماند برای شما کاملا و جریان دانشجویی، جنبش دانشجویی به عنوان پیشتاز جوانان ملت ایران آمد یک مقابلهای این گونه با آمریکا کرد و تا امروز امروز آمریکا حاضر نیست یک ذره اعلام کند که من نسبت به آن چه که انجام دادم یا کارهای بعدی که انجام دادم، نسبت به ملت ایران یک بدهی دارم و عذرخواهی دارم هیچ وقت، حرفهای مفت خانم آلبرایت مثلا در لابه لای سخنان شان یک جمله از جملات وزیر امور خارجه یک جمله مبهمی گفت و از کنارش گذشت.
نه چیزی نبود در این جا، آنها فهمیدند که مسئله وارد یک دور جدید دارد میشود، برنامه ریزیهای شان را سنگین و عمیقتر کردند و ما هم همان کاری که باید میکردیم، کردیم، یعنی مستقل و محکم بایستیم.
سوال: شما معتقدید با تعبیر حاج آقا میگویند مسئله گروناگیری نبود؟
خانم کدخدا: واقعا تعبیر خوبی میدهید، شما حق میدهید به کشوری که از یک کشور دیگری واردش شده باشند و خرابکاریهایی را انجام داده باشند و ظلمهایی کرده باشند و اسنادی که علیه شان پیدا کرده باشید، کاملا حق میدهید که اینها را نگه دارید که مقصودشان چیست و مخصوصا دیده باشید که شاهی که ما میخواهیم محاکمه اش کنیم، ما میخواهیم اعدامش کنیم، هر کاری که میخواستیم بکنیم، اینها پناه دادند و حمایتش میکنند، پولهایی که این مردم مظلوم احتیاج دارند برای زندگی خودشان و برای سازندگی کشورشان دست اینها بلوکه شده است، حتما شما حق دارید افرادی که در این قسمت فعال بودند و اینها را در روند کار بردند، نگه دارید تا ببینید که قضیه به کجا میرسد و مطالبات تان را بخواهید از آمریکا.