روایتسازی ترامپ درباره تأسیسات هستهای ایران
مقالات
بزرگنمايي:
کرمان رصد - ایران /متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
اگرچه در جنگهای مدرن و نسل جدید نبردها، روایت همپای میدان نقشآفرینی و بخش مهمی از جنگ را به عنوان فتح اذهان و القای شکست در طرف مقابل تشکیل میدهد اما تکیه صرف به روایتسازی در یک فضای انتزاعی میتواند کارکرد روایت را بی اثر کند. استیون کوک، تحلیلگر سیاست خارجی و پژوهشگر شورای روابط خارجی آمریکا معتقد است دونالد ترامپ دقیقاً مشغول چنین خنثیسازیای است. او در آخرین یادداشت خود در فارن پالیسی به نقد بحثهای اخیر درباره میزان خسارت حملات هوایی آمریکا به تأسیسات هستهای ایران میپردازد. او این بحثها را «پوچ» توصیف میکند چون اکثر افراد فقط بر اساس اظهارات ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا که گفته بود این تأسیسات «کاملاً نابود» شدهاند نظر میدهند، در حالی که اطلاعات دقیقی درباره ابعاد صدمه وجود ندارد. نویسنده معتقد است که در جامعه سیاست خارجی آمریکا، تحلیلها بیشتر بر روایتها و دیدگاههای شخصی تکیه دارند تا بر حقایق و دادههای واقعی. به زعم کوک، سیاست خارجی آمریکا باید بر پایه حقایق و تحلیلهای واقعی باشد، نه روایتهای ساختگی یا سیاسی. به همین دلیل، اختلافات سیاسی و رقابتهای رسانهای باعث شدهاند که تصمیمگیری درباره مسائل مهمی مانند برنامه هستهای ایران دشوار و ناکارآمد شود. نتیجه این وضعیت، ایجاد چند واقعیت متناقض است که در نهایت هیچ واقعیت قابل اتکایی نیست. متن این یادداشت در ادامه آمده است.
فارن پالیسی| یکی از همکارانم که اغلب در بیان کلمات مهارت دارد، بحث اخیر درباره میزان خسارت وارده به سه سایت اصلی هستهای ایران را «مضحک» توصیف کرد. این توصیف کاملاً درست بود، به ویژه از آنروی که اکثر افرادی که در این بحث شرکت داشتند، هیچ اطلاعاتی جز ادعای دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا مبنی بر «نابودی کامل» تأسیسات هستهای این کشور بر اثر حمله بمبافکنهای آمریکایی و گزارش آژانس اطلاعات دفاعی (دیآیاِی) که به شبکه سیانان درز شده و روایتی متفاوت ارائه میدهد، ندارند.
اما این گفتوگوی بیمحتوا درباره وضعیت برنامه هستهای ایران از آنچه به نظر میرسد، بدتر است. فارغ از مشکل نبود دادههای معتبر، این مناقشه نشاندهنده گرایش مخرب در جامعه سیاست خارجی شامل رهبران منتخب، تحلیلگران سیاست خارجی و روزنامهنگاران بوده که به جای توضیحات مبتنی بر واقعیت، روایتسازی را ترجیح میدهند.
بازار ![]()
این تحلیل روایتمحور که به شکلی اجتنابناپذیر، واقعیتهای متفاوتی را برای افراد بر اساس جهانبینیشان ایجاد میکند، برای سیاست خارجی آمریکا زیانبار است. ایده «توقف سیاست در مرزهای آبی»، به معنای حفظ اختلافات داخلی در کشور و نکشاندن آن به مسائل جهانی که به دهه 1940 و سناتور آرتور وَندنبرگ بازمیگردد، امروزه اغلب بدون توجه به ظرافت اصلی گفته او به کار میرود که بر اهمیت بحث و تبادلنظر داخلی برای ایجاد هدف واحد در امور بینالمللی تأکید داشت. وندنبرگ احتمالاً از وضعیت کنونی واشنگتن وحشتزده میشد. در دنیای امروز، نه تبادلنظری وجود دارد و نه وحدتی. در نتیجه، واشنگتن در معرض خطر پیشبرد سیاستهایی بوده که با چالشهای واقعی پیش روی ایالات متحده همخوانی ندارد.
عامل اصلی در جنجال مربوط به میزان خسارت وارده به تأسیسات هستهای ایران در اصفهان، فردو و نطنز خود ترامپ است. اظهارات 21 ژوئن او مبنی بر نابودی تأسیسات هستهای ایران صرفاً لفاظی بود. این تاکتیکی است که ترامپ از روی کوهن، استادش آموخت: «صرفنظر از شرایط، چیزی را بگو که به نفع توست و آن را به قدری تکرار کن تا واقعیت ساختهشده تو به واقعیت دیگران تبدیل شود.» حتی رئیسجمهوری هم چند ساعت پس از عملیات، از وضعیت واقعی تأسیسات هستهای ایران آگاهی نداشت. البته او میدانست که بمبها به اهداف اصابت کردهاند، اما در آن زمان، میزان خسارت نامعلوم بود. با این حال، هیچوقت کمبود اطلاعات مانع ترامپ نشده است.
سپس گزارش درزکرده دیآیای منتشر شد که نشان میداد حملات هوایی آمریکا برنامه ایران را تنها چند ماه به عقب انداخته است. روزنامهنگاران، سردبیران نشریهها، کارشناسان سیاست خارجی و مخالفان سیاسی رئیسجمهوری این گزارش را سندی قطعی تلقی کرده، در حالی که چنین نبود. این گزارش نتیجهگیری اولیه با چاشنی «اعتماد پایین»، آن هم تنها از دیآیای بود، نه کل دستگاه اطلاعاتی آمریکا. اطلاعات تکمیلی ایالات متحده مدعی میشود که اورانیوم غنیشده ایران احتمالاً دور از دسترس و در زیر تأسیسات مدفون است که این امر زمان لازم برای بازسازی برنامه هستهای را طولانیتر میکند. اما این برای کسانی که بیشتر به دنبال امتیازگیری سیاسی هستند تا مواجهه با برنامه هستهای ایران، اهمیتی نداشت.
نتیجه بحث و تبادلنظر در مورد میزان خسارت بمباران (حتی اگر بتوان آن را بحث نامید) نگرانکننده و آشناست. واشنگتن دو روایت درباره حملات دارد؛ اول، موفقیتی که ظرفیت ایران هستهای را پایان داد و دوم، شکستی که خطر گریز هستهای ایران و انتقام سخت از حملات آمریکا و اسرائیل را افزایش میدهد. هر روایت پاسخ سیاست متفاوتی را میطلبد، اما تصور اجماع بر سر یکی از این دو برای اتخاذ رویکردی منسجم دشوار است.
به نظر میرسد برخی ناظران از دنبالکردن تحلیلها تا نتایج منطقی آنها، شاید به دلیل ترس از پیامدهای شخصی یا حرفهای، اکراه دارند. برای مثال، آیا هیچیک از حامیان ترامپ پرسیدهاند: «اگر برنامه ایران کاملاً نابود شده، چرا رئیسجمهوری پیشنهاد مذاکره با ایرانیها را میدهد؟ چه چیزی برای مذاکره باقی مانده؟» خیر، همه به روایت ترامپ پایبند ماندهاند.
مخالفان رئیسجمهوری نیز نگفتهاند: «اگر ارزیابی اخیر پنتاگون درست باشد، این عملیات برنامه هستهای ایران را تا دو سال عقب انداخته است.» این پرسشها و اظهارنظرها کاملاً معقول بوده و میتوانند مبنایی برای اجماع در مسیر پیش رو باشند، اما سیاست و فرزند نامشروع آن، یعنی ژستگیری در رسانههای اجتماعی، این امر را بسیار دشوارتر از آنچه باید باشد، کرده است.
هرچه بر تبادلنظرهای امنیت ملی و سیاست خارجی واشنگتن تأکید شود، کم است. سیاست همیشه وجود داشته و خواهد داشت، اما در گذشته همهچیز به نبرد روایتها مربوط نبود. بحثهای متفکرانه و اغلب داغی درباره استقرار موشکهای هستهای میانبرد در اروپا و گسترش ناتو وجود داشت. امروزه مردم بیشتر به پروراندن روایت مورد علاقه خود مشغول هستند.
وقتی این روایت با واقعیتهای عینی در تضاد باشد چه اتفاقی میافتد؟ هیچ. ترامپ همچنان ادعا میکند که برنامه ایران نابود شده و این ادعا هیچ پیامدی برای او نداشته است. این افراد بدون بازنگری در مفروضات قبلی خود، با سادگی به سراغ موضوع بعدی میروند.
ممکن است خوانندگان قدیمی از تکرار این موضوع خسته شده باشند که برای داشتن سیاست خارجی خوب، رهبران به مفروضات درست درباره جهان نیاز دارند. اما وقتی واشنگتن غرق در تحلیلهای روایتمحور است، ایجاد چنین مفروضاتی بسیار دشوار است. در عوض، فقط با واقعیتهای رقیب روبهرو میشویم که آنها نیز بهرهای از واقعیت نبردهاند.
-
يکشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۸:۰۵
-
۸ بازديد
-

-
کرمان رصد
لینک کوتاه:
https://www.kermanrasad.ir/Fa/News/735479/