کرمان رصد - روزنامه سازندگی /متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
سیدهفاطمه مقیمی- نایبرئیس سازمان زنان حزب کارگزاران سازندگی ایران| درست در روزهایی که دوربینها و مسئولان کشور تمام نگاه خود را به برپایی باشکوه مراسم اربعین در عراق دوخته بودند، در واشینگتن اتفاقی افتاد که میتواند به اندازه یک جنگ تمامعیار، امنیت ملی ایران را به لرزه بیندازد. در کاخ سفید، توافقی با حضور دونالد ترامپ امضا شد که نامش را «طرح صلح و توسعه» گذاشتهاند اما در عمل، کریدور زنگزور یا همان TRIPP را به دنیا معرفی کرد؛ گذرگاهی 43 کیلومتری در جنوبیترین نقطه ارمنستان، متصلکننده جمهوری آذربایجان به نخجوان که طبق قراردادی 99 ساله، کنترل و مدیریت آن به ایالات متحده سپرده میشود. معنای عریان این اقدام این است که آمریکا، بیهیاهو، مرز خاکی تازهای در شمالغرب ایران پیدا کرده و بدون شلیک حتی یک گلوله، گام بلندی در جهت تغییر موازنه قدرت در قفقاز برداشته است. زنگزور فقط یک مسیر ترانزیتی نیست بلکه یک تغییر نقشه ژئوپلیتیک است که دقیقاً منافع حیاتی ایران را هدف گرفته است. تا دیروز، ترکیه برای اتصال به آسیای مرکزی و بازارهای شمالی ناچار بود از خاک ایران عبور کند. امروز با یک امضای طلایی در واشینگتن این مسیر میتواند بدون نیاز به ایران و تنها از راه نخجوان و باکو برقرار شود. حذف ایران از این زنجیره یعنی حذف درآمدهای کلان ترانزیتی، کاهش قدرت چانهزنی سیاسی و از دست رفتن اهرمی که سالها در تعاملات منطقهای برایمان نقش برگ برنده داشته است. برای درک عمق این خسارت کافی است، بدانیم که در سال 2010 حدود 10 میلیون تن کالا به ارزش 31.5 میلیارد دلار از خاک ایران عبور کرد؛ رقمی معادل 7 درصد تولید ناخالص داخلی کشور در آن سال. حال تصور کنید، بخش بزرگی از این درآمد و نفوذ اقتصادی با راه افتادن کریدور زنگزور مستقیماً به جیب ترکیه و جمهوری آذربایجان و در نهایت آمریکا سرازیر شود.
پیامدهای این توافق به اینجا ختم نمیشود. کریدور زنگزور پای ناتو را به چند کیلومتری مرز ایران باز میکند. این یعنی نهتنها با یک مسیر تجاری رقیب مواجهایم بلکه باید آماده باشیم که نیروهای نظامی و امنیتی غرب در آستانه دروازههای شمالغرب کشور مستقر شوند. از سوی دیگر، این طرح ضربهای مستقیم به نفوذ روسیه در قفقاز جنوبی است و جای خالی مسکو در این معادله را واشینگتن و آنکارا پر خواهند کرد؛ دو بازیگری که هر دو در سالهای اخیر به شکل علنی و پنهان علیه منافع ایران عمل کردهاند.
بازار ![]()
کارشناسان غربی نیز بیپرده به ابعاد ژئوپلیتیک ماجرا اشاره کردهاند. آصیل آیدنیتاش از اندیشکده بروکینگز میگوید: «این توافق بیش از یک مسیر تجاری است؛ حضور آمریکا را به قلب حوزه نفوذ روسیه میآورد و مسیر تازهای میان اروپا و آسیای مرکزی ایجاد میکند.» گزارش فوربز پیشبینی میکند که تا سال 2027 این گذرگاه میتواند بین 50 تا 100 میلیارد دلار ارزش تجاری سالانه آزاد کند و زمان ترانزیت کالا بین اروپا و آسیا را تا 15 روز کاهش دهد. به گفته مؤسسه کاسپین پالیسی سنتر، هزینه ساخت این کریدور در 5 تا 10 سال آینده بین سه تا پنج میلیارد دلار خواهد بود اما صرفهجویی لجستیکی آن سالانه به 30 میلیارد دلار میرسد. این اعداد به روشنی میگویند که زنگزور نه یک جاده خاکی بلکه شاهراهی استراتژیک است که در آینده اقتصاد و سیاست منطقه، نقش کلیدی بازی خواهد کرد.
اما در تهران، واکنشها به این تغییر زمین بازی عمدتاً محدود به جملات هشدارآمیز بوده است. علیاکبر ولایتی، مشاور عالی رهبری، اعلام کرده هر حکومتی که به «بازیهای شکستخورده گذشته» بازگردد با پاسخ قاطع ایران روبهرو خواهد شد. رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز زنگزور را «خط قرمز ایران» نامیده و بر حساسیت مجلس در پیگیری این موضوع تأکید کرده است. با این حال آنچه در میدان عمل دیده میشود، هیچ تناسبی با حجم تهدید ندارد. رقبای ما با طرحهای دقیق و گامهای حسابشده، مشغول تغییر واقعیتهای میدانی هستند و ما با واکنشهای کلامی و بدون برنامه فقط تماشاچی صحنهایم که آینده منطقه را بازتعریف میکند.
برای ایران، این پروژه صرفاً یک تهدید اقتصادی یا نظامی نیست بلکه آزمونی برای سنجش کارآمدی سیاست خارجی و توان دفاع از منافع ملی است. تجربه تلخ گذشته نشان داده که هرگاه در بزنگاههای ژئوپلیتیک سکوت کردهایم یا واکنش نصفهنیمه داشتهایم، هزینهای به مراتب سنگینتر در سالهای بعد پرداختهایم. از دست رفتن نقش محوری ایران در ترانزیت منطقهای، کاهش درآمد ارزی، محدود شدن نفوذ در قفقاز و در نهایت، افزایش فشار امنیتی در مرزها، تنها بخشی از بهایی است که با بیعملی امروز باید فردا پرداخت شود.
برخی رسانههای تحلیلی بینالمللی، پروژه زنگزور را بخشی از طرح بزرگتر مهار ایران در شمال دانستهاند. این نگاه با واقعیتهای میدانی همخوانی دارد: ترکیه سالهاست در پی حذف ایران از مسیرهای ترانزیتی و نفوذ فرهنگی در قفقاز است؛ جمهوری آذربایجان نیز در سایه حمایت نظامی و اطلاعاتی اسرائیل با اعتماد بهنفس بیشتری به دنبال تثبیت جایگاهش در منطقه است. در این میان نفوذ مستقیم آمریکا بر یک گذرگاه کلیدی، تکه گمشده این پازل بود که اکنون کامل شده است.
ایران اگر میخواهد همچنان بازیگر اصلی قفقاز و آسیای مرکزی باقی بماند باید بلافاصله به این تهدید پاسخ عملی بدهد، تکمیل سریع پروژه «آراس کریدور» با مشارکت ارمنستان و روسیه، میتواند مسیر جایگزینی ایجاد کند که نهتنها نیاز ترکیه به زنگزور را کاهش دهد بلکه موقعیت ایران را تثبیت کند. بازسازی روابط سیاسی با ایروان، مسکو و حتی برخی کشورهای آسیای مرکزی باید در اولویت فوری قرار گیرد. دیپلماسی عمومی نیز باید فعال شود تا افکار عمومی داخلی و منطقهای، ابعاد خطرناک این گذرگاه را درک کنند. در کنار این اقدامات، دیپلماسی چندجانبه با اروپا، روسیه و چین برای فشار سیاسی و اقتصادی بر طراحان کریدور زنگزور باید به سرعت در دستور کار قرار گیرد.
از نظر امنیتی نیز تمرینات اخیر سپاه در مناطق مرزی باید با اهداف بازدارندگی مشخص انجام شود و پیام واضحی به واشینگتن، آنکارا و باکو بفرستد! و آن اینکه، ایران اجازه نخواهد داد، مرزهایش به سکوی پرش رقبا و دشمنان تبدیل شود. در غیر این صورت، ما تنها نظارهگر زلزلهای خواهیم بود که موقعیت ژئوپلیتیک ایران را فرو میریزد.
زنگزور یک پروژه عمرانی نیست، یک خنجر سیاسی است که آرام و بیصدا در قلب منافع ملی ایران فرو میرود. «کریدور ترامپ» نقشهای برای بیرون راندن ایران از نقش محوریاش در قفقاز و پیوند مستقیم دشمنان به حریم شمالی کشور است. امروز، تاریخ قفقاز در حال بازنویسی است و پرسش اصلی این است: ایران میخواهد نویسنده بخشی از این تاریخ باشد یا سوژهای که دیگران برایش تصمیم میگیرند؟ اگر امروز اقدام نکنیم، فردا نه از نقش خبری خواهد بود و نه از موقعیت و آن وقت حتی نقشه آینده ما را هم دیگران خواهند کشید.