کرمان رصد - روزنامه سازندگی / «جدال دو پارادایم» عنوان یادداشت روز در روزنامه سازندگی به قلم روحالله اسلامی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
مساله آب، مهمترین بحران آینده ایران است. در شرایطی که جمعیت، شهرنشینی و مصرف رو به افزایش است، منابع آب تجدیدپذیر کشور به سرعت در حال کاهشاند. تغییر اقلیم، کاهش بارش، افزایش تبخیر و برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی، ایران را در آستانه یک دگرگونی تاریخی قرار داده است. دیگر بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیز بهصورت مستقیم از بحران آب تغذیه میکنند. در این میان دو پارادایم متفاوت در سیاستگذاری آب در ایران با یکدیگر در جدالاند: پارادایم توسعه پایدار و پارادایم فنیمهندسی. آینده ایران در گرو انتخاب و ترکیب درست این دو رویکرد است.
پارادایم توسعه پایدار: بازگشت به خرد تاریخی
پارادایم توسعه پایدار بر حفظ منابع طبیعی و احترام به ظرفیتهای بومشناختی کشور تأکید دارد. در این نگاه، آب صرفاً یک کالای فنی نیست بلکه عنصر تمدنی، فرهنگی و اخلاقی است که حیات اجتماعی بر آن استوار است. ایران، سرزمین قنات و دانش سازگاری با خشکی است. این پارادایم، راهحل را در بازسازی همین سنت عقلانی میداند:
بازار ![]()
♦ احیای قناتها به عنوان شبکههای پایدار و خودتنظیم آبرسانی؛
♦ جلوگیری از انتقال بینحوضهای آب که تعادل اکولوژیک مناطق را بر هم میزند؛
♦ کاهش سدسازی و چاههای عمیق که منجر به فرونشست زمین شدهاند؛
♦ بازچرخانی و تصفیه آب برای مصارف صنعتی و کشاورزی؛
♦ اصلاح الگوی کشت با جایگزینی محصولات کمآببر و توسعه کشت گلخانهای؛
♦ توسعه واردات هوشمند محصولات پرآببر به جای تولید داخلی آنها؛
♦ دیپلماسی آب به عنوان ابزار همکاری منطقهای در مدیریت منابع مشترک؛
♦ و در نهایت، احترام به محیط زیست بهمثابه زیرساخت بقای دولت و جامعه.
این رویکرد، آب را نهتنها مسالهای اقتصادی بلکه پایه مشروعیت سیاسی و اخلاقی حکومت میداند. حکومتی که نتواند آب را مدیریت کند، دیر یا زود با بحران مشروعیت و مهاجرت گسترده مواجه خواهد شد.
پارادایم فنیمهندسی: پاسخ کوتاهمدت به بحران فوری
در برابر، پارادایم فنیمهندسی قرار دارد که در دهههای اخیر سیاست غالب مدیریت آب در ایران بوده است. این دیدگاه، بحران آب را مسالهای فنی میداند که باید با فناوری و سازههای بزرگ مهار شود. از حفر چاههای عمیق و سدسازی گرفته تا انتقال آب بینحوضهای و طرحهای شیرینسازی آب دریا، همه در چارچوب همین منطق قرار دارند. با تداوم خشکسالی و کاهش ذخایر سدها، این رویکرد به سرعت در حال گسترش است:
♦ حفر چاه عمیق در همه نقاط کشور برای تأمین آب شرب شهرها؛
♦ انتقال آب به کلانشهرها به قیمت خشک شدن مناطق روستایی؛
♦ تخریب قناتها و از بین رفتن کشاورزی سنتی؛
♦ افزایش هزینه آب شهری و خرید تانکری آب برای مجتمعهای مسکونی؛
♦ اعتراضهای شهری به کمبود و گرانی آب و همزمان
♦ اعتراض روستاییان به انتقال منابع آب به شهرها.
نتیجه نهایی این روند، تشدید نابرابری فضایی و مهاجرت اجباری از روستا به شهر است. ایران آینده در چنین وضعی به جامعهای شهری، نابرابر و پرتنش بدل میشود که امنیت ملی آن در خطر است.
پیروزی پارادایم فنی در کوتاهمدت، فروپاشی زیستمحیطی در بلندمدت
تغییر اقلیم، کاهش بارش و تداوم تحریمها به نفع پارادایم فنی عمل خواهند کرد. دولت ناچار است برای حفظ آب شرب از هر راه ممکن- حتی پرهزینه و ناپایدار- استفاده کند. اما این پیروزی موقتی است زیرا سازههای فنی بدون پشتوانه زیستمحیطی و اجتماعی، تنها بحران را از یک منطقه به منطقه دیگر منتقل میکنند. سدها میخشکند، چاهها فرومینشینند و اکوسیستمها نابود میشوند.
از دل این روند، جامعهای ناپایدار شکل میگیرد: کشاورزی نابود، روستاها خالی، مهاجرتها گسترده و اعتراضها فراگیر. به بیان دیگر، مدیریت فنی بحران آب، خود به بحران سیاسی تبدیل میشود.
راه نجات: گذار تدریجی به پارادایم توسعه پایدار
اگر ایران بهتدریج به سمت پارادایم توسعه پایدار حرکت کند هنوز امکان کنترل بحران وجود دارد. اصلاح چرخه آب، تغییر الگوی کشت، جلوگیری از هدررفت، بازسازی شبکههای سنتی و نوین آبیاری و توسعه همکاریهای بینالمللی از جمله گامهای ضروریاند. در سطح کلانتر، دیپلماسی آب باید در مرکز سیاست خارجی قرار گیرد. همکاری با همسایگان در حوضههای مشترک، جذب سرمایه و فناوری خارجی و رفع تحریمها برای دسترسی به تکنولوژیهای نوین، بخشی از راهحل است. در نهایت، بازسازی قدرت و مشروعیت حاکمیت ملی بدون حل بحران آب ممکن نیست. مدیریت پایدار منابع طبیعی، نشانه دولت عقلانی و کارآمد است. همانگونه که آب اساس تمدن ایرانی را شکل داد، ناتوانی در مدیریت آن میتواند بنیان دولت و جامعه را از درون فرسوده کند.
بحران آب نه فقط مسالهای فنی یا زیستمحیطی بلکه چالش تمدنی ایران معاصر است. پارادایم فنی، پاسخ اضطراری به کمبود است اما پارادایم توسعه پایدار، راه بقای تاریخی ایران است. انتخاب میان این دو پارادایم در واقع انتخاب میان آیندهای ناپایدار و آیندهای پایدار است. اگر سیاستگذاری آب در ایران به سمت احترام به طبیعت، اصلاح کشاورزی، بازچرخانی منابع و دیپلماسی منطقهای حرکت کند، میتوان بحران را به فرصت تبدیل کرد. در غیر این صورت، خشکی زمین، مهاجرت مردم و فرسایش مشروعیت، تصویری از آیندهای خواهد بود که میتوانست هرگز رخ ندهد.