يکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴
مقالات

نویسنده آمریکایی: چرا ترامپ در زمین بازی پکن می‌بازد؟

نویسنده آمریکایی: چرا ترامپ در زمین بازی پکن می‌بازد؟
کرمان رصد - اکو ایران /متن پیش رو در اکو ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست راه پیروزی، تبدیل شدن به چین نیست بلکه آمریکا ماندن است؛ حتی باید بیش ...
  بزرگنمايي:

کرمان رصد - اکو ایران /متن پیش رو در اکو ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
راه پیروزی، تبدیل شدن به چین نیست بلکه آمریکا ماندن است؛ حتی باید بیش از پیش بر همان اصولی تکیه کرد که همواره آمریکا را قدرتمند کرده‌اند.
بازار
فرید زکریا-واشنگتن پست| دیدار ترامپ و شی جین‌پینگ در کره جنوبی در روز پنج‌شنبه نتیجه‌ای ارزشمند داشت؛ آتش‌بس در جنگ تجاری. اما این با یک توافق صلح تفاوت دارد؛ یعنی چارچوبی بلندمدت برای مدیریت مهم‌ترین رابطه در جهان. این توافق موقت، روند تشدید تنش را متوقف و برای هر دو طرف زمان خرید. پرسش کلیدی اکنون این است که آمریکا چگونه از این زمان استفاده خواهد کرد. مسئله آنجاست که واشنگتن، چه تحت رهبری دموکرات‌ها و چه جمهوری‌خواهان، در سال‌های اخیر عملاً بر اساس «قوانین چین» بازی کرده است.
 در دههٔ گذشته، واکنش آمریکا به چین شبیه تلاشی بوده برای شکست پکن از راه تبدیل شدن به خود پکن. محدود کردن تجارت، هدایت زنجیره‌های تأمین، سیاسی کردن سرمایه‌گذاری و استفاده از تعرفه‌ها به‌عنوان ابزار ارادهٔ رئیس‌جمهور. بخشی از کاهش ریسک هدفمند منطقی است، اما اگر زیاده‌روی شود، این سیاست‌ها به‌جای تضعیف چین، در واقع به نقاط قوتش خدمت می‌کند و از قدرت آمریکا می‌کاهد.
دونالد ترامپ از بازی با قوانین چینی لذت می‌برد. به نظر می‌رسد او قدرت متمرکز، شخصی و خودسرانه شی جین‌پینگ را تحسین می‌کند. در دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش تهدید به اعمال تعرفه‌های سراسری کرده، شخصاً در زنجیرهٔ تأمین نیمه‌هادی‌ها مداخله کرده، خواستار سهام دولتی در شرکت اینتل شده، برای فروش تراشه‌های Nvidia به چین مجوز ویژه صادر کرده (در حالی‌که 15٪ از سود را برای آمریکا برداشته)، و در فروش تیک‌تاک نقش «بانکدار» را ایفا کرده است.
برای برخی، این شاید نشانهٔ مهارت در معامله‌گری باشد؛ اما در واقع، نوعی ساده‌انگاری خطرناک است. سیستم چین دقیقاً برای مداخلهٔ دولتی طراحی شده است. طبق تحلیلی در نشریه The Washington Quarterly، پکن نوعی «نظام فشار چند لایه و محکم» ایجاد کرده است: ترکیبی از کنترل‌های رسمی صادرات و فهرست‌های سیاه، همراه با فشارهای غیررسمی و مبهم، از جمله تأخیرهای عمدی گمرکی، ممنوعیت‌های ایمنی، یا دستورهای شفاهی به شرکت‌ها. تحریم‌های چین عمداً مبهم‌اند، بدون مسیر مشخص خروج، و می‌توان شدتشان را هر زمان بالا یا پایین برد. پکن از ابهام به‌عنوان سلاح استفاده می‌کند. این نظام برای قدرت سیاسی پایدار و نفوذ دولتی ساخته شده، نه برای شفافیت یا حاکمیت قانون. اگر رقابت به آزمونی از کنترل متمرکز و خودسرانه، با یارانه‌ها، تهدیدها و تصمیم‌گیری‌های شخصی تبدیل شود، چین برتری طبیعی دارد: نه از قانون اساسی می‌ترسد، نه از بازار، نه از انتخابات.
اگر آمریکا این رقابت را به آزمونی از اقتدار متمرکز بدل کند، بعید است پیروز شود. چین می‌تواند درد را تحمل کند؛ می‌تواند صنعتش را با دستور بسیج کند؛ می‌تواند بدون محدودیت قانونی هزینه تحمیل کند. اما ایالات متحده نمی‌تواند و نباید به این شیوه حکومت کند. هیچ دموکراسی‌ای با تقلید از یک حکومت خودکامه پیروز نمی‌شود. قدرت واقعی آمریکا در قانون‌مندی، پیش‌بینی‌پذیری و بازبودن نهفته است.
 وقتی آمریکا چهار دهه پیش با چالش فناوری ژاپن روبه‌رو شد، با ساختن وزارت صنایع ملی یا انتخاب شرکت‌های قهرمان پیروز نشد؛ بلکه با تقویت رقابت، جذب استعداد، گسترش اتحادها، حفاظت از قوانین ضدانحصار و آزادسازی سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر برنده شد. آمریکا ژاپن را با تبدیل شدن به ژاپن شکست نداد، بلکه با نوآوری بیشتر پیروز شد.
اما امروز، آمریکا به‌طرز شگفت‌انگیزی در حال حرکت به سمت نتیجه‌گیری معکوس است. تعرفه‌های ترامپ اکنون تمام کالاهای چینی را شامل می‌شود و به‌طور فزاینده محصولاتی از کشورهای دوست را نیز در بر می‌گیرد. هدف دیگر ایجاد نظام تجاری مبتنی بر قانون نیست، بلکه نمایش کنترل شخصی رئیس‌جمهور بر بازارهاست، این‌که بازارها وقتی واشنگتن انگشتش را تکان دهد، واکنش نشان دهند. این ممکن است برای رهبری که از معامله و سلطه لذت می‌برد جذاب باشد، اما همان اصولی را که زمانی آمریکا را به قطب استعداد و سرمایه‌گذاری جهان بدل کرده بود، از درون فرسوده می‌کند.
نتایج این سیاست‌ها هم‌اکنون در منطقه‌ای که برای موازنهٔ بلندمدت با چین حیاتی است آشکار شده: جنوب‌شرقی آسیا. کشورهای این منطقه خواهان حضور و سرمایه‌گذاری آمریکا هستند تا وزنه‌ای در برابر پکن باشند، اما در عوض تعرفه، کاهش کمک‌ها و دیپلماسی مقطعی دریافت کرده‌اند.
سفر ترامپ به مالزی الگوی این رفتار را نشان داد: او تمرکز خود را بر گرفتن عکس یادگاری از آتش‌بس بین کامبوج و تایلند (که با تهدید تعرفه حاصل شد) گذاشت و پیش از برگزاری نشست امنیتی مهم، این کشور را ترک کرد. در همان حال، چین تا روز پایانی ماند، توافق‌های تجاری و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها را پیشنهاد داد و نفوذ خود را گسترش داد. جای تعجب نیست که بر اساس یک مطالعه، 9 کشور از 10 کشور جنوب‌شرقی آسیا در سال‌های اخیر بیش از گذشته با چین همسو شده‌اند.
آمریکا زمانی پیروز می‌شود که بسازد، نه بکوبد. باید روابط خود را با اروپا و آسیا عمیق‌تر کند، اقتصادش را بیش از پیش با شرکای دموکراتیک در هم ادغام کند، در ظرفیت تولید نیمه‌هادی‌ها به‌طور گسترده و نه فقط در چند شرکت خاص، سرمایه‌گذاری کند و نظامی باز را حفظ کند که درخشان‌ترین ذهن‌های جهان را جذب می‌کند. آمریکا باید نظام تجارت جهانی را بازآفرینی کند، نه محدود.
جدایی راهبردی آمریکا و چین در فناوری‌های حساس ضروری است؛ امنیت ملی چنین اقتضا می‌کند. اما تفاوت عظیمی وجود دارد بین حفاظت هوشمندانه و ریاست‌جمهوری‌ای که با اقتصاد آمریکا مانند سبد سرمایه‌گذاری شخصی خود رفتار می‌کند. ما یک قرن صرف اثبات این حقیقت کرده‌ایم که نوآوری در جوامع آزاد شکوفا می‌شود، نه در جوامع کنترل‌شده. اگر این رقابت را به آزمونی بدل کنیم که در آن پیروز کسی است که بیشتر تنبیه کند، بیشتر ببندد، بیشتر متمرکز شود و بیشتر از بالا هدایت کند، آنگاه چین احساس می‌کند در خانهٔ خود است. اما اگر این رقابت را به آزمونی از پویایی، رقابت آزاد و اتحادهای داوطلبانه تبدیل کنیم، نتیجه از پیش روشن است. راه پیروزی، تبدیل شدن به چین نیست بلکه آمریکا ماندن است؛ حتی باید بیش از پیش بر همان اصولی تکیه کرد که همواره آمریکا را قدرتمند کرده‌اند.


نظرات شما