پنجشنبه ۲۷ شهريور ۱۴۰۴
مقالات

سرمقاله خراسان/ خطر غریبگی با نسل های جدید

سرمقاله خراسان/ خطر غریبگی با نسل های جدید
کرمان رصد - خراسان / «خطر غریبگی با نسل های جدید» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم شاهد بنی اسدی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: در جامعه امروز ایران، ...
  بزرگنمايي:

کرمان رصد - خراسان / «خطر غریبگی با نسل های جدید» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم شاهد بنی اسدی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
در جامعه امروز ایران، آن‎چه به‌عنوان «شکاف نسلی» شناخته می‌شود، تنها در سطح تفاوت سلیقه یا سبک زندگی محدود نمی‌ماند. این گسل عمیق، تبعات جدی‌تری در عرصه‌های فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی بر جای می‌گذارد. نسل جدید با سرعت شگفت‌انگیزی از تحولات جهانی تأثیر می‌پذیرد و ارزش‌ها و ادراکات او با آن‎چه نسل قدیمی‌تر تجربه کرده است، فاصله‌ای روزافزون پیدا می‌کند. در حالی که بسیاری از تصمیم‌گیران، همچنان با خط‌کش‌ها و چارچوب‌های چند دهه پیش به تحلیل واقعیت امروز می‌پردازند، نسل های جدیدتر عملاً در فضایی کاملاً متفاوت رشد می‌کنند و جهان را با عینک دیگری می‌بینند. وقتی این دو نگاه به هم برخورد می‌کنند، نتیجه‌اش تنش، سوءتفاهم و گاه بروز خشم و ناامیدی از سوی نسل جدید است که می‌تواند به یک بحران عمیق‌تر منجر شود؛ بحرانی که بدخواهان و بیگانگان، همواره آماده بهره‌برداری از آن هستند.موسیقی یکی از برجسته‌ترین نمودهای این شکاف است. با این حال، بحث موسیقی فقط یک نمونه از این تفاوت شدید ادراک مسئولان کشور و رده سنی دانش آموز و دانشجو است؛ مشکل اساسی این‎جاست که در بسیاری از موارد، تصمیم‌گیران مرتبط با حوزه های نسل جدید، فاقد تماس مستقیم و زنده با فضای تفکرات و زندگی روزمره این نسل هستند و یا نمی‌خواهند تصدیق کنند که معیارهای قدیمی، دیگر پاسخگوی ذائقه و نیازهای امروز جامعه مذکور نیست. در نتیجه، با تداوم رفتارهای کنترلی، ناهمخوان با تحولات زمانه و بی‌توجه به نمادهای فرهنگی معاصر، نارضایتی نسل جوان را به شیوه‌های مختلف برمی‌انگیزند و خشم متراکمی که از دل این وضعیت بیرون می‌آید، رقبای خارجی را وسوسه می‌کند تا از این فاصله میان حکومت و نسل های جدیدتر بهره‌برداری کنند. تحریک‌های رسانه‌ای و فضای مجازی، بزرگ‌نمایی هر رفتار اشتباه و القای حس «دیده نشدن» به نسل جوان، همگی ابزارهایی هستند که با کمک آن‌ها، شکاف یادشده عمیق‌تر می‌شود.همان‌گونه که یک رفتار منفی از سوی فرد یا نهاد منتسب به نظام می‌تواند در ذهن بخش زیادی از جوانان به‌عنوان «نشانه‌ای از عملکرد کلی نظام» تثبیت شود، محدودیت‌های غیرمنعطف فرهنگی نیز به همان اندازه می‌توانند برای جوان ایرانی، تصویری کهنه و ناعادلانه از ساختار رسمی بسازند. در این فضای پرابهام، هر سانسور بی‌دلیل یا بی‌منطق، هر ممنوعیتی که توجیهی قانع‌کننده نداشته باشد و هر واکنش تند به یک جریان فرهنگی تازه، به منزله ریختن بنزین بر آتش پروپاگاندای رسانه ای بدخواهان این سرزمین و تعمیق نارضایتی نسلی است که در دیگر ابعاد زندگی، به واسطه اینترنت و ابزارهای ارتباطی، الگوهای جهان‌شمول را پیش چشم خود می‌بیند.در سطحی کلان‌تر، این ناهماهنگی میان نسل های جدید و نسل قدیمی‌تر تصمیم‌گیر، پیامدهای سیاسی و اجتماعی خطرناکی دارد. وقتی نسل جدید خود را در چارچوب‌های قدیمی گرفتار می‌بیند و فضای کافی برای ظهور ایده‌هایش وجود ندارد، ابتدا اعتراض نرم یا سکوتی مملو از اعتراض شکل می‌گیرد؛ اما به تدریج، این اعتراض‌ها می‌تواند در قالب حرکت‌های گسترده‌تری بروز پیدا کند که حتی کلیت نظام اجتماعی را هدف می‌گیرد. دشمنان نیز با درک کامل این پتانسیل، هوشمندانه بر نقاط آسیب‌پذیر انگشت می‌گذارند و از طریق پروپاگاندا، شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های برون‌مرزی، این ناامیدی و خشم فروخورده را به‌سوی تشدید مواجهه نسل های جدید با نظام هدایت می‌کنند. مثلا وقتی که یک کنسرت لغو می شود، بیشترین بازخورد خبری را در رسانه های وابسته به کشورهای بیگانه پیدا می کند تا به نسل های جدید القا شود که شما در این کشور قرار است تحت فشار قرار بگیرید، درحالی که صدها کنسرت هم طی سال در ایران برگزار می شود اما نا هماهنگی ها و بی تدبیری های چند یا یک مسئول درکشور، همان سوژه ای است که جریان بدخواه کشور، می تواند آن را بزرگ‎نمایی کند و در جهت تعمیق شکاف ها قدم بردارد.شاید بهتر باشد که به جای پاک کردن صورت مسئله، راه‌حل را در تعامل، گفت‌وگوی واقعی، پذیرش نیازهای نوظهور نسلی و به‌روزرسانی قوانین و مقررات متناسب با دنیای جدید تنظیم کرد. اگر نهادهای رسمی، سیگنال‌های نسل جوان را جدی بگیرند و با ایجاد نهادهای مشورتی و فرصت‌های مشارکت گسترده، میدان را برای ایده‌های خلاقانه باز بگذارند، نه تنها از خشم انباشته جلوگیری می‌شود، بلکه می‌توان از انرژی سازنده این نسل برای تقویت وحدت ملی نیز بهره گرفت.بااین‌حال، آن‎چه اکنون مشاهده می‌شود، نوعی «خلأ ادراک» در سطوح تصمیم‌گیری است. بسیاری از مدیران ارشد و میانی، هنوز با تکیه بر روایت‌های قدیمی و تجربه‌های شخصی دهه‌های پیش، مسائل نوین جامعه را تحلیل می‌کنند و گمان می‌برند می‌توانند استانداردهای چند دهه قبل را بر نسل جدید اعمال کنند. این رویکرد، در کنار محدودیت بر آزادی های عرفی – نمونه بارزش محدودیت‌ها در حوزه موسیقی های جدید مثل رپ و حتی ممنوعیت نمایش ساز در تلویزیون – نه فقط موجب فشار بر جریان‌های نسل جوان می‌شود، بلکه نظام سیاسی را در معرض خطر از دست دادن سرمایه اعتماد و همراهی بخشی از جوانان کشور قرار می‌دهد.نتیجه این گسست، انباشته شدن خشم، سرخوردگی و نوعی بدبینی به ساختارهای رسمی است که به مرور، بستر امنی برای مانور دشمنان فراهم می‌کند. اگر این شکاف به‌موقع و با روش‌های علمی شناسایی و ترمیم نشود، می‌تواند به‌صورت یک بحران اجتماعی-سیاسی بروز کند که بنیان‌های همبستگی ملی را تهدید کرده و آینده کشور را با مخاطراتی غیرقابل پیش‌بینی مواجه سازد. برون‌رفت از این وضعیت، نیازمند عزم جدی در بازنگری بنیادین رویه‌های تصمیم‌سازی فرهنگی و سیاسی است؛ تصمیم‌گیران باید از دفترهای محصورشان خارج شوند تا به واقعیت های روزمره جامعه نزدیک شوند و با نگاهی نو، زمینه‌های همدلی و مشارکت جوانان را فراهم سازند؛ چراکه نسل جدید با تمام تمایلات انتقادی و نیازهای متفاوتش، می‌تواند بهترین سرمایه و پشتوانه برای تداوم و پویایی نظام به شمار آید، مشروط بر آن که صدایش شنیده شود و جهانش توسط تصمیم‎گیران کشور درک شود و نظام حکمرانی نشان بدهد که وقتی مدیرانش ناتوان از تعامل مثبت با جوانان هستند، از عوض کردن آن‎ها ترسی ندارد.


نظرات شما